Ehsanoo

خانه‌ی سنایی

07.23.2019 - By sokootPlay

Download our free app to listen on your phone

Download on the App StoreGet it on Google Play

این داستان در شماره‌ی سوم مجله‌ی سان (تیرماه ۱۳۹۸) به چاپ رسیده است.

اگر جماهیر هنوز در اتحاد بودند و کاپیتالیسم قدغن و ممنوعه نمی‌شد، اگر روس‌ها کار به کارِ ملاک‌ها و سرمایه‌دارها نداشتند و از ایروان و باکو کوچشان نمی‌دادند به سرزمین‌های مجاور، حالا روند سکونت و یکجانشینیِ من در تهران طور دیگری بود. باید از جام بلند بشوم. نه در معنای بپا خواستن، در معنیِ رفتن و ترک گفتن. باید هنوز موعدم نرسیده، خانه‌ام که یک چیزِ موقرِ جامانده از معماریِ پهلوی دوم است را بگذارم و بروم. من این‌همه سال اجاره‌نشین بوده‌ام، اما اولین‌بار است برمی‌دارم می‌نویسم خانه‌ام. خانهٔ مردم است، می‌دانم، ولی می‌نویسم خانه‌ام. چون این خانه نیمه جان و خسته بود که مادام سوکیازیان کلیدش را داد دستم. هست، عکس‌هاش هست. خودش هفتاد و هفت سالش بود و خانه پنجاه و هفت سال. الان که حرف می‌زنم شده یک خانه شصت ساله. دقیق. نه همینطوری حدودی بگویم شصت سال، که منظورم این باشد که خیلی زیاد، نه، دقیق هزار و سیصد و سی و هفت ساخته شده. سندش هست…

More episodes from Ehsanoo