شماره (٠٤٤) - ٠٣ آبان ماه ١٣٨٩
دفتر اول - ابیات ٢٨٠١ تا ٢٨٧٠
چونکه جزوی عاشق جزوی شود
زود معشوقش به کل خود رود
ریش گاو بنده غیری شد او
"غرق شد" کف در ضعیفی درزد او
همچو صیادی که گیرد سایه ای
سایه کی گردد ورا سرمایه ای
سایه مرغی گرفته مرد سخت
مرغ حیران گشته بر شاخ درخت
گفت این هدیه بدان سلطان برید
سائل شه را ز حاجت واخرید
خنده می آمد نقیبان را از آن
لیک پذرفتند آن را همچو جان
زانکه لطف شاه خوب باخبر
کرده بود اندر همه ارکان اثر
خوی شاهان در رعیت جا کند
"چرخ اخضر خاک را خضرا کند"
باز استادی که او نحوی بود
جان شاگردش از او، نحوی شود
باز استادی که او محو ره است
جان شاگردش از او، "محو شه است"
کل عالم را سبو دان، ای پسر
کو بود، از علم و خوبی تا به سر
قطره ای از دجله خوبی اوست
کان نمی گنجد ز پری، زیر پوست
در بیان آنکه عاشق دنیا بر مثال عاشق دیواریست که برو تاب آفتاب زند و جهد و جهاد نکرد تا فهم کند که آن تاب و رونق از دیوار نیست از قرص آفتاب است در آسمان چهارم لاجرم کلی دل بر دیوار نهاد چون پرتو آفتاب به آفتاب پیوست او محروم ماند ابدا و حیل بینهم و بین ما یشتهون
____________________________________________
♦"اگر آن مامورهای دربار، با افراد برخورد درستی داشتند؛ نتیجه خصوصیات و شخصیت خلیفه بود، که اطرافیان او هم خوش برخورد بودند، و با احترام با این زن و مرد صحرانشین برخورد می کنند. از اینجا مطلبی را حضرت مولانا بیان می کند که باید بسیار به آن توجه کرد: "خوی شاهان در رعیت جا کند/ چرخ اخضر خاک را خضرا کند" . معمولا مردم، تحت تاثیر اندیشه رهبران خود و کسانی هستند که آن جامعه را اداره می کنند : "الناس علی دین ملوکهم" .
اگر هر نوع مسئله ای در جامعه پیش می آید، حضرت مولانا آن را نسبت می دهد به اینکه در آن سرچشمه اشکالی هست. اگر مردم جامعه ای فاسد باشند، پس حتما فساد در کسانی که آنها را هدایت می کنند، وجود دارد؛ و اگر انسان های شریفی باشند، این شرافت حتما در کسانی است که آن جامعه را اداره می کنند."
"برگرفته از متن سخنرانی"
♦ ارجاع به : "الغرِيقُ يتشبَّثُ بكُلّ حَشيش." غرقه بر هر خاشاکی چنگ می زند. کتاب امثال و حکم. علی اکبر دهخدا. ج ١. ص ٢٦٤.