بعد از اسارت، ژیلین توی آغل احساس تنهایی و گرسنگی و ناتوانی میکنه. هیچکس کاری باهاش نداره. بعد کلی وقت، زنجیر به پا، میبرنش توی جمع مردای تاتار تا مشخص بشه تکلیف زندگیش چیه. از اونا اصرار و از ژیلین انکار که یهو چشم ژیلین میافته به...
بعد از اسارت، ژیلین توی آغل احساس تنهایی و گرسنگی و ناتوانی میکنه. هیچکس کاری باهاش نداره. بعد کلی وقت، زنجیر به پا، میبرنش توی جمع مردای تاتار تا مشخص بشه تکلیف زندگیش چیه. از اونا اصرار و از ژیلین انکار که یهو چشم ژیلین میافته به...