پادکست هزارویک شب

شب هفتادوپنج ـ حکایت ملک‌نعمان و فرزندان او


Listen Later

«نزهت الزمان را اندوه و محنت برطرف شد و این ابیات برخواند: بعد از این نور به آفاق دهم عالم را/که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد.»


ضوءالمکان که چند شب پشت سر هم در فراق نزهت‌الزمان می‌خواند، به دست غلام او به خیمه‌اش می‌رود و خودش را معرفی می‌کند و سرگذشتِ رفته را می‌گوید، اما هنوز خبر ندارد که خاتون روبه‌رویش کیست.


بعضی واژه‌های دشوار شب ۷۵:


نیابت مملکت: فرمانداری بخشی از کشور

خیل: گلۀ است

مرکوب: مَرکَب، چهارپایی که سوارش شوند.

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

...more
View all episodesView all episodes
Download on the App Store

پادکست هزارویک شبBy studio senoghte