Share یک دختر متولد آذر
Share to email
Share to Facebook
Share to X
▲ من جاده رو برات صاف میکنم
با همه سختی ها، اگر قرار بود دوباره پا بزارم توی این مسیر شاید هیچ وقت حاشیه امنم را رها نمی کردم. اما الان که شرایط درست شده باید بگم ارزشش را داشت
و تمام
کاش بودی در کنارم و این آهنگ را فریاد میزنم و میخوندم
و عاشق نبودی ♫ که درد دل عاشقا ♫ رو بفهمی ..♫♬
تو بارون نموندی ♫ که دلگیریه این هوارو ♫ بفهمی..♫♬
تو گریه نکردی ♫ برای کسی تا بدونی ♫ چی میگم..♫♬
دلت تنگ نبوده ♫ میخندی تا از ♫ حس دلتنگی میگم..♫♬
تو تنها نموندی ♫ که حال دل بیقرارو ♫ بفهمی..♫♬
عزیزت نرفته ♫ که تشویش سوت قطارو ♫ بفهمی..♫♬
تو از دست ندادی ♫ بفهمی چیه ترس از ♫ دست دادن..♫♬
جایه من نبودی ♫ بدونی چیه فرق بین ♫ تو و من..♫♬
تو هیچوقت نرفتی ♫ لب جاده تا انتظارو ♫ بفهمی..♫♬
پریشون نبودی ♫ که نگذشتن لحظه هارو ♫ بفهمی..♫♬
تو اونی ♫ که رفته چی میدونی ♫ از غصه ♫ جای خالی..♫♬
..♫♬
من اونم که مونده ♫ چی میدونم ♫ از قصه ♫ بی خیالی..♫♬
تو عاشق نبودی ♫ که درد دل عاشقا ♫ رو بفهمی..♫♬
تو بارون نموندی ♫ که دلگیریه این ♫ هوارو بفهمی..♫♬
تو گریه نکردی ♫ برای کسی تا بدونی ♫ چی میگم..♫♬
دلت تنگ نبوده ♫ میخندی تا از حس ♫ دلتنگی میگم..♫♬
تو تنها نموندی ♫ که حال دل ♫ بی قرارو بفهمی..♫♬
عزیزت نرفته ♫ که تشویش سوت قطارو ♫ بفهمی..♫♬
تو از دست ندادی ♫ بفهمی چیه ترس از ♫ دست دادن..♫♬
جایه من نبودی ♫ بدونی چیه فرق بین ♫ تو و من..♫♬
آغوشتو به غیر من به روی هیچکی وا نکن
منو از این دلخوشی و آرامشــــم. جــــدا نکن
من برای با تو بودنت. پر عشق و خواهشـــم
واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم
منو تو آغوشت بگیــــر آغوش تو مقدسه
بوسیدنت برای من تولد یک نفسه
آهنگ عادت (آغوشتو به غیر من) شادمهر
چشمای مهربون تو منو به آتیش میکشه
نوازش دستای تو عادته ترکم نمیشه
فقط تو آغوش خودم دغدغه هاتو جابذار
به پای عشق من بمون هیچ کسو جای من نیار
مهر لباتو روی تن و روی لب کسی نزن
فقط به من بوسه بزن به روح و جسم و تن من
Hayat sende durmam diyor
Her nefeste son geliyor
Bildiğin sende kalsın
Sen yalancı baharsın
Artık senin olmam diyor
… Sen yalancı bir sonbahar
Ben sevdalı koca çınar
Kaç mevsim benden aldın?
Kaç sevda geri verdin?
Ruhum sana kanmam diyor
… Söyle kaç bahar oldu?
Penceremde gül soldu
Belki de zaman doldu
Sevdiğim dönmüyor
… Söyle kaç bahar oldu?
Penceremde gül soldu
Belki de zaman doldu
Sevdiğim dönmüyor
… Hayat sende durmam diyor
Her nefeste son geliyor
Bildiğin sende kalsın
Sen yalancı baharsın
Artık senin olmam diyor
… Sen yalancı bir sonbahar
Ben sevdalı koca çınar
Kaç mevsim benden aldın?
Kaç sevda geri verdin?
Ruhum sana kanmam diyor
… Söyle kaç bahar oldu?
Penceremde gül soldu
Belki de zaman doldu
Sevdiğim dönmüyor
… Söyle kaç bahar oldu?
Penceremde gül soldu
Belki de zaman doldu
Sevdiğim dönmüyor
… Söyle kaç bahar oldu?
Penceremde gül soldu
Belki de zaman doldu
Sevdiğim dönmüyor
… Söyle kaç bahar oldu?
Penceremde gül soldu
Belki de zaman doldu
Sevdiğim dönmüyor
دروع 13
گفتی که بمان با من
گفتم چه کنم بی تو؟!
گفتی نرو از پیشم
گفتم بروم بی تو؟!!
گفتی که بشین پیشم
گفتم که دلم با توست
گفتی که بیا با من
گفتم نفسم از توست
گفتی سر و دل را، کردم به فدای تو
گفتم سر و جانم سالی است فدای توست
۱۱/۶/۸۵
بهار ۶:۳۵
آدرس وبلاگ
گاهی اوقات بر سر راه مان آدمی قرار می گیرد که فراتر از یک دوست معمولیست. دوستی که میتوان با او دیوانگی کرد. دوستی که میتوان بی دغدغه ترین لحظات را با او داشت و بی نقاب با او معاشرت کرد.
دوستی که براحتی میتوانی ناگفته های دلت، انهایی که جرات گفتنش به خودت را هم نداری به او بگویی و مطمین باشی میشنود ولی نشنیده میگیرد.
حال به نطرت آن دوست جایگاهش کجاست؟
من در اعماق قلبم، گوشه دنج و خلوت را به او اختصاص دادم. گوشه ای فارغ از هیاهو، فارغ از نفرت، و فارغ از غم و غصه.
میدانی چرا؟؟
چون در ان گوشه دنج میتوان ساعت نشست، بدون دلهره، بدونه حس مهمان بودن که حسی سرشار صاحبخانگی میدهد.
اری دوسته خوبم به منزل خودت خوش آمدی
زمانش که برسد ؛ خواسته هایت ، داشته هایت شده اند و آرزوها ، جزئی از روزمرگی هایت .
زمانش که برسد ؛ رفتنی ها رفته اند و ماندنی ها ، عزیزترین دلخوشی هایت شده اند و تو یاد گرفته ای که با ساده ترین چیزها شاد باشی .
زمانش که برسد تو سرد و گرمِ روزگار را چشیده و به این نتیجه رسیده ای که عاقلانه ترین کار همین است ؛ که با داشته هایت شاد باشی و امیدوارانه برای آرزوهایت تلاش کنی ، و به این ادراک خواهی رسید ؛ که دنیا کوتاه تر از آنی ست که آرامشت را برای غصه های بیهوده و رنج های بی نتیجه خراب کنی .
می رسد زمانی که آینه ها فقط لبخندهای تو را ببینند ، زمین اشتیاقِ تو را به دوش بکشد و زمانه ، اتفاقات خوب را حوالی تو بیندازد ،
زمانی که غصه و اندوه های زودگذر ، پشت دیوار بی تفاوتی ات ، ته نشین خواهند شد ،
و تو با صدایی بلند و آرامشی عمیق ، زندگی خواهی کرد ...
آرام باش و صبور.. تو هنوز هم قویتر از آنی هستی که دیگران حتی ادعاش را می کنند. پس کم نیاور و با قدرت به حرکت خودت ادامه بده.
قیافت را درست کن و با غم و گریه خداحافظی کن.
کاری به دیگران نداشته باش تو بهترین و قویترین خودت باش بلاخره یک روز قدر تو را خواهند دانست اگر هم نداستند مهم نباشه تو بهترین باش
تاریخ : 20 اوت 2019 ساعت 6 بعدازظهر
مکان: استانبول - کافه بهنام
The podcast currently has 14 episodes available.