٢٣ فروردین ماه ١٣٨٩
دفتر اول - ابیات ١٥٢٠ تا ١٥٤٦
آنکه از وی فایده زاییده شد
چون نبیند آنچه ما را دیده شد
گفت را گر فایده نبود، مگو
ور بود، هل اعتراض و شکر جو
ای خنک آن مرد کز خود رسته شد
در وجود زندهای پیوسته شد
وای آن زنده که با مرده نشست
مرده گشت و زندگی از وی بجست
جانور فربه شود لیک از علف
آدمی فربه ز عز است و شرف
آدمی فربه شود از راه گوش
جانور فربه شود از حلق و نوش
از ملوک خاک جز بانگ دهل
تو نخواهی یافت ای پیک سبل
که اشتهار خلق بند محکمست
در ره این از بند آهن کی کمست
سوال کردن رسول از عمر رضی الله عنه از سبب ابتلای ارواح با این آب و گل اجساد
_________________________________________
پرسش از این است، روح که امر بسیط و آزاد است، چگونه در قالب جسم قرار گرفته است؟ روح که با آن آزادی سر می کرد، چطور شد که به دام جسم افتاد، و در این محدودیت گرفتار شد؟ اینجا حضرت مولانا فرموده است که در این فایده ای است ، و مثال هایی را ذکر کرد که شنیدیم. از جمله اینکه معنی نامحسوس است، در حالی که در این عالم وجود دارد؛ برای اینکه بروز پیدا کند، و برای ما محسوس شود، نیاز است که در قالبی قرار داده شود، و آن قالب هم، قالب کلام است. تا معنی به قالب کلام نیاید، محسوس نمی شود.
فایده کلام این است که معنی را حبس می کند. فایده جسم هم این است که خصوصیات روح بروز می کند. حضرت مولانا می فرماید در اینکه ما در این محدوده قرار گرفته ایم، فایده ای هست. اگر فایده ای نبود که ما در این جسم محدود نمی آمدیم........ این محدودیت تجربه آن روح است، آن روح برای رسیدن به کمال خودش نیاز به این محدودیت دارد.
ما در همین زندگی روزمره، در همین روابط به ظاهر سطحی و ساده، می توانیم عالی ترین مراتب کمال را تجربه کنیم. فکر نکنیم که حتما باید شرایط عجیب و غریبی مهیا شود تا بتوانیم راه کمال را طی کنیم. این را هر کسی ممکن است درک نکند، مگر کسی که بیشتر اوقات خود را صرف شناخت ماهیت و حقیقت زندگی کند.
"برگرفته از متن سخنرانی"
♦️ارجاع به کتاب "لب لباب مثنوی" ملا حسین واعظ کاشفی (قرن نهم)