
Sign up to save your podcasts
Or

▨ نام شعر: خونریزیِ خزان
▨ شاعر: محمدرضا شفیعی کدکنی
▨ با صدای: شهروز
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــــــــ
چگونه دوست ندارم من این دیاران را
که هر شقایقش آیینهای است یاران را
تمامِ هستیِ من در شطِ سَحَر جاریست
چو یاد آورم آن روشنیتباران را
سپیده آینهگردانِ روحشان بادا!
که روشنایِ دگر داد روزگاران را
بهارِ زخمیِ این باغ، دلکش است هنوز
اگرچه نغمه به لب خشک شد هزاران را
قبایِ میرغضب سبز و خنجرش سُرخ است
مخور فریبِ دروغ این سیاهکاران را
بهوش باش که خونریزیِ خزان کوشد
که روحِ باغ فرامُش کند بهاران را
▨
محمدرضا شفیعی کدکنی
▨ نام شعر: خونریزیِ خزان
▨ شاعر: محمدرضا شفیعی کدکنی
▨ با صدای: شهروز
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــــــــ
چگونه دوست ندارم من این دیاران را
که هر شقایقش آیینهای است یاران را
تمامِ هستیِ من در شطِ سَحَر جاریست
چو یاد آورم آن روشنیتباران را
سپیده آینهگردانِ روحشان بادا!
که روشنایِ دگر داد روزگاران را
بهارِ زخمیِ این باغ، دلکش است هنوز
اگرچه نغمه به لب خشک شد هزاران را
قبایِ میرغضب سبز و خنجرش سُرخ است
مخور فریبِ دروغ این سیاهکاران را
بهوش باش که خونریزیِ خزان کوشد
که روحِ باغ فرامُش کند بهاران را
▨
محمدرضا شفیعی کدکنی