
Sign up to save your podcasts
Or
سلام. من امیرحسین هستم، از پادکست پروژه حافظپجوهی. قرار هست در اینجا در قالب یک ویژه برنامه، با دوستان شنوامون ارتباط برقرار کنیم. و سر صحبت، بلکه سر شوخی رو باهاشون باز کنیم.
در جلسات ابتدایی پادکست حافظپجوهی گفتیم، حافظ میگفت: من، حقیقت رو به نحو دیگری و متفاوت از دیگران میبینم، و به همین دلیل بینا هستم.
چجوری این رو میگفت؟ چه استدلالی برای این مساله داشت. یا چه مکانیزمی رو براش تبیین میکرد؟
در گذشته
حافظ اون نور شراب رو با نور چشم، ترکیب میکرد، میگفت: شراب
در این اپیزود هم قرار هست توضیح بدیم که چرا مخاطبان خاص این قسمت، بنا به
ما توی اون دو تا اپیزود
وقتی معشوق نیست، بیناییش
بیا که فرقت تو چشم من
حافظ بیرون از کلیشههای شعری، خود ِ شراب رو جام جم یا جام
حافظ به معشوقش میگفت: از وقتی تو رفتی، از وقتی تو نیستی،
الآن هم وقتی یک نفر چشمش ضعیف میشه، عوام میگن نور چشمش
در ابیات دیگری هم درباره اینکه که معشوق
بیت کاملش این بود:
حالا این نور چشم شدن که ما اینجا گفتیم به واسطهی نور
یعنی به کمک شراب، یا معشوق، یا دم صبح، وقت سحر، حافظ
جام جم، جامی بود که متعلق به جمشید بود. که در اون اسرار
شاید شنیده بودید که یک شخصی گفته بود در چشم مردان اشعهای
گذشتگان در زمان حافظ هم چنین باوری داشتند که چشم نور داره. حافظ میگفت،
حافظ میگفت من حقایق رو متفاوت از دیگران درک میکنم، متفاوت از اونچه بقیه
اصل معنی شراب در شعر حافظ همین هست.
گفتیم چرا حافظ خودش رو بینا معرفی میکرد. گفتیم حقایق رو دیدن، در شعر حافظ،
یعنی شراب یا معشوق بر حالات ذهنی او اثر میگذاشتند
تاثیر
مفاهیم
و بینایی توی شعر
شما رودکی
اتفاقاً در
در شعر حافظ هست. «نابینا، اسرار پنهانی رو نمیبینه». یا اسرار
میگه اونچه بین عاشق
ملامتگو چه
نمیگفت نابینا شخصی
حافظ اشعاری داره، که
چراغی در رهگذار باد،
در رهگذر باد چراغی که تراست
ترسم که: بمیرد از فراغی که
بوی جگر سوخته عالم بگرفت
گر نشنیدی، زهی دماغی که تراست!
حافظ تصویرسازی مشابهی در غزلش داره. میگه هر کسی که اهل خوبی کردن
هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی
در رهگذار باد نگهبان لاله بود
از نظر تصویرسازی شبیه رباعی رودکی بود. رودکی گفته بود:
در رهگذر باد چراغی که تراست
ترسم که بمیرد از فراغی که
چراغ در رهگذر باد بمیرد، یعنی چراغ در اثر
ضمن اینکه حافظ اسم اون چراغ رو، لاله ذکر میکنه. لاله یک چراغ حبابی، شبیه به گل لاله بود. ضمن
گر نشنیدی، زهی دماغی که تراست!
میبینید که چقدر تصویری که حافظ ارائه میکنه، به اون رباعی از رودکی نزدیک هست.
حافظ جای دیگری شبیه به "بوی جگر سوخته عالم بگرفت" از رودکی، گفته
بوی
در مورد شاعر شنوامون، مرحوم رودکی. شاعران
و میگفت نابینا کسی هست که حقایق رو نمیبینه.
در باب اینکه نزد حافظ، نابینا کسی هست که
همونطوری که میگن: چشم شهلا یا چشم مست، به
حافظ به معشوقش میگه نرگس اگر لاف زد که شیوهی
نرگس ار
منظورش از نابینا چی بود؟ کسی که حقایق رو نمیبینه.
نرگس ار
در مورد شاعر شنوا، یعنی رودکی
اشعار
شاعر شنوای اهل فضل ما؛ یعنی رودکی، میگفت: شادی
با آن که دلم از غم هجرت خون
شادی به غم توام، ز غم افزون
اندیشه کنم هر شب و گویم: یا
هجرانش چنین است، وصالش چون است
اینکه در غم معشوق شادی هست. یا شادی در راه معشوق
اما اینکه در دوری از معشوق اینقدر خوش میگذره،
یا رب
موارد بسیار دیگری هم هست که حافظ به موضوعاتی
موضوع صحبت یا سر صحبت این بود که در
اشاره اصلی به همین موضوع بود که بینایی یا شخص
من میخواستم یه مقاله، در باب بررسی بینایی در
توی قرآن هم درباره بینایی، به همون با چشم دل
مثلاً در سوره 22 در بخشی از آیه 46 میفرماید: در
یا در سوره 18، بخشی از آیه 101 میفرماید: کافرانی که بر چشمشان پرده بود.
این هم در استفاده و به کارگیری چشم یا بینایی، در معنایی متفاوت هست.
در
با
یا در داستان حضرت
در جایی از قرآن اشاره شده که چشمهایی دارند که با آن نمیبینند یا گوشهایی
حافظ میگفت از یه جایی به بعد، یک اتفاقی تو زندگیش افتاده که گشایشی برای او
اصل معنی بینایی در
ما در این ویژه
در باب اینکه بینایی
گفت من رو
سخن حلاج این
بینا، کسی
اونی هم که حلاج میگفت دست من کلاه همت از
برمیگردیم به رودکی، شاعری شنوا.
ناصرخسرو رودکی رو؛ "آن تیره چشم، شاعر ِ روشن بین" معرفی میکنه.
"نروند اهل نظر، از پی نابینایی."
اما رودکی رو شاعری میدونست که چشمش بر حقایق باز بود. و به دنبال او میرفت.
همچنین میگفت با هر عقیقی که با چشمم سوراخ میکردم. یعنی اشکش میاومده دم
گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
همینجا دیدیم که حافظ از تعبیرات رودکی، که
توی اون رباعی که گفتیم رودکی میگفت:
بین همهی این موارد ارتباط برقرار کرده
چشمم
بر
رازی،
اشکم
به تعبیرات رودکی که
از بن هر مژهام
میگه اگر میخوای
حالا حافظ اون دو
حالا استفاده حافظ از
میگفت:
تو را صبا و
میگه از تو صبا خبر
غماز یعنی سخنچین.
به غماز صبا گوید
بیا به میکده و چهره
بیا به میکده
این تعبیراتی بود که رودکی
و در نظر حافظ هم، رودکی
خطاب به مخاطبان خاص
حافظ خیلی روی بینایی
غلام همت آنم که زیر
غلام همت آنم...
غلامت همت آن
نازنینم...
وقتی حافظ میگه غلام همت دردی کشان یک رنگم
ما فکر میکنیم حافظ گفته غلامم. مخلصم، چاکرم. در صورتی که با
معنیش اینه که من چشمِ یا نورِ چشمِ دردی کشان یک رنگم. نه آن
غلام همت دردی کشان یک رنگم
تا حالا هیچکسی هم نبوده که متوجه معنی اینکه حافظ گفته من نور
حافظ شیرازی، غلام رو در خیلی موارد به همین شکل به کار برده.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
میگه من چشم کسی هستم، مجازاً نور چشم کسی هستم که زیر چرخ
حافظ حتی خلق رو هم
میروی و
موارد دیگری هم بودند
بنا به قولی؛ چشمها
The eyes are useless
یا مردم نسبت به دیدن
People are blind to
یا به عنوان تیر
یک مرد نابینا، یا
یک مرد نابینا که میبیند،
A blind man who sees
ما گفته بودیم که
الآن خیلی بهتر شده،
گزارنده را پیش
اون زمان امکاناتش
هواپیما رو هم توی
موبایل رو میشه
صحبت در مورد دوستان شنوا بود که نیاز به کمک کسی ندارند. همین که راهش مشخص باشه، براشون کافی هست. ولی یه دفعه توی خیابون ممکنه خطکشی مسیرشون گم بشه. یه دفعه خیابون تموم میشه. یا وسط مسیرشون یه مانع فیزیکی مثل دکه، ایستگاه اتبوس پیدا میشه.
درباره مسیر تردد نابینایان، شما روی اینترنت هم به فارسی نمیتونی چیز زیادی پیدا کنی.
درباره امکانات مورد استفاده نابینایان صحبت کردیم، یه نفر میخواست تلفن جدید بگیره، من براش بررسی کردم، یه گوشی خوب بهش پیشنهاد دادم. یه روز اومد گفت ببین گوشی من چی شده. هر کاری کردم درست نشد.
یا درستش کن. یا اول گوشی رو میشکنم، بعد خودمو میزنم، بعد تو رو. گفتم خوب باشه، بیا صحبت کنیم.
یه حالتی بر روی گوشی بود برای اینکه افرادی که توانایی دیدن صفحهی گوشی رو ندارند، بتونند از گوشیهای جدید بهتر استفاده کنند. من هم اون امکان رو تا اون موقع بررسی یا استفاده نکرده بودم.
و واقعاً هم وقتی میرفت روی امکان استفاده بهتر برای نابینایان، استفاده از گوشی برای یک فرد عادی سخت میشد. چون زبانش یعنی زبان تعامل گوشی و نحوه تعاملش با کاربر عوض میشد. اون شخص هم توی ساعات پایانی شب قبل، تنظیمات گوشی رو برده بود روی اون حالت، صبحش هم چندجا کار داشت، گوشیش رو لازم داشت، نتونسته بود از گوشیش استفاده کنه. خیلی عصبانی اومده بود گوشیش رو آورده بود که برگردونده بشه روی حالت عادی.
براش درست کردم، برگردوندم به تنظیمات اولیه، ولی هنوز خشونت توی چشماش بود. میگفت گوشی قبلی بهتر بود.
یه ویدیوی تبلیغی از سامسونگ، از سامسونگ هند، ساخته شده بود، لینکش رو این پایین میگذارم.
اون ویدیو رو بهش نشون دادم، موضوعش هم در مورد کودکی بود که توانایی شنوایی و بینایی نداشت. خیلی توجهش جلب شد و قانع شد که اون قابلیت چقدر مفید هست.
نوشته شنوا (بینایی در شعر حافظ شیرازی) – حافظپجوهی اولین بار در حافظ و حافظپجوهی (نزدیکترین همنشینی و همسخنی با حافظ). پدیدار شد.
سلام. من امیرحسین هستم، از پادکست پروژه حافظپجوهی. قرار هست در اینجا در قالب یک ویژه برنامه، با دوستان شنوامون ارتباط برقرار کنیم. و سر صحبت، بلکه سر شوخی رو باهاشون باز کنیم.
در جلسات ابتدایی پادکست حافظپجوهی گفتیم، حافظ میگفت: من، حقیقت رو به نحو دیگری و متفاوت از دیگران میبینم، و به همین دلیل بینا هستم.
چجوری این رو میگفت؟ چه استدلالی برای این مساله داشت. یا چه مکانیزمی رو براش تبیین میکرد؟
در گذشته
حافظ اون نور شراب رو با نور چشم، ترکیب میکرد، میگفت: شراب
در این اپیزود هم قرار هست توضیح بدیم که چرا مخاطبان خاص این قسمت، بنا به
ما توی اون دو تا اپیزود
وقتی معشوق نیست، بیناییش
بیا که فرقت تو چشم من
حافظ بیرون از کلیشههای شعری، خود ِ شراب رو جام جم یا جام
حافظ به معشوقش میگفت: از وقتی تو رفتی، از وقتی تو نیستی،
الآن هم وقتی یک نفر چشمش ضعیف میشه، عوام میگن نور چشمش
در ابیات دیگری هم درباره اینکه که معشوق
بیت کاملش این بود:
حالا این نور چشم شدن که ما اینجا گفتیم به واسطهی نور
یعنی به کمک شراب، یا معشوق، یا دم صبح، وقت سحر، حافظ
جام جم، جامی بود که متعلق به جمشید بود. که در اون اسرار
شاید شنیده بودید که یک شخصی گفته بود در چشم مردان اشعهای
گذشتگان در زمان حافظ هم چنین باوری داشتند که چشم نور داره. حافظ میگفت،
حافظ میگفت من حقایق رو متفاوت از دیگران درک میکنم، متفاوت از اونچه بقیه
اصل معنی شراب در شعر حافظ همین هست.
گفتیم چرا حافظ خودش رو بینا معرفی میکرد. گفتیم حقایق رو دیدن، در شعر حافظ،
یعنی شراب یا معشوق بر حالات ذهنی او اثر میگذاشتند
تاثیر
مفاهیم
و بینایی توی شعر
شما رودکی
اتفاقاً در
در شعر حافظ هست. «نابینا، اسرار پنهانی رو نمیبینه». یا اسرار
میگه اونچه بین عاشق
ملامتگو چه
نمیگفت نابینا شخصی
حافظ اشعاری داره، که
چراغی در رهگذار باد،
در رهگذر باد چراغی که تراست
ترسم که: بمیرد از فراغی که
بوی جگر سوخته عالم بگرفت
گر نشنیدی، زهی دماغی که تراست!
حافظ تصویرسازی مشابهی در غزلش داره. میگه هر کسی که اهل خوبی کردن
هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی
در رهگذار باد نگهبان لاله بود
از نظر تصویرسازی شبیه رباعی رودکی بود. رودکی گفته بود:
در رهگذر باد چراغی که تراست
ترسم که بمیرد از فراغی که
چراغ در رهگذر باد بمیرد، یعنی چراغ در اثر
ضمن اینکه حافظ اسم اون چراغ رو، لاله ذکر میکنه. لاله یک چراغ حبابی، شبیه به گل لاله بود. ضمن
گر نشنیدی، زهی دماغی که تراست!
میبینید که چقدر تصویری که حافظ ارائه میکنه، به اون رباعی از رودکی نزدیک هست.
حافظ جای دیگری شبیه به "بوی جگر سوخته عالم بگرفت" از رودکی، گفته
بوی
در مورد شاعر شنوامون، مرحوم رودکی. شاعران
و میگفت نابینا کسی هست که حقایق رو نمیبینه.
در باب اینکه نزد حافظ، نابینا کسی هست که
همونطوری که میگن: چشم شهلا یا چشم مست، به
حافظ به معشوقش میگه نرگس اگر لاف زد که شیوهی
نرگس ار
منظورش از نابینا چی بود؟ کسی که حقایق رو نمیبینه.
نرگس ار
در مورد شاعر شنوا، یعنی رودکی
اشعار
شاعر شنوای اهل فضل ما؛ یعنی رودکی، میگفت: شادی
با آن که دلم از غم هجرت خون
شادی به غم توام، ز غم افزون
اندیشه کنم هر شب و گویم: یا
هجرانش چنین است، وصالش چون است
اینکه در غم معشوق شادی هست. یا شادی در راه معشوق
اما اینکه در دوری از معشوق اینقدر خوش میگذره،
یا رب
موارد بسیار دیگری هم هست که حافظ به موضوعاتی
موضوع صحبت یا سر صحبت این بود که در
اشاره اصلی به همین موضوع بود که بینایی یا شخص
من میخواستم یه مقاله، در باب بررسی بینایی در
توی قرآن هم درباره بینایی، به همون با چشم دل
مثلاً در سوره 22 در بخشی از آیه 46 میفرماید: در
یا در سوره 18، بخشی از آیه 101 میفرماید: کافرانی که بر چشمشان پرده بود.
این هم در استفاده و به کارگیری چشم یا بینایی، در معنایی متفاوت هست.
در
با
یا در داستان حضرت
در جایی از قرآن اشاره شده که چشمهایی دارند که با آن نمیبینند یا گوشهایی
حافظ میگفت از یه جایی به بعد، یک اتفاقی تو زندگیش افتاده که گشایشی برای او
اصل معنی بینایی در
ما در این ویژه
در باب اینکه بینایی
گفت من رو
سخن حلاج این
بینا، کسی
اونی هم که حلاج میگفت دست من کلاه همت از
برمیگردیم به رودکی، شاعری شنوا.
ناصرخسرو رودکی رو؛ "آن تیره چشم، شاعر ِ روشن بین" معرفی میکنه.
"نروند اهل نظر، از پی نابینایی."
اما رودکی رو شاعری میدونست که چشمش بر حقایق باز بود. و به دنبال او میرفت.
همچنین میگفت با هر عقیقی که با چشمم سوراخ میکردم. یعنی اشکش میاومده دم
گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
همینجا دیدیم که حافظ از تعبیرات رودکی، که
توی اون رباعی که گفتیم رودکی میگفت:
بین همهی این موارد ارتباط برقرار کرده
چشمم
بر
رازی،
اشکم
به تعبیرات رودکی که
از بن هر مژهام
میگه اگر میخوای
حالا حافظ اون دو
حالا استفاده حافظ از
میگفت:
تو را صبا و
میگه از تو صبا خبر
غماز یعنی سخنچین.
به غماز صبا گوید
بیا به میکده و چهره
بیا به میکده
این تعبیراتی بود که رودکی
و در نظر حافظ هم، رودکی
خطاب به مخاطبان خاص
حافظ خیلی روی بینایی
غلام همت آنم که زیر
غلام همت آنم...
غلامت همت آن
نازنینم...
وقتی حافظ میگه غلام همت دردی کشان یک رنگم
ما فکر میکنیم حافظ گفته غلامم. مخلصم، چاکرم. در صورتی که با
معنیش اینه که من چشمِ یا نورِ چشمِ دردی کشان یک رنگم. نه آن
غلام همت دردی کشان یک رنگم
تا حالا هیچکسی هم نبوده که متوجه معنی اینکه حافظ گفته من نور
حافظ شیرازی، غلام رو در خیلی موارد به همین شکل به کار برده.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
میگه من چشم کسی هستم، مجازاً نور چشم کسی هستم که زیر چرخ
حافظ حتی خلق رو هم
میروی و
موارد دیگری هم بودند
بنا به قولی؛ چشمها
The eyes are useless
یا مردم نسبت به دیدن
People are blind to
یا به عنوان تیر
یک مرد نابینا، یا
یک مرد نابینا که میبیند،
A blind man who sees
ما گفته بودیم که
الآن خیلی بهتر شده،
گزارنده را پیش
اون زمان امکاناتش
هواپیما رو هم توی
موبایل رو میشه
صحبت در مورد دوستان شنوا بود که نیاز به کمک کسی ندارند. همین که راهش مشخص باشه، براشون کافی هست. ولی یه دفعه توی خیابون ممکنه خطکشی مسیرشون گم بشه. یه دفعه خیابون تموم میشه. یا وسط مسیرشون یه مانع فیزیکی مثل دکه، ایستگاه اتبوس پیدا میشه.
درباره مسیر تردد نابینایان، شما روی اینترنت هم به فارسی نمیتونی چیز زیادی پیدا کنی.
درباره امکانات مورد استفاده نابینایان صحبت کردیم، یه نفر میخواست تلفن جدید بگیره، من براش بررسی کردم، یه گوشی خوب بهش پیشنهاد دادم. یه روز اومد گفت ببین گوشی من چی شده. هر کاری کردم درست نشد.
یا درستش کن. یا اول گوشی رو میشکنم، بعد خودمو میزنم، بعد تو رو. گفتم خوب باشه، بیا صحبت کنیم.
یه حالتی بر روی گوشی بود برای اینکه افرادی که توانایی دیدن صفحهی گوشی رو ندارند، بتونند از گوشیهای جدید بهتر استفاده کنند. من هم اون امکان رو تا اون موقع بررسی یا استفاده نکرده بودم.
و واقعاً هم وقتی میرفت روی امکان استفاده بهتر برای نابینایان، استفاده از گوشی برای یک فرد عادی سخت میشد. چون زبانش یعنی زبان تعامل گوشی و نحوه تعاملش با کاربر عوض میشد. اون شخص هم توی ساعات پایانی شب قبل، تنظیمات گوشی رو برده بود روی اون حالت، صبحش هم چندجا کار داشت، گوشیش رو لازم داشت، نتونسته بود از گوشیش استفاده کنه. خیلی عصبانی اومده بود گوشیش رو آورده بود که برگردونده بشه روی حالت عادی.
براش درست کردم، برگردوندم به تنظیمات اولیه، ولی هنوز خشونت توی چشماش بود. میگفت گوشی قبلی بهتر بود.
یه ویدیوی تبلیغی از سامسونگ، از سامسونگ هند، ساخته شده بود، لینکش رو این پایین میگذارم.
اون ویدیو رو بهش نشون دادم، موضوعش هم در مورد کودکی بود که توانایی شنوایی و بینایی نداشت. خیلی توجهش جلب شد و قانع شد که اون قابلیت چقدر مفید هست.
نوشته شنوا (بینایی در شعر حافظ شیرازی) – حافظپجوهی اولین بار در حافظ و حافظپجوهی (نزدیکترین همنشینی و همسخنی با حافظ). پدیدار شد.
3,021 Listeners