غزل معاصر ایران

یوسفعلی میرشکاک | سلام بر تو ای جنون


Listen Later

▨ نام شعر: سلام بر تو ای جنون

▨ شاعر: یوسفعلی میرشکاک

▨ با صدای: یوسفعلی میرشکاک

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سلام بر تو ای جنون! که می‌دهی فراری‌ام

از این حصارِ دل‌شکن به جاده می‌سپاری‌ام


هزار بار برده‌ای به بادها سپرده‌ای

دوباره خسته دیده‌ای به دست خود حصاری‌ام


جنون بیا رها مکن که عقل بشکند مرا

به دست کهنه‌خصمِ خود چگونه می گذاری‌ام؟


غریبه‌ام هنوز هم اگرچه دستِ دوستان

چو مار می‌خزد برون ز آستین به یاری‌ام


همیشه بیم داشتم که گر ز پا درافکند

زمانه‌ام به دشمنی ز خاک برنداری‌ام


ز خاک برنداشتی، نمانده جایِ آشتی

چه بیهده‌ست این که سر به شانه می‌گذاری‌ام

یوسفعلی میرشکاک

...more
View all episodesView all episodes
Download on the App Store

غزل معاصر ایرانBy شهروز کبیری