شهامت بدون هوشیاری و هوشیاری بدون شهامت، پوچ است. تاریخ بشر زمانهای بسیاری را به یاد دارد که در آنها مردمان شجاع، ناهوشیار و مردم هوشیار، بزدل بودهاند. هرگاه آدمهای هوشیار، شجاع و آنها که شهامت دارند هوشیار شوند، بشریت پیشرفت میکند.
نویسنده در حالی که به این مطالبِ تقریباً فلسفی فکر میکرد، تصمیم گرفت نوشتن داستان عید را شروع کند؛ داستانی که در مدرسهی شبانهروزی شکل میگیرد و در آن، سخن از شجاعها و ترسوها، آدمهای عاقل و مردم نادان است.
در این اپیزود به تحلیل و بررسی یکی از آثار مهم ادبی یا نمایشی پرداختهایم. محتوای این برنامه شامل تفسیر، تحلیل شخصیتها، مفاهیم فلسفی یا روانشناختی و نگاهی انتقادی به زمینههای فرهنگی و تاریخی اثر است.
لطفاً توجه داشته باشید که ممکن است در برخی قسمتها نقلقولهایی کوتاه یا بازخوانیهایی جزئی از اثر اصلی داشته باشیم. این موارد صرفاً با هدف تحلیل و آموزش در چارچوب استفاده منصفانه (Fair Use) صورت گرفته و هیچگونه استفاده تجاری یا نقض حق نشر در کار نیست.
اگر شما ناشر، نویسنده یا صاحبامتیاز اثر مورد بررسی هستید و نظری در مورد نحوه بازتاب آن در این پادکست دارید، خوشحال میشویم با ما تماس بگیرید.
In this episode, we delve into a thoughtful analysis of a significant literary or dramatic work. The content includes interpretations, character studies, psychological/philosophical reflections, and a critical perspective on the cultural and historical contexts of the piece.
Please note that short quotations or brief excerpts from the original work may be included strictly for the purpose of analysis and commentary under Fair Use. No commercial redistribution or copyright infringement is intended.
If you are the author, publisher, or copyright holder of the work discussed, and you have any concerns about how your material is featured in this podcast, we would be glad to hear from you.
امیل اِریش کِستْنِر (زادهی ۱۳ فوریهی ۱۸۹۹ در درسدن - درگذشتهی ۲۹ ژوئیهی ۱۹۷۴ در مونیخ) نویسنده، شاعر، فیلمنامهنویس و طنزپرداز آلمانی بود که بیشتر بهسبب شوخطبعی، اشعار تیزبینانهی اجتماعی و پرداختن به ادبیات کودکان شناخته شدهاست.
اِریش کستنر پس از گذراندن دورهی تربیت معلم، در سال ۱۹۱۷ و در کشاکش جنگ اول جهانی، بهعنوان سرباز، به جبهههای جنگ رفت. در جبههی جنگ به بیماری قلبی دچار شد و در حالی که بهشدت ضعیف و بیمار شدهبود، به خانه بازگشت. پس از آن، نخست در یک بانک شروع به کار کرد و سپس به تحصیل در رشتهی «زبان و ادبیات آلمانی»، تاریخ و فلسفه پرداخت.
از سال ۱۹۲۷ میلادی در شهر برلین اقامت گزید و به نویسندگی و خبرنگاری مشغول شد. اولین آثار او شامل نمایشنامههای انتقادی و سیاسی آمیخته به طنزند.
در سال ۱۹۳۱ میلادی با نوشتن رمان «فابیان» نیش تیز قلمش را متوجه فاشیسم، ارتشسالاری و بینش خُردهبورژوازی کرد. همگام با خلق آثار ادبی و نمایشنامههایی مانند «مدرسهی دیکتاتورها» با شماری از نشریات در ستون انتقادی- سیاسی- علمی همکاری میکرد.
اریش کستنر بهعلت فعالیتهای سیاسی مجبور بود که نوشتههایش را غالباً با نام مستعار منتشر کند. نامهای مستعاری که وی استفاده میکرد، عبارت بودند از: ملشیور کورتس و روبرت نوینر.
باوجود بهآتشکشیدن آثارش بهدست فاشیستها، در سال ۱۹۳۳ میلادی و سلب کامل حقوق و آزادیهای نویسندگی از وی در سال ۱۹۴۲ میلادی، هرگز به خارج از آلمان مهاجرت نکرد و کتابهایش را در دیگر کشورها منتشر کرد.
پس از جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۴۵ میلادی، اریش کستنر سردبیری ستون ادبی- انتقادی نشریهی «نویه زایتونگ» در مونیخ و مدیریت مجلهی نوجوانان «پنگوئن» را به عهده گرفت.
در سال ۱۹۵۷ میلادی به ریاست انجمن قلم آلمان فدرال رسید و در همین سال به دریافت جایزهی گئورگ-بوشنر مفتخر شد. در این هنگام ۶۲ ساله بود.
کستنر آثار متعددی در حوزهی کودک و نوجوان تألیف کردهاست و با سه اثر نوجوان خود، یعنی «کلاس پرنده»، «خواهران غریب» و «امیل و کارآگاهان» در ایران شناخته شدهاست. از آثار او اقتباسهای ادبی، نمایشی و سینمایی بسیاری شده است.