شماره (٠٣٧) - ٠٨ شهریور ماه ١٣٨٩
دفتر اول - ابیات ٢٣١٥ تا ٢٤٣٢
زن از اینگونه خشن گفتارها
خواند بر شوی جوان طومارها
گفت ای زن، تو زنی یا بوالحزن
فقر فخرست و مرا بر سر مزن
مال و زر، سر را بود همچون کلاه
کل بود او، کز کله سازد پناه
خواجه در عیبست، غرقه تا به گوش
خواجه را مالست و مالش عیب پوش
نصیحت کردن زن مر شوی را که سخن افزون از قدم و از مقام خود مگو لم تقولون ما لا تفعلون که این سخن ها اگر چه راستست این مقام توکل تو را نیست و این سخن گفتن فوق مقام و معامله خود زیان دارد و کبر مقتا عندالله باشد
_________________________________________
این فقر به تعبیری می توان گفت که "نیاز به حق" و "بی نیازی از خلق" است. فقر در اینجا این معنی را می دهد، و نه فقط فقر اقتصادی و مادی؛ و امر ذاتی است.
"برگرفته از متن سخنرانی"
♦ارجاع به حدیث نبوی: "الفقر فخری و به افتخر" فقر افتخار من است.
♦ارجاع به سوره صف، آیه (٣): كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ.
نزد خدا بسيار مورد غضب است كه چيزى را بگوئيد كه عمل نمىكنيد.