
Sign up to save your podcasts
Or
▨ شعر: منِ گذشته امضا
▨ شاعر: یدالله رویایی
▨ با صدای: یدالله رویایی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این متنها طبیعتِ من هستند.این متنها طبیعت هستند. و در امضای من پرندهای هست که هر صبح، اینجا، به طور عجیبی میخواند، و من بهطور عجیبی عادت کردهام که هر صبح از خواب برخیزم و پنجره را باز کنم، در این لحظه بهطور عجیبی میخواهم با طبیعت ارتباط برقرار کنم، و طبیعت از ارتباط با من بهطور عجیبی برقرار نمیکند. پنجره را میبندم، بدون آنکه مایوس شوم و بدون آنکه طبیعت را مجبور کنم برای اینکارش، بر این کارش، دلیلی ارایه کند. چون به دور دست اگر نگاه کنم، طبیعت دمِ دست را از دست میدهم. و طبیعت دمِ دست هم حاضر نیست در آواز پرنده، دورتر از آنچه هست برود، و یا اصلا آوازِ پرنده او را دوردست کند.
برای آنکه به دورتر نگاه کنم، نزدیکتر را از میان بردارم، و این به نظر عادلانه نمیرسد، که طبیعت نزدیک را فدای طبیعت دور کنم. گرچه اینکار را هم که نکنم در عمل طبیعت دور است که فدای طبیعت نزدیک میشود.
پس واقعا نمیدانم چه کنم، پنجره را میبندم، و پرنده بهطور عجیبی تنها میماند.»
▨
شعر شماره ۳۳ (آخرین شعر) از مجموعه شعرهای دریاییها
شامل شعرهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۴
چاپ اول: ۱۳۴۴
ــــــــــــــــــــ
تذکر: شماره شعرها ممکن است در چاپ های مختلف، متفاوت باشد. شمارهگذاری ما بر طبق چاپ اول کتاب است. اما در کتاب ِ «مجموعه آثار یدالله رویایی» انتشارات نگاه، چاپ اول، به دلیل سانسور، این شعر شماره ۳۱ است
▨ شعر: منِ گذشته امضا
▨ شاعر: یدالله رویایی
▨ با صدای: یدالله رویایی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این متنها طبیعتِ من هستند.این متنها طبیعت هستند. و در امضای من پرندهای هست که هر صبح، اینجا، به طور عجیبی میخواند، و من بهطور عجیبی عادت کردهام که هر صبح از خواب برخیزم و پنجره را باز کنم، در این لحظه بهطور عجیبی میخواهم با طبیعت ارتباط برقرار کنم، و طبیعت از ارتباط با من بهطور عجیبی برقرار نمیکند. پنجره را میبندم، بدون آنکه مایوس شوم و بدون آنکه طبیعت را مجبور کنم برای اینکارش، بر این کارش، دلیلی ارایه کند. چون به دور دست اگر نگاه کنم، طبیعت دمِ دست را از دست میدهم. و طبیعت دمِ دست هم حاضر نیست در آواز پرنده، دورتر از آنچه هست برود، و یا اصلا آوازِ پرنده او را دوردست کند.
برای آنکه به دورتر نگاه کنم، نزدیکتر را از میان بردارم، و این به نظر عادلانه نمیرسد، که طبیعت نزدیک را فدای طبیعت دور کنم. گرچه اینکار را هم که نکنم در عمل طبیعت دور است که فدای طبیعت نزدیک میشود.
پس واقعا نمیدانم چه کنم، پنجره را میبندم، و پرنده بهطور عجیبی تنها میماند.»
▨
شعر شماره ۳۳ (آخرین شعر) از مجموعه شعرهای دریاییها
شامل شعرهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۴
چاپ اول: ۱۳۴۴
ــــــــــــــــــــ
تذکر: شماره شعرها ممکن است در چاپ های مختلف، متفاوت باشد. شمارهگذاری ما بر طبق چاپ اول کتاب است. اما در کتاب ِ «مجموعه آثار یدالله رویایی» انتشارات نگاه، چاپ اول، به دلیل سانسور، این شعر شماره ۳۱ است