دوستان و همراهان عزیز سلام
من زهره هاشمی ام و این بار با خوانش یکی از آثار معروف غلامحسین ساعدی یعنی نمایشنامه چوب به دستهای ورزیل میزبان شما هستم.
چوب به دستهای ورزیل پنجمین تلاش ساعدی در زمینه نمایشنامه نویسی بعد از پیگمالیون، کاربافکها در سنگر، کلاته گل و ده لال بازی. این نمایشنامه که جز آثار تمثیلی ساعدی محسوب می شود در 117 صفحه در سال 1344 توسط انتشارات مروارید در تهران منتشر شد و اولین بار در مهرماه همان سال در تالار 25 شهریور تهران به کارگردانی جعفر والی و بازی هنرمندان بزرگی چون زنده یاد عزت اله انتظامی ، پرویز فنی زاده جمشید مشایخی محمود دولت آبادی و ... روی صحنه نمایش رفت.
اما حکایت چوب به دستهای ورزیل از ین قرارست که پای گراز به دهی به نام ورزیـل بـاز شـده است، و ما هنگامی وارد قضایا می شویم که گراز زمین یکی از روستاییان - محرم - را شخم زده و محصولش را از میان برده است و محرم به همین سبب از دیگران جـدا شـده و در خرابه ای کنار مسجد به قول خودش به «خاک سیاه نشسته» است.
دهاتیها هرکدام یک چوب به دست دارند. («چوب به دستهای ورزیل اند دیگر.) چوب سلاح آنهاست، وسیله دفاع آنهاست، نشانه دلبستگی آنهاست به زمین و زندگی ولی محرم دیگر چوب به دست ندارد، چون دیگر به سلاح احتیاجی ندارد. چیزی ندارد تا از آن دفاع کند. زمین و زندگی برایش باقی نمانده است تا بدان دلبسته باشد. درحقیقت محرم از صف چوب به دستهای ورزیل خارج شده است. روستاییانی که هنوز بلا بر سرشان نازل نشده جاهلند. می گویند لابد محرم یک کاری کرده است که گراز به زمینش زده است. اما ضربه بلا محرم را به هوش آورده است و با روشن بینی وحشتناکی، که نتیجه بلازدگی است، پیش بینی می کند که این شتر در خانه همه شان خواهد خوابید. محرم چون آب از سرش گذشته دیگر احتیاجی ندارد خودش را گول بزند؛ این است که واقعیت فاجعه را تماماً درک می کند و می داند که گراز با دعا و صدای دهل و این قبیل حیله های عاجزانه میدان را خالی نمی کند. محرم این را تـری چشم همه می گوید و نفرت همه را بر می انگیزد.
موسیقی :
صد رَنگ رِنگ. تار ارشد طهماسبی . تمبک داریوش زرگری
The wedding by Armand Amar