Share پادکست چکاوا
Share to email
Share to Facebook
Share to X
By chakava | چکاوا
4.4
88 ratings
The podcast currently has 55 episodes available.
این اپیزود درباره ی صدایی است که هویت تیتراژهای ایرانی است. صدایی از بازماندگان جنگجویان کوهستان و ارتش سری . نجوای تیتراژِ او سکوت برّه ها را شکست. صدایی به گرمی عشق اسکارلت و رت باتلر در بر باد رفته که تیتراژ آن را با آوای سراسر احساسِ او شنیده اید. اگر وسترن باز باشید بخاطر یک مشت دلار را با صدای او به خاطر می آورید و اگر در کودکی کارتون شیرشاه را دیده باشید قطعا اسکار را با این صدای درخشان به خاطر خواهید آورد و کافیست مخاطب تلویزیون باشید که صدای دلنشین راوی سریال امام علی را شنیده باشید. صدایی به محکمی فولاد و به برّندگی شمشیر. و این شمشیری است که نمی توان آن را نادیده گرفت؛ استاد خسرو شمشیرگران!
این اپیزود درباره ی صدایی است که هویت تیتراژهای ایرانی است. صدایی از بازماندگان جنگجویان کوهستان و ارتش سری . نجوای تیتراژِ او سکوت برّه ها را شکست. صدایی به گرمی عشق اسکارلت و رت باتلر در بر باد رفته که تیتراژ آن را با آوای سراسر احساسِ او شنیده اید. اگر وسترن باز باشید بخاطر یک مشت دلار را با صدای او به خاطر می آورید و اگر در کودکی کارتون شیرشاه را دیده باشید قطعا اسکار را با این صدای درخشان به خاطر خواهید آورد و کافیست مخاطب تلویزیون باشید که صدای دلنشین راوی سریال امام علی را شنیده باشید. صدایی به محکمی فولاد و به برّندگی شمشیر. و این شمشیری است که نمی توان آن را نادیده گرفت؛ استاد خسرو شمشیرگران!
محمد مهدی جعفری، بنیانگذار موسسه قرن21، یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین افراد در تاریخ دوبله ی ایران است. در روزگاری که همه ی ما فیلم های سینمایی را در VHS تماشا می کردیم، مهدی جعفری بود که در سال 1381 دوبله ی فیلم های روز سینما را به شکل VCD و DVD عرضه می کرد. به گفته ی بسیاری از اساتید دوبله، خدمتی که ایشان به این حرفه کرد، تا ابد به یادگار خواهد ماند.
اگر گذرتان به فیلم های فارسی افتاده باشد قطعا نامش را می شناسید. روبیک منصوری. متخصصی در مقام صدابردار و کارگردان بزرگ صدا در سینمای ایران. به قول همکارانش سینمای ایران تا ابد وامدار این هنرمند ارمنی میباشد. کسی که موسیقی را خوب می شناخت و هنوز هم آثارش، مثل یک سمفونی جاودان و شنیدنی است.
نمیشه 60 سال هنر رو توی یه پادکست خلاصه کرد و پرداختن به تمام فعالیت های درخشان و گسترده سعید مظفری کار راحتی نیست.
اگه گویندگی این هنرمند رو در فیلم های محمدرسول الله به جای زُیِبر، شرلوک هولمز به جای جود لا، یوزپلنگ به جای رضا رویگری، آوار به جای مجید مظفری، مومیایی به جای برندن فریزر، مرد عنکبوتی به جای ویلم دفو و مایکل کیتون، ناخدا و فرمانده به جای راسل کرو، توقفناپذیر به جای کریس پاین، دفترچه امیدبخش به جای بردلی کوپر، عملیات فورچون به جای هیو گرانت و سریع خشن به جای پل واکر فقید رو هم در نظر بگیریم، تازه یک سوم فعالیت های این هنرمند درخشان هم نیست و کارنامه پربارش کاغذها، مستند ها و پادکست های زیادی رو میطلبه.
تلویزیون
قصه های دنباله دار هم به اندازه فیلم هایی که در کمتر از چند ساعت تکلیف بیننده رو روشن میکنند جذاب و تماشاییه.
از وقتی پای سریال های خارجی با قسمت های زیاد، به شکل جدی به تلویزیون ایران باز شد، صدای زیبا سعید مظفری، گوینده یکی از شخصیت های پر طرفدار این سریال ها بود.
اوشین
چطوره از یکی از پر طرفدارترین و تاثیرگذار ترین سریال های بعد از انقلاب، اوشین شروع کنیم. و صدای سعید مظفری که روی ریوزو با بازی شیرو نامیکی شوهر اوشین خوش درخشید.
ریوزو یک شخصیت حامی، وفادار، خوش قول و تلاشگر بود که قدم به قدم مسیر سخت زندگی رو با اوشین گذروند.
صدای مظفری به خودی خود و تا زمانی که خودش به میکروفون اجازه بده، صدای معصوم و مهربونیه و ترکیبِ این صدای معصوم با شخصیت وفادار و عاشقِ ریوزو، به موندگاری این نقش کمک زیادی کرده.
در کنار تمامی این ها، ریوزو مثل هر مرد ژاپنی دیگه ای تواناییهای مبارزه داره و این تجربه و مهارت ها این امکان را میداد تا از اوشین را در برابرِ تهدیدا محافظت کنه.
از اونجا که ریوزو هم مثل هر شخصیت دیگه ای زندگی پیچیده و پر فراز و نشیبی داشته، صدای مظفری رو این نقش هم به اندازه ریوزو سختی ها رو درک کرد تا قصه برامون به یاد موندنی تر بشه.
پزشک دهکده
با وجود گویندگی های زیاد سعید مظفری در مدیوم تلویزیون، اما مردم دوست دارند که صدای این هنرمند رو با سالی پزشک دهکده با بازی جو لاندو به یاد بیارن. چون معتقدند بیشتر از هر شخصیت دیگه ای در این جعبه جادو، صدای مظفری برای بایرون سالی ساخته شده.
سالی یک جنگجوی سابق و شخصیت محبوب در دهکده ست که با دکتر کوین وایک رابطهی نزدیکی داره و به عنوان یک عاشق واقعی طبیعت و محیط زیست شناخته میشه.
به همون اندازه که لاندو به شخصیت سالی، با حساسیت و دقت زیادی پرداخته. مظفری هم تونسته امانت دار خوبی برای احساساتِ ژرف و عمیقِ این بازیگر باشه. اون با صدای مطمئن و دل نشینش، لحظاتِ ترس، اندوه، تردید و خوشبختی این مرد قدرتمند و به تصویر کشیده و با احساسات، عشق و وفاداری این بازیگر تعامل زیادی پیدا کرده.
لاست
همه ما طرفدارهای فیلم و سریال، اوقات جذابی رو با سریالِ خوش منظره و جذاب لاست یا همون گمشده گذروندیم، سریالی که با یک سقوط هواپیما و آواره شدنِ مسافرهاش شروع میشه و ما رو میزبان جزیره سحرانگیزی میکنه که هر چی پیش میره، عجیب و عجیب تر میشه.
ساویر یا جیمز فورد با بازی بی نظیر و تراش خورده جاش هالووی در سریال لاست، یکی از شخصیتهای پیچیده و جذاب این سریاله که به عنوان یکی از بازمانده های پرواز 815 به ما معرفی میشه.
بازی راز آلود و زیرپوستی، در کنارِ چهره خشن و جذابِ هالووی فقط یک ویژگی برای کامل شدن لازم داره، اون هم صدای زیبا و قدرتمند سعید مظفریه که با حس مرموزی و پنهان کاری که در صداش به وجود اورده، این نقش رو به یکی از دلپذیرترین و اسرارآمیزترین شخصیت های این سریال تبدیل کرده و با ریزه کاری ها و جزئیاتی که برای این نقش در نظر گرفته، لایه های عمیق تر این نقش رو با صدای خاصش برای ما روشن تر میکنه؛ نقشِ مردی که گذشته سخت و تاریکی داشته و در این جزیره برای مواجه با چالشها و بقا، دست و پنجه نرم میکنه.
بازی تاج و تخت
رسیدیم به پر طرفدارترین سریال تاریخ جهان، که نه زمان داره نه مکان. فقط جنوبگان داره و شمالگان.
و شاید همین دو ویژگی و نبودن تاریخ، سبب شده تا قصه هر چیزی رو که در ذهنش داره به تصویر بکشه و صد البته اقتباس این سریال از رمان فانتزی ترانه یخ و آتش هم برای بهترین شدن بی تاثیر نبوده.
همینطور که از اسم سریال پیداست و قطعا همه دیدید، جنگ در همه جهان، سر تاج و تخته و هر کسی که قدرت داره تلاش میکنه تا اون تخت و تاج معروف رو به دست بیاره.
اما صدای سعید مظفری به جای جیمی لانیستر در سریال، مثل خود نقش و بازی بسیار پیچیده و تکاملی طراحی شده. جیمی یکی از شخصیتهای اصلی و مهم در قصه با بازی نیکولای کاستروالدوِ که در خانوادهای قدرتمند و ثروتمندی به نام لانیستر بزرگ شده است و در آغازسریال، به عنوان یک شوالیه باهوش، با تواناییهای زیاد و یکی از سربازان و فرماندهان ارتش لنستر شناخته میشه.
اصولا صدای مظفری با وجود گوناگونی زیادی که در گویندگی برای نقش ها داشته، اما بیشتر به همین شخصیت ها نزدیکه.
شخصیت های قدرتمند، با صلابت و جذاب، اما پیچیده با گذشته ای ناشناخته برای مخاطب.
نقش جیمی به شکلِ قابل توجهی در طول داستان تغییر میکنه و کم کم از یک شخصیت مغرور و بیرحم به یک شخصیت مهربون بدل میشه و دست به کارایی میزنه که در برابر اعتقادات و تصمیمات خانوادگی و سیاسی خودش قرار میگیره.
سعید مظفری از حتی یک لحظه بدون تاثیر از احساسات جایمی عبور نمیکنه و بی شک بهترین نماینده صدا برای این شخصیته.
تیزر
سعید مظفری صدای همزمان قوی و لطیفی داره و همین ویژگی باعث میشه که از آغاز تا پایان یک تیزر، ما شاهدِ صدایی پر از شور و نشاط همراه با آرامش باشیم.
بیننده و شنونده یک تیزر، عموما خواستار صدایی در تبلیغه، که در کنار شوق و هیجانی که بهش میده، آروم و رسا باشه، تا هم حس بهتری نسبت به اون چیزی که میبنه و میشنوه داشته باشه و هم وضوح صدا رو احساس کنه.
یعنی به طور کلی میشه گفت، بزرگ ترین ویژگی سعید مظفری در گویندگی، قدرت انتقالِ احساسات اون به شنوندست. اون قادرِ که به راحتی حسِ اشتیاق، ترس، هیجان یا هر احساسِ دیگه ای رو در مخاطب به وجود بیاره و اونها رو ترغیب کنه.
اگه گوینده توانایی انتقالِ هیجان و اشتیاق رو به مخاطب نداشته باشه، عملا قاعده رو رعایت نکرده و شکست میخوره، اما مظفری در کنار کلمات و جملات، استعداد و توانایی زیادی در به چالش کشیدن صدای خودش داره و با آوای دل نشینش شنونده رو حتی در یک یا چند دقیقه با خودش همراه میکنه.
روانی در کلام و بیان یکی دیگه از توانایی های سعید مظفری در گویندگیِ تیزره، اون با تنظیم ریتم صدا، جریانِ جذاب تر و هیجان انگیزی رو در تیزر به وجود میاره.
بیان واضح و قابلِ فهم و درکش، تغییر در سرعت و ریتم، ویژگی هایی هست که از سعید مظفری یک گوینده همه چی تموم و درجه یک ساخته.
گیم
شاید برای افرادی که ماتریکس و دیدند، خصوصا پسر بچه ها، شنیدنِ صدای سعید مظفری روی بازی همین سریال، بسیار جذاب و تداعی کننده اولین فیلمی باشه که اونها رو به جهانِ مجازی پرتاب کرد.
مظفری گوینده ای که با لحنِ برجسته و توانمندش، تمامِ قابلیت های یک گوینده گیم رو داره. اون با صدای صاف، رسا و جذابش، شور و اشتیقای رو برای بازی کننده ها ترتیب میده و جهانِ شگفت انگیزی رو در گیم به وجود میاره.
اون با بیانِ پرجنب وجوش، لحظاتی رو با صدای منحصر به فردش میسازه و تجربهی بازی رو به یک ماجراجویی شگفتانگیز تبدیل میکنه.
گوینده گیمِ خوبی مثل سعید مظفری، با شخصیتِ قوی و جذابش، توانایی برقراری ارتباط با تماشاگران رو داره و با بیان و کلامِ مناسبش، قادر به توصیفِ احساسات، تجربهها و اتفاق های مهم در طول بازیه و تماشاگرا رو در این ماجراجویی جذاب، به راحتی با خودش همراه میکنه.
به خاطر تجربه طولانی مدتش در حوزه صدا، تعامل با مخاطب ها رو خوب بلده و درک بالایی از ارتباط موثر داره.
دقت به جزئیات و خلاقیت و نوآوری که در شکل بیانِ کلاماتش داره، بازی رو برای تماشاگرای گیم جذاب تر میکنه.
باید گفت که گوینده بزرگی مثل سعید مظفری، با تخصص، توانایی و بیان موثرش، میتونه تجربه بازی رو برای علاقهمندان بازیهای ویدیویی به یک تجربه شگفتانگیز و سرگرمکننده تبدیل کنه.
آنونس
صدای رسا و دلنشین سعید مظفری، توانایی جذب بالایی برای کشوندن مخاطب به سینما رو داره.
کسی مثل سعید مظفری که خودش علاقه مند به هنر هفتمه، بیشتر و بهتر میدونه که تماشاگر و شنونده چه لحنی رو دوست داره، میدونه که یک گوینده خوب آنونس، باید صداش برای شنوندگان قابل فهم، روون، دلپذیر و جذاب باشه.
تلفظ صحیح حرف ها و کلمات، برای شخصی مثل مظفری که عاشق ادبیاته، بسیار مهمه و از اون جایی که در دانشگاه هم رشته زبان رو انتخاب کرده، به شدت روی شکلِ صحیح تلفظ اسامی و لغات فنی تاکید داره.
بیان روان و متناسبی که با محتوا و مضمون اثر داره، توانایی اون رو در درکی که از موضوع فیلم داره نشون میده و این باعث میشه که پیام فیلم رو هر چند در مدت کوتاه، به شکلِ واضح تری به مخاطب برسونه.
چابکی صداِ مظفری در اجرا، که شامل توانایی تغییر در شکلِ صدا، استفاده از بلندی ها و بیانی تمیز در تنوعِ شکل های اجرایی مختلفه، اون رو به یکی از گوینده های خوب آنونس تبدیل کرده.
مظفری با لحنِ الهامبخش و اشتیاق آورش، با صدایی که به دل میشینه و در ذهن به یاد میمونه، به راحتی میتونه بیننده رو مشتاقِ دیدن فیلم کنه.
اون با هر جمله زیبایی که بیان میکنه، احساساتی رو به مخاطب بازتاب میده و با صدای جذابش در لحظه زمان رو به اختیار خودش در میاره.
مستند
صداگذاری مستند مخصوصا در زمینه نریشن، با دوبله تفاوت های زیادی داره و شکل دیگه ای از گویندگی رو طلب میکنه.
اما هنرمندی مثل سعید مظفری که بیشتر عمرش رو صرف گویندگی در زمینه های مختلف کرده و امروز روی سکو بهترینا میدرخشه، همیشه اصولی رو در زمینه های مختلف رعایت کرده که امروز از اون یک بهترین تمام عیار ساخته.
مثلا این که در زمینه مستند، صدایی واضح، قابل فهم وجذاب داره. اون خوب میدونه که صدای مناسب برای مستند، صدایی هست که به اندازه کافی برای مخاطب بلند و جذاب باشه.
صدای آرام مظفری در کنارِ تلفظ صحیح و قابل فهم عبارت ها و کلمات، آرامش و صبر لازم رو برای مخاطب در برابر موقعیتهای پیچیده و غیرمنتظره مستند به وجود میاره و با حفظ پیوستگی و تمرکزش، باعث میشه که اطلاعات خوبی رو به تماشاگر منتقل کنه.
تنوع و تغییرات جزئی که در صداش حفظ میکنه، باعث میشه که نحوه بیان و قالببندی داستان تغییر کنه و نوسان داشته باشه، و در نهایت باعث میشه که مخاطب احساس کسالت نکنه و سرگرم بشه.
مظفری بدون تحقیق در رابطه با هر موضوعی پشت میکروفون نمیره و این خصلت روی صدای خوبش تاثیر زیادی میذاره، اون معتقده که یک گوینده مستند، باید دارای دانش کافی درباره موضوعات مستندی که صحبت میکنه باشه و همین جزئیات و اطلاعات مرتبط با موضوعه که گوینده رو قادر به فهمِ بیشتر محتوا و انتقال درست اون به مخاطب میکنه.
از اونجایی که گویندگی مستند به اقتضا اسمش از واقعیت نشات میگیره، لازمه صدایی که صداقت داشته باشه و آگاه به متنی که روایت میکنه.
صدای آرام و قدرتمند سعید مظفری گزینه بسیار مناسبی برای دنیای مستندها و واقعیت هاست. جایی که صداش، چشمانی رو به جهان حقیقت و طبیعت باز میکنه و با لحنِ متعادل و عمیقش ما رو به مهمونی قصه هایی از افراد مشهور و جانورانی که در طبیعت بر زندگی همه ما تأثیر میذارند میبره. مظفری با بیانِ روشن و قدرتمندش از جزئیات و ناشناخته ها میگه و ما رو با جهانِ پیش رو مواجه میکنه.
موخره
در دنیایی که زندگی می کنیم به اقتضا مرور زمان، خواه ناخواه، همه چیز و همه کس به سمتِ کهنگی میره. چون ذات جهان و متعلقاتش در همینه و انسان هم از این تعلقات مستثنی نیست.
اما از اونجا که دیر و زود داره، هستند افرادی که با استعدادِ نابِ ذاتی و تلاش های اکتسابی بی نظیرشون، کاری کنند تا در این مسیر، تازگی جای خودش رو به فرسودگی بده و نشستنِ گرد و غبار کهنگی به تاخیر بیفته.
از هنرمندی حرف میزنیم که با پُر کردن نزدیک به هشتاد برگ از دفتر زندگیش، با هنر بی بدیلی که توی این سالها از خودش به جا گذاشته، آوای جوون، دلنشین، باورپذیر و معصومش رو به بهترین نحو و در قالبِ زیباترین احساسات به مخاطب عرضه کرده.
پشت نوا ِ سحرانگیزش، یک ذهن درخشان پنهان شده و هر نُت و هر کلمه از صداش در یک هماهنگی جادویی تنظیم شدند تا زمینه ی یک ارتباط عمیق بین او و مخاطبانش رو فراهم کنه.
صداش تلفیقی از حس اعتماد و آرامشه و با طنینِ زیبایی که داره احساساتِ خاص و شگفتانگیزی رو به ما منتقل می کنه. اون در تمام این سالها، با این آوای دل انگیز، همراهانش رو به سفرِ خیالی فیلم و سریال ها برده و لحظات شیرینی رو با اونها سهیم شده است.
برای سعید مظفری هنرمند و نازنین، آرزوی سلامتی داریم و امیدواریم که تا سالها از صدای گرم و پرمهرش لذت ببریم.
استاد خوش صدا و خوش بیان ، هر کجا هستید سرتون سلامت و دلتون شاد باشه
صدای عشق
درسته که ما ایرانی های عاشق فیلم و سریال، فرسنگ ها با هالیوود و سینمای جهان فاصله داریم، ولی از اونجایی که هنر مرز نمیشناسه، سینما و تلویزیون همیشه جزئی جدانشدنی از زندگی روزمره همه ما بوده.
این روزها که سیل عظیم فیلم و سریال های روز دنیا، به واسطه پلتفروم های مختلف، از گوشی و لپتاپ و تلویزیون های هوشمندمون سرازیر شدند؛ شاید خیلی یادمون نیاد که چه روزهایی رو با اشتیاق پای جعبه جادویی تلویزیون میشستیم، تا از یه فیلم جذاب و دیدنی لذت ببریم.
ما فیلم های سینمایی خارجی رو، در دورانی که زیرنویس نبود، با صدای دوبلورهایی که حافظ و امانت دارِ احساسات بازیگرهای همه دنیا بودند، میدیدیم و از شنیدن صداشون روی صدای بازیگرهای محبوبمون لذت میبردیم.
یکی از این خوش صداهای روزگاران قدیم و جدید سعید خان مظفری بود مردی موقر، متین و خوش صدا، که بعدِ نشستن رو به روی میکروفون جادویی دوبله، توانایی این رو داره که صدا معصوم ترین تا شرورترین آدم کره زمین رو گویندگی کنه.
بی هیچ تردیدی سعید مظفری، صاحب این صدای زیبا و جوان، یکی از مهم ترین و خوش صداترین گویندگان عصر طلایی دوبله بود، که تا امروز درخشید و شخصیت ساخت.گوینده ای که خالق صداهای شخصیت های گوناگون سینمایی و تلویزیونی بود و برای رسیدن به هدفش، زیر و بم نقش ها رو کاووش میکرد، که صداش و احساساتش رو تا حد ممکن، به صدا و احساسات هنرپیشه نزدیک کنه.
امروز قرار از هنرمندی صحبت کنیم که در دوبله، هیچ چیز براش مهم تر از انتقال درست و صحیح احساسات یک بازیگر نبود و نیست.
زندگینامه
سعید مظفری سال 1321 در شاهرود متولد شد. از اونجا که پدرش توی اداره ثبت کار میکرد و مدام به شهرهای دیگه منتقل میشد، ایشون هم، همسفر روزهای سخت و آسون پدر بود تا اینکه بالاخره بازنشستگی پدر با مهاجرت به تهران مصادف شد و شکل و زندگی جدیدی رو برای سعید رقم زد.
زمانی که در دبیرستان شرف مشغول تحصیل بود، مدیر دبیرستان آقای میرهادی به او پیشنهاد داد که برای سرگرمی و سر و کله نزدن بچه ها با هم، با یک ضبط صوت بزرگ، قصه هایی رو برای بچه ها ضبط و سر صف پخش کنند. و اونجا شروع اولین آشنایی سعید مظفری با ضبط و نوار و قصه بود.
روزهای شیرین مدرسه با سرعت گذشت و سعید سال 42 در دانشگاه مشغول یادگیری زبان ایتالیایی بود تا تعطیلات تابستون سر رسید و وقتی که برای دیدار به خونه پسرعمه اش رفته بود، با محمد علی زرندی دوبلور نورمن ویزدوم آشنا شد و خیرِ این تصادف و ملاقات، آثاری هست که ما امروز با صدای این هنرمند بی نظیر به تماشا میشینیم و لذت میبریم.
فرقی نمیکنه در قامتِ با صلابت و با ابهت کلینت ایستوود در فیلم های کابوی گویندگی کنه، یا مرد انتقام جو افسار گسیخته فیلم دسپرادو یا جنایتکار با بازی آنتونیا باندراس باشه یا صداپیشه ثابتِ فیلم های سخت و پر از جزئیات ستاره هالیوود، برد پیت.
سعید مظفری برای این کار ساخته شده. هست تا شخصیت بسازه و این ساختن رو با چشم و گوش مردم کشورش سهیم بشه. هست تا امانت دار دار احساسات و عواطف انسان هایی بشه که با اینکه قهرمان هستند اما نقطه ضعف های زیادی دارند و البته این ضعف هاست که از اونا قهرمان میسازه.
سعید مظفری در تمامی این سالها از سینما کلاسیک، فیلم فارسی و نوآر تا سریال های پر طرفدار و جذاب روز دنیا، با صدای خاص، جوان، شیک و پر قدرتش، شونه به شونه مخاطب و بازیگرها پیش رفت تا خیلی از فیلم های دنیا رو برای ما خاطره ساز کنه. این پادکست ادای دینی به این هنرمند توانا و دوست داشتنی با این صدای بی نظیره.
قطعا هممون هم صدا و هم شخصیت هایی که با این آوای دل نشین ماندگار شدند رو به یاد داریم. اما برای تداعی خاطرات، پر طرفدارترین های آثار سعید مظفری رو مرور میکنیم و شروع این یادآوری، مدیوم جذاب سینماست
سینما
خوب بد زشت.
شاید با دیدن اولین سریالی که کلینت ایستوود با اون به شهرت رسید تا فیلم هایی مثل به خاطر یک مشت دلار، به خاطر چند دلار بیشتر، هری کثیف، عزیزمیلیون دلاری و… به همه ما طرفداران سینما ثابت شده باشه که بهترین گوینده برای صدای کلینت ایستوود، این نابغه بازیگری، سعید مظفری است.
اما فیلم خوب بد زشت، با ژانر وسترن، و موضوع معمایی، انگار حس دیگه ای توی دل مخاطب های هنر هفتم ایجاد کرد.
کلینت ایستوود در این فیلم ایفاگر نقش نیکو یا همونِ مرد خوبِ قصه رو به تصویر میکشه. یک تفنگدارِ حرفهای که در طول جنگ داخلی آمریکا، در جستجوی یه گنج بزرگه.
سعید مظفری در تمام مدت دوبله این فیلم، تونسته به خوبی صدا خودش رو با صدا سرد کلینت ایستوود و بازیگری خونسرد، بیاعتنا به شرایط و محیط و نقش نیکو هماهنگ کنه. و همینطور از صدای مطمئن و با صداقت اما جدی ایستوود وام بگیره تا شخصیت رو بهتر برای مخاطب به تصویر بکشه.
در وهله اول شاید به نظرم بیاد، با اینکه صدای سعید مظفری در عین حال که یک صدای کاملا مردانه ست اما به خاطر جوون بودن و تراش خورده بودنش، روی شخصیت خشن و صورت تکیده و آفتاب خورده ایستوود نشینه، اما با فاصله فقط چند ثانیه و شخصیت پردازی صدا سعید مظفری، این فرضیات تبدیل به یک اشتباه محض میشه و ما به درستی تلفیق این صدا و صورت رو میپذیریم و سعید مظفری صدای کلینت ایستوود رو برای خودش میکنه.
مظفری در این فیلم با تحولات شخصیتی و مسیر روحی نیکو قدم به قدم پیش میره و صداش رو با چهره و حرکات محدود، اما عمیق نیکو، هماهنگ میکنه و این باعث همدردی و همزادپنداری مخاطب در به تماشا نشستن دوبله این فیلم شده.
قصه عشق
ما تو فیلم ها و سریال ها، قصه های زیادی از پسر پولدار و دختر فقیر یا بالعکس شنیدیم، اما بهترین نمونه از این قصه، فیلم لاو استوری با بازی رایان اُ نیل و الیزابت مک گرو است.
قصه عشق، فیلمی در سبک درام عاشقانه است که سال ۱۹۷۰ توسط آرتور هیلر کارگردانی شده است و داستان الیور دانشجوی ثروتمند و ورزشکاری رو به تصویر میکشه که از یه خانواده مشهوره و جنیفر که دانشجوی هنرهای زیباست و از خانوادهای متوسط میاد. این دونفر با هم وارد دانشگاه هاروارد میشند و همون اول ماجرا درگیریها و تضادهای فرهنگی و اجتماعی این دو نفر سر باز میکنه.
سعید مظفری در این فیلم به جای رایان اُ نیل گویندگی میکنه و این بار با صدای گرم و مهربونش تمام عواطف و هیجانات مرد این فیلم عاشقانه رو دنبال میکنه. صدای مظفری در این فیلم باعث شد تا تماشاگران به شدت با الیور حس همدردی داشته باشند و احساسات عمیق شخصیت اون رو درک کنند. و مکمل های درخشانی با صدای شهلا ناظریان در نقش جنیفر باشند.
همینطور که اُ نیل در فیلم به راحتی تونسته عشق، خوشبختی، درد و رنج شخصیت الیور و به تصویر بکشه و با نحوه بازی شکل طبیعی و عمیقی از احساساتِ یک انسان رو زندگی کنه، سعید مظفری هم با صدایی که انگار عشق رو با تمام وجود درک کرده، نماینده بی نظیری برای تمام احساسات این بازی و نقش ماندگار بوده و به تمام لایهبندی ها و پیچیدگی این نقش اعتبار بخشیده.
به خاطر گویندگی بی نظیر سعید مظفری در این فیلم، او نقش های زیاد دیگری از رایان اُ نیل رو گویندگی کرده.
دسپرادو یا جنایتکار
صدای معصومانه، جوان و زیبا سعید مظفری، وقتی در قامت یک انتقام جو قرار بگیره، لحن رو تغییر میده و مخاطب فقط شخصیتی رو میبینه و میشنوه که تا زمانی که غبار نفرت و کینه روی دلش سنگینی میکنه، خشونت در صدا و لحن، جای خودش رو به معصومیت میده.
این فیلم محصول سال ۱۹۹۵ به کارگردانی رابرت رودریگز است که داستانی اکشن، هیجان انگیز و رمز آلود رو روایت میکنه.
داستان مردی جوان به نام الماریاچی که به دنبال انتقامی خونین از باند قاتلانیه که خانوادهاش رو به قتل رسوندند.
آنتونیو باندراس با بازی خوبش در جنایتکار یا دسپرادو، تصویری حقیقی، زنده و هیجانانگیز از شخصیت الماریاچی را به تصویر کشیده،. باندارس با کمک چهره جذاب اما خشن، بدن و حرکاتش تونسته، جسارت و گستاخی شخصیت رو به درستی به تصویر بکشه. کافیه تا این فیلم پر طرفدار و یکی از سه گانه های مکزیکی رو ببینید، تا متوجه بشید که چقدر صدای سعید مظفری روی این نقش نشسته تا به همه ثابت بشه که معصومیت، حتی در صدا، با توجه به زمان دستخوش تغییر میشه. بازی درخشان باندراس در این نقش و به تصویر کشیدن شخصیتی قوی و عمیق، به سعید مظفری کمک کرده تا دستش در شناخت و تجزیه و تحلیل این نقش باز باشه و فریادهای حبس شده در سینه رو یکجا فریاد بزنه.
نقشی که تلفیقی از شجاعت، سرسختی و غرورئه و باندراس تونسته که الگوی خوبی برای شخصیتِ مبارز و حرفهای را ایجاد کنه و هم زمان ما تمرکز و قدرت صدای مظفری رو درتعقیب انتقام و التیام زندگی الماریاچی ببینیم.
برد پیت
افسانه پاییزی، باشگاه مبارزه، بابل، قاپ زنی، دوازده یار اوشن، بخوان و بسوزان، خانم و آقای اسمیت، سرگذشت عجیب بنجامین باتن، روزی روزگاری در هالیوود، شهر گمشده و قطار سریع السیر، اسم فیلم هایی است که سعید مظفری به جای برد پیت در اونها گویندگی کرده است.
میشه گفت که در تمام این سالها، مظفری دوبلور ثابت این ستاره درخشان هالیوود بوده و نفس، مکث و لحن صداش رو بهتر از هر گوینده دیگه ای میشناسه.
انتخاب بین این همه اثر درخشان، اون هم از این بازیگر خاص، شاید سخت ترین قسمت این پادکست باشه، اما انتخاب ما متفاوت ترین های این کارنامه پر باره.
باشگاه مبارزه
اسم دیوید فینچر، برای اینکه منتظر باشیم تا یه فیلم سینمایی میخکوبمون کنه، اسم معتبریه، مردی که قواعد سینمایی رو میشکونه و با تیکه هاش اثری رو میسازه که بازیگرا رو به چالش های جدی میکشونه و بیننده رو به وجد میاره.
تایلر در فیلم باشگاه مبارزه، یکی از شخصیتهای پیچیده و عجیبیه که برد پیت با توانایی بی نظیرش اون رو به تصویر کشیده، یک شخصیت دوگانه که در ذهن شخصیت اصلی فیلم، مجسم میشه و تماشاگر رو تا اواخر فیلم با خودش همراه میکنه. صدای مظفری این بار نه روی قهرمان قصه، بلکه روی ضد قهرمانی به زیبایی نشسته که نمادی از یک شخص معترض به روزمرگی و تکرار جامعست.
گویندگی پر از افت و خیز و نوسان مظفری در این اثر، یکی از ویژگی های بارز دوبله این فیلمه، که در ابتدا با آرامش خاصی شروع میشه اما کم کم جای خودش رو با شرارت و خباثت این شخصیت عوض میکنه.
سرنوشت عجیب بنجامین باتن
فیلم داستان زندگی مردی به نام بنجامین را روایت میکنه که به صورت بسیار عجیبی به دنیا میاد و به شکلِ معکوس پیر میشه. این نقش سخت، نیازمند تواناییهای برجسته بازیگریه و برد پیت با بازی استثنایی و قدرتمند خودش، این شخصیت پیچیده رو به بهترین نحو به تصویر میکشه. پس با این مضمون و محتوا، کاملا طبیعیه که گوینده برای این نقش تا این اندازه خاص مسیر سختی رو پیش رو داره.
همینطور که پیت در فیلم، تحولات جسمی و روحی بنجامین رو از جوونی تا پیری، از آرامش تا اضطراب و از شجاعت تا ترس به تصویر کشید. ما در تمام مدت فیلم، شاهد گویندگی فوق العاده و شگفت انگیز سعید مظفری هستیم که صدای خودش رو برعکس، از دوران پیری به جوانی تغییر میده و تلاش میکنه تا توازن درستی بین صدا و جزئیات ظاهری و رفتارهای بنجامین ایجاد کنه. مظفری هم مثل برد پیت تونست با ارتباط عاطفی قوی که بنجامین با تماشاگران برقرار کرده بود، این نقش به یادموندنی رو همیشه در ذهن مخاطب موندگار کنه.
آقا و خانوم اسمیت
درگیری بین زوج ها، از زمان سینما کلاسیک تا موج نو و آثاری که این روزها میبینیم، همیشه یکی از حساس ترین موضوعات فیلم هایی با ژانر درام بوده، اما فیلم خانوم و آقای اسمیت به کرگردانی داگ لیمان، با فیلم های هم ژانر خودش تفاوت های زیادی داره. برد پیت در نقشِ جان اسمیت، ایفاگر نقش جاسوسی حرفه ای که به عنوان یک معلم معمولی در مرکز شهر زندگی میکنه.
صدای مظفری که اصولا صدایی شخصیت سازه، این بار به شکل دیگه ای چهره پیت رو میزبان صدای فوق العادش کرده. بازی پیت مقابل آنجلینا جولی درخشانه، اون نقشِ یک مرد درونگرا رو به تصویر کشیده که با گذشت زمان، کم کم لایه های بیرونی و خشن شخصیت رو به نمایش میذاره و صدای مظفری که هم زمان درونگرایی و برون گرایی و ردی این شخصیت رو زیر نظر داره، در کنار صدای زهره شکوفنده به جای جولی، دوبله این فیلم رو دو چندان جذاب کرده.
این فیلم که ترکیبی از عناصر اکشن، کمدی و رمانتیکه، با استقبالِ بالایی از مردم دنیا روبه رو شده .
برد پیت هر اندازه هم که نقشِ تخیلی بازی کنه، به خاطر چهره، شکل احساسات و بازی های باور پذیرش، یک هنرپیشه رئاله، و چه کسی بهتر از سعید مظفری که گوینده برجسته شخصیت هست و تلفیق این دو به پذیرش بیشتر مخاطب کمک میکنه.
کافیه تا دوبله فیلم افسانه های خزان رو ببینید تا متوجه ترکیب زیبا صدای مظفری در نقش تریستان با بازی برد پیت و صدای نصرالله مدقالچی در نقش سرهنگ لادلو با بازی آنتونی هاپکینز بشید.
همینطور رد و بدل کردنِ دیالوگ ها بین رابرت ردفورد و برد پیت با گویندگی چنگیز جلیلوند و سعید مظفری در فیلم جاسوس بازی، نشون میده که چقدر انتخاب درست بازیگرها میتونه روی دوبله فیلم هم اثر بذاره. اون هم برد پیتی که در کنار ردفورد، شمایل جوونی های این بازیگر رو به رخ دوربین سینما میکشه.
آشوب
کمی از دنیای هالیوود فاصله بگیریم و به شرق آسیا سفر کنیم. به سینمای آکیرا کروساوا که بی شک سلطانِ بلامُنازعِ فیلم سازی در ژاپن بود. فرهنگ و زبان ژاپنی، در کنار قابل ستایش بودنش اما کار رو برای گویندگان دوبله تمام دنیا از جمله ایران دشوار میکنه. زبانی پیچیده و کمی خشن که سینک زدن صدای گویندگان اولین سختی این مرحله است و به گفته سعید مظفری این دوبله است که میتونه این شکل از فیلم های خاص ژاپنی را برای بیننده جذاب کنه.
در یکی از این فیلم های کروساوا به نام آشوب، سعید مظفری به جای کیائومی حرف میزند. یک شخصیتِ کمدی، مهم و جستجوگر، که همراه و مشاور وفادار پادشاهه.
این فیلم، که به اقتباسِ نمایشنامه شاه لیر، اثرِ ویلیام شکسپیر ساخته شده، در سال 1986 کاندید بهترین فیلم خارجی زبان شد.
شخصیت کیائومی در این فیلم نقش مهمی داره و با طنزِ خاصش، ابعادی جدیدی رو به داستان بخشیده. اون با استفاده از حرکات بدنی بانمک و شیطنت های لحظه ای، ریتم فیلم رو نگه میداره. صدای مظفری در تمام مدت فیلم با صورت و حرکات کیائومی همراهه و تلاش میکنه صداش رو تا حد ممکن به شخصیت نزدیک کنه.
این مشاور و ملیجک شیرین، قصه رو جذاب و فیلم و قسمت های تاریکش رو متعادل کرده.
اگه دلتون هوای یه فیلم آسیایی کرده، سری به سینماِ زیبا آکیرا کروساوا بزنید.
دیوار
تا خیلی از آسیا دور نشدیم، سراغ هند بریم و صدایی که به خاطر تنش و احساسات زیادش، خیلی دور از فیلم های هندی نیست.
فیلم دیوار محصول سال 1975 ، با بازی آمیتاب باچان و کارگردانی یاش چوپرا فیلمی نمادین و مهمه.
فیلم قصه ویجای ورما با بازی باچان، یک جنایتکار رو روایت میکنه که به همراه برادرش راچیت با بازی شاشی کاپور به دنیای جرم و جنایت وارد میشند.
صدای مظفری در این فیلم به روی صدای باچان به زیبایی نشسته و نماینده خوبی برای نوانس های حسی اون در لحظات مختلفِ فیلمه. مظفری تمامِ پیچیدگی های شخصیتِ ویجای رو زیر نظر داره و در طول فیلم با نوسان هایی که در صداش ایجاد میکنه، بیانگرِ خوبیه برای احساساتِ متضادِ آمیتاب باچانه.
این تضادهای بین دو برادر و نگاه های متناقضشون، یکی از اصلیترین ویژگی های فیلمه که نشون میده، چگونه موقعیت زندگی میتونه مسیر دو فرد رو به سمت و سوی متفاوتی هدایت کنه.
مظفری با گویندگی تمیز و مقتدرش، تا جایی که امکان داشت، به نشون دادنِ شخصیت قوی، اراده استوار و بازی یکدست باچان و تصویر پرشور و عصیانگرِ ویجای، کمک زیادی کرد و باعث شد تا تماشاگر، تواناییهای بازیگری برجستهِ باچان که سردمدار بازیگری در سینماِ هند هست رو بهتر درک کنه
چشم طلایی
اگه از طرفدارای سری فیلم های جیمز باند هستید، حتما فیلم چشم طلایی رو تماشا کردید. در نگاه اول شاید به نظر بیاد که صدای معصوم و آروم سعید مظفری روی شخصیت جیمزباند با بازی پیرس برازنان نشینه، اما هر چی فیلم جلوتر میره، مظفری این رو ثابت میکنه که شناختن شخصیت و درک اون از همه چیز مهمتره. این فیلم که سال 1995 منتشر شد، بازگشت جیمز باند رو بعد از یک توقف پنج ساله به تصویر میکشه و قصه جاسوسی بریتانیایی مستعدی رو روایت میکنه که به ماموریتی جدید فرستاده میشه تا در برابر شخصیت شرور اوروموف قرار بگیره.
در این فیلم پر تحرک، مظفری پا به پای جیمز باند پیش میره و حتی از یک نفسِ پیرس هم نگذشته و با صلابت و قدرت هر چه تمام، صداپیشگی این نقش شجاع، خشن و غیرقابل پیشبینی رو انجام داده. مواجهه با تهدید، ترس و خطر در کنار چهره، روی صدای بازیگران هم اثر زیادی میذاره و سعید مظفری تمامی این احساسات و التهابات نقش رو به خوبی به مخاطب انتقال داده. اون هم به نقشی که نه فقط نسبت به خانه و سرزمینش، بلکه به عنوان یک قهرمان، به جهانی که در اون زیست میکنه، متعهده.
همسایه جاسوس
کمدی بودن یک صدا، ویژگی نیست که در رنگ و شکل صدا بشه پیداش کرد. بلکه لحن صدا و ذوق و قریحه درونِ دوبلوره که از اون یه گوینده طناز میسازه. این ویژگی رو به راحتی میشه در گوینده های عصر طلایی دوبله پیدا کرد و سعید خان مظفری هم یکی از اونهاست. جکی چان همیشه یک شخصیت عوام پذیر و دوست داشتنی بوده و اگه هر کسی در هر جای دنیا دنبال یک کمدی اکشنِ جذاب باشه، بدون شک یکی از انتخاب هاش فیلم های این مرد شیرین و تلاشگره و سعید مظفری که در تمام این سالها اغلب جای این هنرمندِ محبوب گویندگی کرده، با صدای رسا و دلپذیرش، شیرینی خاصی به شخصیت های متعدد این بازیگر بخشیده. در فیلم همسایه جاسوس جکی چان نقش باب هوپر رو بازی میکنه. یک کارمند معمولی در یک مرکز علمی که عاشق دختری به نام گیلی است و در تلاش است تا جواب مثبت ازدواج رو از اون بگیره. با این وجود، زمانی که گیلی به او میگه که باید به ماموریتی خاص بره، زندگی باب دگرگون میشه.
جکی چان با استفاده از استعدادهای کمدی و اکشنی که داره، بازی بسیار خوبی رو در نقش باب هوپر ارائه میده، بازی اون تلفیقی از کمدی و احساسات رمانتیکه که با حرکات و مهارتهای رزمی ترکیب شده. در تمام لحظات حساس، شیرین و اکشن این فیلم، مظفری با صدای هیجان انگیزش، شور و جذابیت زیادی به نقش میده و شخصیت رو برای مخاطب دلنشین تر میکنه.
بین ستاره ای
کریستوفر نولان، کارگردان تکلیف روشنیه که از شروع کارش تا امروز، طرفدارای همیشگی خودش رو داشته و هدفش نشون دادن شکل دیگه ای از سینماست. همیشه موضوع زمان براش مسئله بوده و پرداختش به این موضوع لحظات جذابی رو برای بیننده و حتی شنونده به وجود میاره. یکی از همین زیبایی ها، فیلم سینمایی بین ستاره ای با بازی متیو مک کانهی هست، که در اون نقش جوزف کوبر یک مهندس و یک پدر خوب خانواده رو بازی میکنه. مک کانهی یکی از بازیگرانی هست که چهره اش با تلفیق صدای مظفری به اندازه ای عجین میشه، که نقش تا مدتها در ذهن مخاطب به یاد میمونه. نمونه اش فیلم های آقایان، برج تاریک، وکیل
لینکلن و گرگ وال استریت است. اما این فیلم و این نقش به دلیل مضمون علمی و همزمان احساسی که داره، شکلِ دیگه ای از صدای مظفری رو به گوش مخاطب میرسونه. فیلم داستان کره ی زمین رو روایت میکنه که با مشکلات جدی زیست محیطی روبروئه و تغییرات آب و هوایی و کمبود منابع، باعث نابودی زندگی مردم شده. توی این شرایط، جوزف کوبر با سفری فضایی به دنبال یک پناهگاهی برای بقای بشریت میگرده.
متیو مک کانهی با بازی قدرتمند و درخشانش، تونسته طیف گستردهای از احساسات رو به تصویر بکشه و از این سمت هم سعید مظفری به احساسات و عواطف مک کانهی در این فیلم متعهد بوده و صداش رو با نگاه عمیق، صورت آروم و احساسات کنترلشده اما واقع گرایانه این هنرمند، هماهنگ کرده.
نقش جوزف کوبر در این فیلم، یکی از نقشهایی که بازیگری عمیق و مسلطی رو میطلبه و به همین موازات صدایی روی این بازیگر درجه یک، دوبله شده که میتونه به عمق احساسات این بازیگر سفر کنه.
رستاخیز ماتریکس
میشه گفت ماتریکس اولین فیلمی بود که تا این اندازه جدی و تاثیرگذار به جهان موازی پرداخته و تاثیر مستقیمی بر درک واقعیت توسط انسان ها برای باور یک دنیای ساختگی گذاشته. کیانو ریوز در این فیلم تخیلی نقشِ نئو رو بازی میکنه. یک هکر جوون که در جهانی مجازی به اسم ماتریکس زندگی میکنه و به عنوان قهرمانی برای مبارزه با سیستم و ماشینها انتخاب میشه. این نقش، به دلیل موضوع، قصه و جنس بازی، گوینده ای رو میطلبه که به دلیل تندگویی و سرعت بالای اتفاقات، به زبان خودش مسلط باشه و توانایی تکنیکی بالایی داشته باشه.
صدای مظفری روی چهره متعجب و مبهم کیانو بی نظیره، ریوز در نقش نئو، تونسته شخصیت پیچیده و مبهمی رو به تصویر بکشه که با ظاهری آروم و بی حالت، درونِ پر از شور و شوقش رو برای مبارزه پنهان کنه و بیننده فقط از صدای پر از اضطرابش احساساتش رو بفهمه و این نقطه قوتی برای دوبلور این نقش، سعید مظفری محسوب میشه.
فیلم ماتریکس رو ببینید تا به خوبی متوجه سنخیت این صدای جوان و زیبا با اون چهره جنگجو و هدفمند بشید.
حسین شایگان، متولد نیمه مرداد ۱۳۲۵ قزوین است. او مقطع ابتدائی و متوسطه را در دبستان و دبیرستان پهلوی گذراند و سال ۱۳۴۳ برای تحصیل در رشته شیمی وارد دانشگاه تهران شد. سال ۱۳۴۴ به انگلستان سفر کرد و در South Wales شهر نیوپورت و دانشگاه بیرمنگام به تحصیل رشته مهندسی شیمی پرداخت. از ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۱ بعد از سربازی به استخدام در شرکت ملی صنایع پتروشیمی در آمد. در سال ۱۳۵۳ همزمان کار ترجمه را در استودیو کاسپین و تلویزیون آغاز کرد. سال ۱۳۶۵ به کار مهندسی بازگشت و در نهایت با تاسیس شرکت بتون آماده (شرکت آرک بلوک) و بعد شرکت ایلیاد در زمینه تولید پنجرههای UPVC مشغول به فعالیت شد.
بازگشت مجدد ایشان به تلویزیون در سال ۱۳۷۸ در مقام مشاور، کارشناس و مترجم بوده است؛ و این همکاری تا شروع همهگیری کرونا ادامه داشت. از آثار مشهور ترجمه شده توسط ایشان می توان به موارد زیر اشاره کرد:
تسویه حساب، مخمصه، تایتانیک، سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور، هاراگیری، شرایط انسانی، هفت سامورائی، ریش قرمز، زندگی در ترس، یوجیمبو، دودسکادن، سریر خون، مویه کن سرزمین من، گرگهای آبی (چنگیز خان)، بینوایان، داستان دو شهر، مغازه عتیقه فروشی، دوریت کوچولو، آلیور توئیست، آرزوهای بزرگ، دیوید کاپرفیلد، خانه متروک، مجموعه تلویزیونی خانم مارپل، هاچ زنبور عسل، حنا دختری در مزرعه، بل و سباستیان، بچه های کوه آلپ، بلفی و لیلی بیت، گوریل انگوری، اشکها و لبخندها، آرگو، گلادیاتور، مرد سیندرلائی، رابین هود، مرد فیلنما، اژدهای سرخ، الیس، دو پاپ، جامهدار، پدر، متخصص، روباه صحرا، برخورد نزدیک از نوع سوم، ای. تی، پدرخوانده، باراباس، فرمان گمشده، مشت، کرامول، سایونارا، هملت، مکبث، دانی براسکو، مجموعههای تلویزیونی کلمبو، مک میلان، دود اسلحه، الری کوئین، مرد نامرئی، جنایات و مکافات، زندگی جین آستین و بسیاری دیگر.
از فوتبال تا دوبله
زندگی ما آدما، بیشتر از اون چیزی که فکرش رو می کنیم غیر قابل پیش بینی هست و در هر لحظه و ثانیه، غافلگیری های زیادی انتظارمون رو میکشند. حتی برنامه ریزی، که قسمتِ مهمِ زندگیِ بعضی از آدماهاست، گاهی کائنات دست به دست هم میدند تا اون رو بهم بریزند و ما رو در مسیری قرار بدند که هیچ وقت فکرش رو نکرده بودیم. شاید این حرف ها، از زندگی یکی از گوینده ها و دوبلورهای خوب ایران، خیلی دور نباشه. گوینده ای که قبل از انقلاب عاشق فیلم و سینما بود و از دستِ تقدیر، بعد ازانقلاب و به شکل کاملا تصادفی وارد دنیای دوبله میشه. دوبلوری که از سال 1363 به طور رسمی و تخصصی، پا به جهان دوبله میذاره و با مهارت بالا و گویندگی خلاقش، نقش های مکمل و اصلی زیادی رو به یادگار گذاشته. این هنرمند خوش اخلاق و خوش مشرب، کسی نیست جز آقای سعید مقدم منش، که از اوایل دهه شصت تا امروز خاطرات زیادی باهاشون داریم.
بد نیست یه مروری روی زندگینامه این گوینده خوش صدا داشته باشیم.
سعید مقدم منش در دهُم دی ماه سال 1337، در خیابون رودکی تهران و در خونه به دنیا اومد، فرزند اول خانواده هست و در دوران کودکی پسرِ بسیار ساکت و بی آزاری بود. فوتبال علاقه اول و جدیش در زندگی بود و با برادرهای کوچیکترش، هر روز در کوچه و خیابون مشغول بازی فوتبال بودند، به دلیل استعداد زیادی که در فوتبال داشت، در تیم فوتبال جوانان دارایی و جوانان نفت بازی میکرد. تا اینکه پای تلویزیون یا همون جعبه جادویی معروف به میون اومد. اما از اونجایی که پدر و مادرِ خانواده مذهبی بودند و خیلی در اون زمان راغب به داشتن تلویزیون نبودند، آقای مقدم منش به همراه برادرا، برای دیدن فیلم ها و سریال ها به خونه دوست صمیمیشون سعید میرفتند و برنامه ها رو اونجا میدیدند. تا اینکه انقلاب میشه و با موافقت خانواده، یه تلویزیون کُمُدی به خونشون اضافه میشه. بعد از انقلاب، و بعد از فوت پدرشون، بار خرج و مخارج خونه، روی دوش پسر بزرگتر یعنی آقای مقدم منش میفته. به پیشنهاد یکی از دوستان که خودشون در جهاد مشغول به کار بودند، وارد قسمت روابط عمومی تلویزیونِ جهاد و بعد از مدتی هم وارد قسمت آرشیو برنامه های تلویزیونی، موسیقی، مستند و فیلم میشند.
و جالبه بدونید که مسئول ساختمون در اون زمان کسی نبود جز شهید مرتضی آوینی. درک بالا و مسئولیت پذیری آقای مقدم منش، در همون اول کار باعث شد که آقای آوینی، مسئولیت آرشیو تمام برنامه ها و ضبطشون رو به ایشون بسپردند. در اون زمان دانشگاه ها باز نبود و اکثر افراد حرفه ها رو به شکل تجربی و عملی یاد میگرفتند و آقای مقدم منش، کارِ مونتاژ، منشی گری صحنه، نور، صدا و دستیاری کارگردانی رو، زیر نظر شخصی به نام حاج محمد باقر، گذروندند. یکی از روزهای سال 1363 برای بردن یک فیلم و تبدیل کردنشون، در قسمت لابراتوار صدا و سیما، حضور پیدا میکنند که از یک اتاق دربسته، نواهای خوش و آشنا به گوششون میخوره، آقای مقدم منش فیلم ها رو داخل اتاق لابراتوار میذارند و از ساختمون میاند بیرون، اما، آواهای خوشی که از اتاق شنیده بودند، رهاشون نکرد و تصمیم گرفتند که برگردند. وقتی به داخل ساختمون برگشتند، با مردی موقر و خوش صدا، به اسم آقای جلال مقامی آشنا میشند و این آشنایی و آشنایی های بعد از این، و صدای گرم و منعطف و مهربان آقای مقدم منش، در زمانی که اصلا انتظارش رو نداشتند، پای ایشون رو به دنیای دوبله و گویندگی باز کرد و امروز، بی هیچ شکی، یکی از بهترین صداپیشگان و مدیران دوبلاژ ایران هستند.
در کنار معرفی آثار آقای مقدم منش به صحبت های مهمی که ایشون در رابطه با این حوزه انجام دادند هم اشاره می کنیم.
نیک و نیکو
اگه کودک و نوجوون دهه شصت باشید، حتما اسم این انیمه ژاپنی جذاب و شلوغ به گوشتون خورده. نیک و نیکو با اسم اصلی ماجراهای مایا، قصه زنبور عسلی با نام نیکو رو روایت میکنه که حرف مربییش رو گوش نمیده و از کندو جدا میشه و با دوستش نیک، به یک ماجراجویی عجیب و خطرناک پا میذارند که در جهان بیرون از کندو، با حشرات متفاوت و گاهی خطرناکی رو به رو میشند. این انیمه ژاپنی ساخت استودیوی نیپون انیمیشنِ زاپن، در ۵۲ قسمت از آوریل ۱۹۷۵ تا آوریل ۱۹۷۶ توسط شبکه تلویزیونی تیوی آساهی پخش شد. اما این کارتون پرهیاهو، یک آقای سرگین غلتانک یا همون سوسکی که کود ها رو جمع میکنه و با دستش قل میده داره، که همراه همسرش در جنگل و کنار بقیه حشرات زندگی می کنند، شاید اگه صدای آقای مقدم منش رو در حالت عادی بشنوید، خیلی براتون قابل باور نباشه که صداپیشه آقای غلتانک بامزه، آقای سعید مقدم منش هست. ایشون به دلیل انعطاف صدا و خلاقیت در تیپ گویی های مختلفی که داشتند و دارند. شخصیت های کارتونی زیادی رو گویندگی کردند. و آقای غلتناک، با صدای زخمت و کلفت، اما منحصر به فرد و با نمک آقای مقدم منش، یکی از به یادماندنی ترین شخصیت های این کارتون دوست داشتنی شده.
-آقای مقدم منش، معتقدند، با این سرعت بالا و روزافزون تکنولوژی، به طور کلی عرصه دوبله، در کمتر از دو دهه دیگه، شکل واقعی و درست خودش رو از دست میده و با فناوری و تکنولوژی هوش مصنوعی و خط اصلی صدایی که به دستگاه داده میشه، حضور گوینده به شکل مدام و پشت مانیتور و بلندگوهای دوبله، برای همیشه حذف خواهد شد. تا قبل از دیجیتالی شدن دوربین ها و وقتی که فیلم ها با دوربین های 35 گرفته میشد، حس همزاد پنداری گوینده و درکی که از شخصیت ها داشت، به مراتب بیشتر از امروز بود، و اصلا حضور فیلم های قابل دفاع و تامل، و بازی های تاثیر گذار و نقش های جذاب، انگیزه بیشتری به گویندگان برای دوبله و صداپیشگی آثار سینمایی و تلویزیونی میداد. اما امروز با فیلم های کم دیالوگ و پُر پروداکشن، با جلوه های ویژه تصویری زیاد و بازی های فیک و بی روح، دیگه حس و حالی برای گویندگی و صداپیشگی، مثل دهه های گذشته برای صداپیشگان باقی نمونده. ایشون همچنین معتقدند که ترجمه بد و بی دقت و بی حوصله، یکی دیگه از دلایل افت دوبله هست و درک مطلب پایین و سرسری ترجمه کردن آثار خارجی، باعث شده که فیلم های خارجی، مثل دهه های قبل اون جذابیت رو نداشته باشه. و این بی دقتی ها قسمت زیادیش، به مدیران و متصدیانی برمیگرده که فقط بدون هیچ حس و حال و هیجانی، صدای ترجمه شده میخواند.
کمسیر و رکس
در اواخر دهه هفتاد، تلویزیون ایران، میزبان سریال خارجی متفاوتی بود، سریال کمسیر و رکس که از سال 1994 تا 2004 در کشور اتریش و از سال 2007 به بعد در کشور ایتالیا ساخته شد و روی آنتن رفت. که یکی از نقش های اصلی اون رو، سگ زیبا و باهوشی از نژاد ژرمن شپرد، به عهده داشت. سگی به اسم رکس که پا به پای کمسیر و دیگر پلیس های سریال، کمک زیادی به گروه تجسس میکرد و بار زیادی از ماموریت ها رو به دوش میکشید، در کنار رکس و کمسیر، یکی از شخصیت های معروف و کلیدی این سریال، ارنست استاکی، با بازی کارل مارکوکسِ که مکمل بسیار خوبی برای ریچارد موزر کمسیر اصلی فیلم به حساب میاد. صدای آروم، موقر و عمیق آقای مقدم منش، تناسب خوب و درستی با این شخصیت و حالت های رفتاریش بر قرار کرده بود. همچنین منهای نقش، صدای ایشون در نقش استاکی و آقای یاکیده در نقش ریچارد موزر، مکمل های صوتی و آوایی خوبی برای هم بودند و صدای بم آقای یاکیده در کنار صدای زیر اما قدرتمند و پر عمق آقای مقدم منش، به زیبایی در کنار هم نشستند.
از نظر آقای مقدم منش فیلم های خارجی قبل و بعد از انقلاب، تفاوت های قابل توجهی با هم دارند، ایشون معتقدند که فیلم های خارجی قبل از انقلاب، که به ایران فرستاده میشد، فیلم های عمیق و انسانی بودند که از لحاظ ساخت و تکنیک، نزدیکی بیشتر به مدیوم سینما داشتند. اما رفته رفته، خصوصا بعد از سال 2000، فیلم های خارجی کم کم از مدیوم اصلی یعنی سینما دور شدند و جلوه های ویژه و فیلم های اکشن و ابرقهرمانی، دیالوگ و انسان رو از سینما گرفتند و صدای صحنه های اکشن جایگزین صداهای انسان و روابط انسانی با هم شد. و به نوعی حتی هالیوود، که بزرگ ترین صنعت سینمایی جهان در دنیاست، دستخوش این تغییر شد و ماشین ها، ربات ها و جلوه های ویژه گسترده، جایگزین سینمای انسانها شد.
افسانه جومونگ
افسانه جومونگ، یه سریال کره ای بسیار محبوب و پر طرفدار تاریخیه که از سال 2006 تا 2007 در کشور کره ساخته شد و در سال 86 و 87 روی آنتن شبکه سوم سیما رفت و مخاطبین زیادی رو، پای تلویزیون نشوند و طرفدار خودش کرد. این سریال قصه جومونگ، بنیانگذار گوگوریو رو روایت میکنه، که 37 سال قبل از میلاد، در بخش شمالی شبه جزیره کره حکومت میکرد. در کنار صدای درجه یک علیرضا باشکندی که صداپیشه شخصیت اصلی، جومونگ هست. صدای آقای سعید مقدم منش، بر روی امپراطور به زیبایی و با قدرت تمام نشسته و همراه و نفس به نفس شخصیت، با این صدای وسیع، با صلابت و صاف، مخاطب رو به وجد میاره. صدایی که در شخصیت های متفاوت، مظلوم و بی دفاع به نظر میرسه، در اینجا کاملا متوازن و متناسب با یکی از شخصیت های اصلی پیش میره و حتی غالب به نقش میشه و بهش جسارت و قدرت بیشتری میده. اگه بیننده فیلما و خصوصا سریال های حماسی کره، چین و ژاپن باشید، و از زبان و ادبیاتشون مطلع، متوجه میشد که صحبت کردن به جای این شرقی های منحصر به فرد، با این ادبیات خاص، اصلا کار راحتی نیست و دوبلورهای ایرانی، به شکل درخشان و بی نظیری، این کار رو عملی میکنند. و به جرات میشه گفت که تیم دوبله افسانه جونگ، یکی از بی نظیر ترین تیم های دوبله و گویندگی سریال بودند.
نخستین وعده دیدار
سال 1324 برای سینمای ایران سال عجیب و سرنوشت سازی بود، سالی که چند هنرمند با انگیزه و خلاق، به مدیریت دکتر اسماعیل کوشان، تصمیم گرفتند تا مردم ایران، خیلی راحت تر از قبل، به تماشای آثار خارجی بشینند و با زبان مادری خودشون فیلم ها رو بشنوند و درک بیشتر و بهتری نسبت به فیلم های خارجی زبان داشته باشند. اما از بین این همه فیلم خارجی زبان، قرعه به فیلم سینمایی فرانسوی نخستین وعده دیدار به کارگردانی هِنری دکوئن افتاد و بالاخره سینمای ایران هم بعد از این جرقه تاثیرگذار، صاحب دوبله شد و در سال 1325، فیلم سینمایی نخستین وعده دیدار با دوبله فارسی رو پرده سینماهای ایران رفت. اما اولین نسخه دوبله شده این فیلم، بعد از چند سال در آتش از بین رفت و استودیو چکاوا، در سال 1399 تصمیم گرفت که بعد از هفتاد و پنج سال، مجددا این اثر زیبا رو به زبان فارسی دوبله کنه. خالی از لطف نیست که بدونید گویندگی یکی از نقش های اصلی مرد این اثر، به اسم نیکلاس رژمونت روآقای سعید مقدم منش به عهده گرفتند. مردی میانسال، خجالتی و متشخص، که درگیر یک بازی عشقی میشه و در نهایت مجبور میشه که زمین رو برای رقیب خالی کنه، اگه این فیلم رو ببنید متوجه میشید که گویندگی آقای مقدم منش به جای نیکلاس با بازی فرنان لودو، بسیار هماهنگ و قابل درکه. در تمام مدت فیلم، صدای ایشون، تشخص و حتی زیرکی که در بازی فرنان لودو است رو، به مخاطب القا میکنه و با همزادپنداری بی نظیرش با این شخصیت، اعتبار زیادی به این نقش بخشیده. اساسا به دلیل آرامش و مهربانی که صدای آقای مقدم منش داره، شخصیت ها و نقش های با وقار و اصیل زیادی رو می طلبه و این نقش هم مثل دیگر نقش های ایشون شیرین و به یادماندنی شد.
آقای مقدم منش، به شدت موافق ورود جوون های خارج از سازمان به بخش اصلی دوبله و سازمان صدا سیما هستند، مشخصا یعنی افرادی که در استودیوهای خصوصی مشغول به کارند، و بدون هیچ پشتوانه محکمی، فیلم ها و سریال ها رو دوبله میکنند. ایشون معتقدند که اگه راه برای افراد مستعد در این عرصه باز نباشه و در مسیری هنری که قرار دارند، نا همواری ها زیاد باشه یا به وجودش بیارند. در نهایت بازنده اصلی مردم، حتی پلتفرم ها و تلویزیونه. جایی که منبع تغذیه هنری مخاطبینه، باید میزبان مستعدترین و خلاق ترین هنرمندان باشه تا بازتاب خوبی داشته باشه. چون در کنار درآمد که اهمیت بسیار زیادی داره، روح یک هنرمنده، که با ایفای کارهای هنری که علاقه مند به انجام اونهاست ، اغنا و ارضاء میشه. هنرمند باید توسط مردم شناخته و ستایش بشه تا با این انرژی جلو بره و هنرآفرینی کنه.
سی و هفت سال از نظر عده ای شاید زیاد نباشه و به یک چشم بر هم زدنی، گذشته باشه، اما برای افرادی که در این سی و هفت سال، در اتاق های تنگ و تاریک و نمور دوبله نشسته اند و در این فضایی که تنفس شاید به لحاظ کیفی، آخرین المان ممکن باشه. با تمام ذوق و قریحه و خلاقیتی که داشتند، از پشت میکروفون ها هنرآفرینی کردند و این هنرآفرینی رو با مردم سرزمینشون به اشتراک گذاشتند، بیشتر از سی و هفت سال، یعنی سابقه آقای مقدم منش در این عرصه، میگذره. فیلم و سریال های زیادی توسط ایشون دوبله و مدیریت شدند، که به دلیل کوتاهی زمان، نمیشه از همشون حرف زد، کافیه بدونید که پنجاه و دو فیلم به مدیریت آقای مقدم منش دوبله شده و بالای شصت اثر رو ایشون گویندگی کردند. تله، کیمیاگر، هرکول، یادداشت های یک سامورایی، فریب خورده، گروه نجات، انیمیشن عصر یخبندان، مرد عنکبوتی ۳، انیمیشن ماشین ها ۲، زیبای خفته، انیمیش رومئو و ژولیت، سواران طوفان، مرز جنون، گمشده در تایلند، بازی مرگبار، قلب های شجاع، سکوت کوهستان، جنایات سفید، بازنشسته، در تعقیب پدر خوانده، پایان ناخوشایند و یوگی و خرسه و پرستاران فیلم و سریال هایی که آقای مقدم منش، با صدای زیباشون اون ها رو دوبله کردند و به یادگار گذاشتند.
اخلاق خوب، شخصیت افتاده و بی ادعا، تجربه زیاد و مهارت بالا ، روحیه خوب و با انگیزه و در نهایت کیفی که از این کار میبرند، آقای مقدم منش رو تبدیل به گوینده ای کرده که هنوز، لذت دوبله فیلم و گویندگی از پشت میکروفون، براشون مثل روز اوله، کسی که با محترم و تاثیر گذار شمردن پیشکسوتان این حرفه، با وجود تجربه بالا و مهارت بی نظیر، هنوز در این عرصه جزو هنرمندان متواضع و فروتن به شمار میاند و معتقدند که هرچی گذشتگان کاشتند، ما امروزی ها درو می کنیم.
ما چکاوای ها برای آقای سعید مقدم منش نازنین آرزوی بهترین ها رو داریم و امیدواریم سالهای سال سرشون سبز و نفسشون گرم باشه.
پروفایل بهروز رضوی
بیوگرافی و صفحه دایره المعارف
بهروز رضوی
اپیزود این قسمت از پادکست چکاوا مختص کسی که صدای گرم، مهربان و قدرتمندش آشنا با گوش مخاطبان ایرانیه. فردی که با برنامه قصه شب، سالهای سال با صدای شنیدنی و گوش نوازش، میزبان شنوندگان رادیو تهران میشد. بهروز رضوی از آن دسته گویندگانیه که احتیاجی به معرفی نداره، چون مردم ایران سالهای زیادی رو با صدای رسا و خاطره انگیِز اون زندگی کردند و قصههای شبانش رو شنیدند. بهروز رضوی برادر (عاطفه رضوی-بازیگر و چهره پرداز)، مجری رادیو و تلویزیون، صداپیشه و بازیگر ایرانی متولد سال 1326 دریزد حرفه خود رو در جایگاه گوینده در رادیو در سال 1347 شروع کرد. از مهمترین آثار آقای رضوی، روایت مجموعه مستند ایرانه که در زمان پخش، طرفدارهای زیادی رو پای تلویزیون کشوند و صدای با صلابت و زیبای ایشون، زینت بخش این مستند تاثیرگذار که زیبایی های ایران را به تصویر کشیده، شده بود. بهروز رضوی همینطور سراینده ترانههای شناخته شده ای مثل (کویر دل و گمشده با صدای مرجانه).
دراین پادکست میخوایم ازنقطه آغاز کار آقای رضوی به عنوان گوینده، مروری به فعالیت های ایشون داشته باشیم.
آقای رضوی در ابتدا عضو گروه ادب امروز رادیو بودند و سِمت نویسندگی این گروه رو به عهده داشتند، زمانی که تعداد گوینده های کشیک خیلی کم شد، مدیر گروه، آقای نادرپور، اصرار کرد که مطالب و مقالات نوشته شده رو یه گوینده بخونه. از اونجایی که تعداد مقالات زیاد بود، پیشنهاد میده که در کنار گوینده ها، از بین نویسنده ها، اگه کسی آمادگی داره یا میخواد تست بده، متن نوشته شده خودش رو بخونه، بهروز رضوی هم با اون صدای ملکوتی در همون تست اول پذیرفته میشه و از همون جا کار خودش رو به عنوان گوینده آغاز میکنه و صدای پراز حجم و زیباش، به قلمش میچربه و دیگه این صدا مجالی به نویسندگی نمیده و فعالیت آقای رضوی به شکل جدی در گویندگی آغاز میشه.
به گفته خود ایشون، این شکل از فعالیت ها رو در وهله اول با مطبوعات و خبرنگاری خصوصا خبرنگاری کتاب و رادیو و کتابهای تازه منتشر شده، کتابهای تجدید چاپی، نویسندگان کتاب ها، مترجمین کتاب ها، و گزارش شروع کردند.
به نقل از صحبت های ایشون: در قبل از انقلاب، برنامه ها بیشتر به شکل برنامه های تولیدی بودند، اما بعد از انقلاب تغییراتی به وجود اومد و برنامه ها به شکل زنده تغییر پیدا کردند و ۴ ساعت ۴ ساعت مثل رادیو پیام الان، پخش میشدند. و در طول هفته اجرای یکی از این دو تا چهار هفته ها رو آقای رضوی به عهده میگرفتند0 خب در قبل از انقلاب سلیقه و پسند افراد به شکل دیگه ای بود و بعد انقلاب هم ناچار به تغییراتی شدند. اما کار گویندگی تغییرش ارتباطی به تاریخ و مناسبات نداره، بلکه تغییرش در پختگی و پیشرفت بیشتر آدما و فعالیتی که انجام میدن و آروم، آروم وارد این عرصه میشند معنی پیدا میکنه.
آقای رضوی با اینکه پنجاه و خورده ای سال از حضورشون در این فضا میگذره اما به گفته خودشون به دلیل دقت نظر و وسواسی که به این کار دارند، هنوز که هنوزه با ورودشون به استودیو دلهره و تنشی که از همون ابتدای کار داشتند رو دارند و به نظرشون این احساس، اتفاقاً کمک میکنه به زنده بودن و حس یه گوینده.
گوینده های نسل های قبل مثل گویندگان امروزی، این تکنولوژی غافلگیر کننده دیجیتالی رو نداشتند و آقای رضوی هم از این قاعده مثتثنی نبودند، هنوز تکنولوژی ضبط، تا دیجیتال و رَم، پیشرفته نشده بود. چه زمان هایی که مجبور بودن به خاطر یه اشتباه، نوارها رو ببرند و از اول صداها رو ضبط کنند. اوایل گویندگی آقای رضوی هم ، صدای گوینده ها با فرم و شکل نوار های ریل ضبط میشدند، اول اُپتیک بود و بعد از مدتی تبدیل به نوارهای مغناطیسی شدند و بعد به مرور زمان کم کم سیستم دیجیتال به وجود اومد و کارها رو راحت کرد و سرعت زمان و عمل رو بالا برد.
(سوال مصاحبه شونده –محراب بیگی: من یادمه که اون زمان اشتودل رکورد داشتین، اون نوار های ریل صدا رو ضبط میکردند، یعنی هنوز در واقع مثل دیجیتال و رم این تکنولوژی ها نبود.
آقای رضوی هنوز از این خبرا نبود خیلی که برنامه، برنامه مفصلی بود و صداهای مختلفی می خواستند، از آن ۱۶ باندی ها استفاده می کردند، خاطرتون هست، ۱۶ بندی ها صحبت می کردند و یک بار هم صدای من روی اونها زده شد.
محراب بیگی : حالا که وارد حوزه استودیو شدیم، چیزی که من احساس می کنم، یه چیزایی تو حوزه گویندگی و دوبلاژ تغییر کرده، تغییر تکنولوژی. من با دوستای بزرگواری که صحبت می کنم، عمدتاً، از این تغییر یه سری مسائلی رو میگن، من معتقدم یه بخشیش بخش اداری و مالی نیست، بخش تکنولوژی، خب قبلاً وقتی صمحراب بیگی می خواست ضبط بشه، مگه چندتا استودیو بیرون بود، خیلی تعداد استودیو ها محدود بودند، یک تعداد استودیو بود، که توی اون ها صدا ضبط می شد، و امکاناتش امکانات سختی بود، و بعد خب امکانات کم کم مغناطیس اومد، از اپتیک اومد مغناطیس، بعد کم کم اومد روی دیجیتال و خیلی کار و راحت تر کرد. این تغییر روند تکنولوژی چه تاثیری رو روی کیفیت کار گذاشت و چه تغییری رو روی گویندگی ایجاد کرد؟
رضوی: سرعت عمل را بیشتر کرد، و به علت سرعت عمل بیشتر، طبیعتاً آمادگی بیشتری آدم باید داشته باشه، حاضر به یراق تر باشه و خودش رو با این تغییرات بتونه منطبق کنه. اینها بودن همه اون فواید و تنها تفاوتی که با گویندگی های معمولی داشت.
محراب بیگی: اون زمان که روی ریل بود کار سخت تر بود هی باید برداشت های مجدد میگرفتیم هی باید نوار بر میگشت عقب و قیچی میکردند.
رضوی: معطلی که داشت و زمان و وقتی که میبرد خیلی تفاوت کرده و سرعت عمل خیلی بالا رفت.
آقای رضوی معتقدند که دوبلاژ و گویندگی جزو اون دسته از کارهایی هستند که هر آدمی به اون علاقهمند میشه، حتی اگه از قبل به اون علاقه ای نداشته باشه، از بچگی به حوزه هنر و خصوصا صدا و رادیو علاقمند بودند و همیشه گویندگی آقای مانی رو خیلی دوست داشتند، نمایشهای رادیویی رو که گوش میکردند و در کنار جذابیتهایی که خود نمایش براشون ایجاد میکرد، شکل و فرم مقدمه گفتن و خداحافظی کردن آقای مانی هم براشون شنیدنی و جذاب بود. به همین خاطر به رادیو علاقه مند و از همه عواملی که در رادیو فعالیت میکردند، شناخت داشتند و دقیق میدونستند که برنامههای رادیویی، هرکدومشون چه ساعتی پخش میشه و اینجوری بود که تنها سرگرمی و تنها وسیله اطلاعاتگیریشون در دوران کودکی و نوجوونی رادیو بود.
آقای رضوی در مورد ابتدای حضورشون در رادیو نقل کردند که: آذرماه سال 1347 بود که اولین کار رادیوییم رو انجام دادم و بابتش حقوق دریافت کردم. این شکل از کارها اگه با عشق و علاقه همراه نباشه بابتش مشکل پیش میاد. کار و عملی هم که با علاقمندی عجین شده باشه، کسالت و خستگی نداره و من همچنان نسبت به کار گویندگی علاقه خیلی زیادی دارم. با وجود اینکه هیچوقت فکر نمیکردم وارد این حرفه بشوم، چون رشته تحصیلی من چیز دیگه ای بود و قرار بود که مهندس معمار بشم، اما یه جاهایی در طول مسیر به مشکلاتی برخورد کردم و مجبور به ترک تحصیل شدم و بعد از وارد شدنم به دنیای رادیو آسه آسه توجه و علاقمندیم به این شغل بیشتر و بیشتر میشد.
(سوال مصاحبه شونده- محراب بیگی در رابطه با اون دوتا خاطره برای کمک به خیریه و دانشجوها ؟
آقای رضوی- من کاری که انجام میدم راستش می خوام به نحو احسنت باشه به همین خاطر هم وقت صرف می کنم هم دقت بیشتری دارم هم با علاقه مندی انجام میدم و این هم اون موضوع خیلیه که زمینش بود دست منو می بست و من از این کارا می کنم و میگم اینم زکات کار من باشه و دلیلی برای انجام ندانش ندارم به همین خاطر بود که این برنامه ها اتفاق افتاد و اون بچه های صمیمانه صمیمی بودند.
مقایسه منش آقای رضوی با تختی
آقای رضوی- من اونقدری که می تونستم از این عالم پول در بیارم در نیاوردم، و غالباً هم به همین ترتیب گذشته ،درآمد میتونست خیلی بیشتر از این حرف ها باشه، اما خیلی از کارها را رد میکردم و کارهایی که میشد پول خیلی زیادی ازش گرفت، چون تم یا حال و هواش با من جور نبوده، و کارهایی رو که پذیرفته بودم با همه وجودم انجام دادم.
(سوال مصاحبه شونده- محراب بیگی – بحث اقتصاد گویندگی و دوبلاژ نظرتون چیه؟
من امیدوارم همه کسایی که در این زمینه کار میکنند گویندگی برای فیلم می کنند ای گویندگی براشون برای منبع درآمدشون نباشه،
یعنی منبع ثانویه ای باشه که قابل گذشت باشه، بتونی نادیده بگیری بتونی مجانی انجام بدی، خیلی به اون نیاز نداشته باشی و من خوشبختانه چون به کارهای دیگری مشغول بودم و درآمدهای خوبی ازشون داشتم خیلی به درآمد این بخش کار توجه نداشتم و برای همین خیلی از کارها را نکردم و خیلی از کارهایی رو که انجام دادم سعی کردم با دل و جون بکنم.
آقای بهروز رضوی از قبل از انقلاب تا به امروز در کنار کار رادیو و گویندگی در عرصه تصویر هم خوش درخشیدند و در فیلم هایی چون هرجایی محصول سال (۱۳۵۳)، محموله (۱۳۶۶)، ردپایی بر شن (۱۳۶۶)، جستجوگر (۱۳۶۸)، آب را گل نکنید (۱۳۶۸)، یک بار برای همیشه (۱۳۷۰)، شانس زندگی (۱۳۷۰)، دادستان (۱۳۷۰)، شعلههای خشم (۱۳۷۱)، آبادانیها (۱۳۷۱)، نجاتیافتگان (۱۳۷۴)، هنرنمایی کردند ایشون معتقدند که رادیو وسیله و رسانهای که عمومیت بالایی داره و به عبارتی رسانهِ گرمیه. شنونده های ما، روی برنامههای رادیویی تفکر و تأمل زیادی دارند. مخاطبان در زمان گوش دادن به رادیو ذهن اکتیو و فعال تری دارند، چون حداقل برای تجسم و تصور چهره گویندهای که صداش رو میشنوند یا مثلا، تجسم صحنههایی که گوینده در رابطه با اونها صحبت میکنه. به همین دلیل یک متن مناسب و خوب کافیه تا یه برنامه خوب رو روی آنتن شبکههای رادیویی ببره. اما در تلویزیون حاشیه های زیادتری مثل دکور، صحنه، گریم، لباس، سر و شکل و چهره گوینده وجود داره. در تلویزیون بیننده فقط با صدا سر و کار نداره و شاید مواردی مثل صدا اولویت اصلی خودشون رو از دست میدند. ممکنه یک گوینده با چهره خیلی خوب و آرایش درست و مناسب بتونه در تلویزیون توجه مخاطب رو جلب کنه و حتماً یک دکور مورد قبول و یک رنگآمیزی خیلی خوب هم به برنامه کمک میکنه؛ اما رادیو خیلی سادهتر از این برگزار میشه، یک متن خوب و صدای قابلقبول و مناسب، برنامه رو نجات میده و میتونیم اون برنامه رو یک برنامه خوب رادیو بنامیم.
به گفته ایشون، مردم در مکان های عمومی خیلی برخورد مهربانانه ای دارند، و بهترین پاداشت و دستمزد و اتفاق برای هنرمند همین برخورد مردمه. چون همه شاید بدونند که در رادیو دستمزد آنچنانی نمیدند که برای گوینده شرایط خاصی رقم بخوره. اگه کارهای جنبی رادیو نبود، زندگی ما گوینده های رادیو اداره نمیشد، اما این آشناییها و برخوردهای دوستداران رادیو با من، مشوق اول و آخر منه.
(سوال مصاحبه شونده- محراب بیگی)
من میدونم که شما تعداد زیادی فیلم بازی کردید از قبل از انقلاب، از اون فیلم هاتون تعریف کنید، حالا به غیر از حوزه گویندگی، در عرصه تلویزیون و سینما و کار مجری گری و اجرا داشتید و در برنامه تلویزیون اجرا داشتید از اون ها یکم تعریف می کنید؟
آقای رضوی
برنامه های تلویزیون اصلا علتش که شروع شد، همین بود که آقای نادرپور، وقتی در اجرای برنامه تلویزیون هم مشکلی داشتیم، پیشنهاد کرد که از گوینده های رادیو تست بگیرند برای تصویر ببینند کدوم مناسب تر هستند که من قبول شدم و برنامه هایی که ایرج گرگین، چون خیلی حق به گردن ما داشتند در عالم کار، و خصوصاً اینکه من یک نیم نگاهی به سبک و سیاق ایشون داشتم، و از نوع گویندگی ایشون خوشم میومد، این بود که انگار این توجه، یکی از سردمدار های گویندگی در عالم اجرا آقای ایرج گرگین بود که سبک و سیاق بسیار خوبی هم داشت و من هم به تبعیت از اون کار گویندگی در تصویر رو شروع کردم و ادامه دادم، و خب رفته رفته، آدم خودش یواش یواش یه تغییراتی میکنه یه سبک شاید پیدا میکنه، این اتفاق افتاد ولی در ابتدا نیم نگاهی به کار ایشان و اجرای ایشان داشتم، و ایشون یه برنامهای داشت به اسم ادبیات ایران، دست اندرکاران ادبی و این برنامه آغازین که من شروع کردم برنامه ای بود درباره پروین اعتصامی، و از اون به بعد هم دیگه ادامه پیدا کرد شاعران دیگه شخصیت های دیگه، و موضوع هایده دیگه اصلاً ولی شروعش از اینجا بود، سرکار خانم پروین اعتصامی شروع کردم.
فیلم های سینمایی خاستگاه همه جوان های آن روزگار تئاتر بود و بازیگری و وقتی پا به عرصه میزاشتی، خب، اگه مناسب با نقشی بودیم و اگه مناسبتی داشت با چهرمون یا انداممون یا زبان بدنمون، با یک شخصیت و کاراکتر، دعوت میشدیم به کار، در حال تست ای هم داده میشود، کارو انجام می دادیم، که به هر حال در حد قابل قبولی بود، که ادامه پیدا کرد، پیش از انقلاب من دوتا فیلم بازی کردن، یکی فیلمی بود که آقای خسرو حریر تاج ساخت، اولین فیلم خسرو حریر تاچ، در این فیلم چند سکانسی بازی کردم، بعد فیلم هرجایی بود که آقای ژورک ساخت، و توی اون فیلم نقش عمده را بازی کردم، چون با ژورک دوست بودم و همین باعث می شد که کارایی ضبطبم رو اونجا معمولاً میذاشتم و اونجا انجام میدادم، و اکثر نریشن فیلم هایی که برنامه آینده و تیزر هایی که گفته میشد من میگفتم و شروع کارم در آنجا بیشتر اینها بود.
آقای رضوی، جزو اون دسته از گویندگانی هستند که به جنس صدای واقعی و رئال که برخواسته از حس و حال خود متن باشه، اعتقاد خیلی زیادی دارند، و از هیجان های زیادی و بی دلیل و بازی کردن بی جهت با صدا و اجراهای اگزجره و گل درشت تا به امروز پرهیز کردند و به شدت طرفدار گویندگی طبیعی و واقعی هستند. اگه مستند ها و گویندگی های گوناگون ایشون رو در زمینه های مختلف از گویندگی مستند با موضوع طبیعت و دفاع مقدس گرفته تا گویندگی دکلمه های شعر دیده و شنیده باشید، متوجه این موضوع که ایشون حس و صداشون متکی به موضوع و متن هست و هیچ اضافه کاری و غلوی در صداشون ندارند میشید.
صدای ایشون رو تا به امروز روی تیزرهای بازرگانی و خصوصا فیلم های سینمایی قبل تا بعد از انقلاب، زیاد شنیدیدم و آنونس های زیادی با صدای مطمئن و منسجم ایشون ماندگار شدند و در آینده هم قطعا ماندگار خواهند .
(سوال مصاحبه شونده- محراب بیگی – اولین تیزر تبلیغاتی که گفتین خاطرتون میاد؟
رضوی- من راستش بیشتر همون فیلم های سینمایی بود، یه مجموعه فیلمی بود که دوبله میشد و آقایی که استودیو داشتند با نظر ایشون فیلم ها دوبله میشد. فیلمها و سریالهای میساختند که من این چیزها رو میگفتم. ببینید وقتی که راجع به کتاب صحبت میکردیم، کتاب چیزی نبود که خیلی احتیاج به تبلیغ و پروپاگاندا اونطوری داشته باشه، سعی کردیم به صورت طبیعی و راحتش در موردش صحبت کنیم. ولی وقتی معرفی فیلم یا کالا بود، من کالا خیلی کم گفتم به خاطر همین یادم نمیاد که گفته باشم خیلی. اینکه به نسبت وضع و وزن سوژه صحبت می کردیم و گفتگو می کردیم. من البته از همان آغاز هم از این اگزجره ها و توپ و تشر های گویندگی خیلی دوست نداشتم و ازش فرار میکردم. و سعی کردم لحن طبیعی و راحتی داشته باشم. چون معتقدم بعضی از این لحن ها، لحن های حراجی هست و قابل اعتماد نیست وقتی اینجوری حرف میزنی شنونده باور نمیکنه، هرچی طبیعی تر باشه طبیعت باشه، قابل قبول تر برای شنونده ها، و سعی من بر این بود که تا میشه طبیعی و بدون هارت و پورت گویندگی کنم.
از بین آثار آقای رضوی، یکی از مهم ترین و تاثیر گذارترین کارهای ایشون، مستند ایران ساخته حمید مجتهدیه که در اون به معرفی آثار تاریخی، ملی و مذهبی ایران پرداخته شده تا افراد علاقه مند به تاریخ این سرزمین رو با فرهنگ و مناسبات این کشور آشنا کنه . تصویربرداری هوایی درخشان و بی بدیل این مجموعه اون رو از مستندهای مشابه متمایز کرده.
بین کارهام مجموعه مستند ایران را خیلی دوست دارم، مستند ایران حال خیلی خوبی رو به شنونده می ده، خدا حفظش کنه آقای حمید مجتهدی، با علاقه و وسواس عجیبی خودش فیلم برداری می کرد، که یکی از موارد خیلی مهم اون مستند فیلمبرداری درخشان حمید مجتهدیه، چون سالیان سال در سینما هم فیلم برداری کرده بود و آشنا بوت با فیلمبرداری، اصلاً ۹۰ درصد بار مستند روی فیلمبرداری هست. مجموعه خیلی مجموعه مورد علاقه منه، با وجود اینکه ۲۵ شش سال از عمرش میگذره اما هنوز به پایان نرسیده، منتها آقای مجتهدی یه ذره کسالت داشت یه دوره ای و کار تعطیل شد، ولی انشالله که ادامه پیدا خواهد کرد.
آقای رضوی منهای کار مستند، کار دوبله رو هم انجام دادند و میزان ظراقتی که در کارهای مستندشون در نظر گرفتند رو هم در کار دوبله پیاده کردند. اصولا جنس صدای آقای رضوی به جهت اُبهت و قدرت و حجم بالایی که داره، به شخصیت های قوی و حماسی نزدیک تره و کاراکترهای تاریخی رو میطلبه. اما به دلیل انعطافی که صداشون داره، از پس شخصیت های متفاوتی برمیاند، اما با تمام این تفاسیر چیزی که خیلی برای آقای رضوی مهمه در خدمت متن و شخصیت بودنه و اصول اول کاری ایشون روی گویندگی بدون اغراق و گل درشتی بنا شده. و تفاوتی که تا به امروز بین کار گویندگی و دوبله قائل شدند، ایشون رو به یکی از گوینده های سرشناس، پر طرفدار و مستعد بدل کرده0
(سوال مصاحبه شونده- محراب بیگی. شما با توجه به اینکه کار گویندگی را انجام دادید، تفاوت دوبله با گویندگی چیه؟
آقای رضوی – خب خیلی فرق داره و تنها وجه مشترکشون میکروفون، ولی خب وقتی یه نقشی رو قرار آدم دادم بگه، یا یه گفتاره آزاد رو میخواد بگه در تعریف یک فیلم یا تبلیغ یک فیلم طبیعتاً فرق داره، تو دوبله باید کلی طبیعی تر و راحت تر و اینا باشه در کار تیزر و تبلیغات لحن یک مقدار فرق میکنه جدیدتر میشه مستعمل تر میشه.
(سوال مصاحبه شونده- محراب بیگی- شده فیلم رو در خانه دارید نگاه میکنید دوبله فیلم سینمایی و بعد بگید من اگه این کار رو میکردم بهتر بود و بگید ای کاش من اینکار دوبله میکردم؟
آقای رضوی- شده که هوس کردم که ای کاش من این کارو می کردم، اما نه به خاطر اینکه این کاری که کاری که داشته میشده کار بدی بوده ، به خاطر اینکه موضوع و تم مورد علاقه من بوده و من دوست داشتم سهمی درون داشته باشم.
(سوال مصاحبه شونده- محراب بیگی- خب چه فیلمی در خاطرتون میاد؟
یک مجموعه ای بود مرحوم لطیف پور مستند بود که آقای لطیفی پور میگفتند و من خیلی اون رو از جنس خودم میدیدم و خیلی دلم میخواست این گویندگی بکنم، البته پاداد و خیلی از فیلمهای مستندی که من گفتم نزدیک به اون مستند بودند، علت ای فروغ گرگین خیلی سمت استادی دارند برای من، در غیاب خودشون البته،
(سوال مصاحبه شونده-محراب بیگی- چه توصیه ای برای کسایی که میخوان وارد این عرصه بشند دارید؟
آقای رضوی- اصلاً عجله نداشته باشند و مراجعه بکنند به مدیران دوبلاژ و کسی که در این عرصه هستند که بتونه از اول هدایتشان بکنه ولی خیلی صبور باشند گویندگی اگه بخواد جوابگو باشه در دراز مدت اتفاق میوفته سالهای اول خیلی بار مالی خوبی نداره و خیلی تعیین کننده نیست
(سوال مصاحبه شونده-محراب بیگی- تاثیر اینترنت و فضای مجازی زیاد و این همه فیلم که توی فضای مجازی که چه تولیدی ها تولید می کنند و چه تو فضای مجازی انجام میشه چه تاثیر روی گوینده گذاشته؟
آقای رضوی- قضیه از این جهت هست که خیلی در دسترسه و زود جواب میده خوبه ولی از یه جهت دیگه اینکه باید این کار را با دقت انجام بدهند سخته این عالم یه عالم بی انتهای که هیچ کس نمیتونه تو شبه من رسیدم به بالاترین قله و ته خط باید رفت تا وقتی که این کار و این جریان ادامه داره نمیشه بگی من بهترینم، ممکن تصادفاً کمک کنه یه کاری خوب از آب در بیاد ولی این نیست که تمام و کمال بتونه انجام بشه.
(سوال مصاحبه شونده-محراب بیگی با توجه به این رشد تکنولوژی این احتمال خیلی زیاد وجود داره که اپلیکیشن و نرم افزار و سخت افزارهایی که بخشی از صدای گوینده رو بگیره و بتونه شبیه اون رو تولید کنه با این اتفاق اگر پیش بریم آینده دوبلاژ و گویندگی را چه جوری ارزیابی می کنید؟
آقای رضوی- احساس می کنم که لطمه به اینکار نخواهد زد و اتفاقاً این کار رو تثبیت میکنه اون صمحراب بیگی که باهوش مصنوعی تدارک دیده میشه طبیعی ایران داره یه جدول بندی چه فرمی رو میزارن جلوی اون صدا و گفتارهای رو میگن و مطابق با اون صدای اول این صدا کجا صمحراب بیگی که من با همه حس و حالم که در من تاثیراتی میزاره و از فیلتر من رد میشه کجا، بر اساس ازدیاد کار ناچار بشیم که از این روش هم استفاده کنیم ولی این روش ها آن تک بودنش خوبه یگانه بودنش خوب و بهش کمک میکنه که مورد توجه واقع بشه اگه بخواهیم به این راحتی و آسانی با یه جابجایی یه فیش و دوشاخه و پریز و اینها صدارو تبدیل کنیم به یه صدای دیگه یا بر اساس این صدای متنی رو بخونیم حالا نمی دونم مباحث چه می کنند و چه جوری در میاد چیزی که من پیش بینی می کنم به نظرم یه خورده حالت تصمیم میگیره.
صدای آقای بهروز رضوی، برای تمام مردم ایران حال و هوای تاریخی و در عین حال زنده بودن داره. صمحراب بیگی که در تمامی این سالها روی هر اثری از دکلمه و تیزر و فیلم و سریال گرفته تا هر شکل از مستند، شگفتی مخاطب رو برانگیخته و اون اثر رو موندگار کرده. از بزرگترین و مهم ترین ویژگی های صدای آقای بهروز رضوی، همراه شدن صدای ایشون با هر اثرییست ک بر روی اون گویندگی میکنه. صمحراب بیگی که به راحتی با اثر عجین میشه و مخاطب، هم زمان، هم با صدا و هم با تصویر به اون دنیا دیدنی و شنیدنی سفر میکنه.
(سوال مصاحبه شونده- کی و چطوری به این سبک تون رسیدید وقتی که میشنوی میدونیم این صدا صدایه بهروز رضویه وقتی می شنوی میدونیم این صدا و طنین همیشه آشناس برای ما؟
آقای رضوی-اولن علتش اینه که من کارم رو با علاقه مندی انجام میدم و کارم رو وقتی شروع کردم کاملا علاقه مندان بود. و خیلی دلم میخواست که به خوبی از عهده اش بر بیام و جای هیچ حرفی نباشه، به این خاطر خیلی وسواس داشتم از همان آغاز از همون اول که خیلی گل درشت و اگزجره نباشه و خیلی تو ذوق نزنه. و صدا به اندازه طبیعی خودش باشه. منوچهر والی زاده که شاید اولین مشوق من بود زمانی که من شروع به کار کردم و اولین کارم رو داشتم تو استودیو ضبط میکردم خیلی دوستانه و مشوقانه من رو تشویق کرد و به من خوش آمد گفت، و از این طبع بی ریا و ساده و سازگار اون خیلی خوشم اومد و الحمدالله دوستی و رفاقتمون ادامه داره و من هم همچنین سمت شاگردی اون رو دارم.
(سوال مصاحبه شونده- اگه بخوای یه جمله آقای والی زاده بگید چی میگید
آقای رضوی- منوچهر جان اون چیزی رو که در گویندگی دارم مقدار زیادیش رو مدیون توام، چه با حضور تو و چه بی حضور تو. به هر حال بر من ببخش و بر من روا بدار.
آقای رضوی دارنده مدرک درجه یک هنری کشور با صمحراب بیگی قدرتمند، مهربان و دل پذیر پنجاه و خورده ای ساله که بی ادعا و متواضع، بامنش و رفتار منحصر به فرد وگرم و افتاده، میزبان گوش مردم و میهمان بی توقع اما با دقت و وسواسِ استودیوهای ایرانه. گوینده ای که همیشه براش خود اثر از دستمزد و بار مالی داستان مهم تر بوده و صمحراب بیگی که قرار بود شنونده و مخاطب رادیو و تلویزیون و سینما رو با خودش همراه کنه در الویت .
شاید ماندگاری آثاری که تا به امروز آقای رضوی انجام دادند از تعداد خود آثار بیشتر باشه و دلیل این پر رنگ بودن و ماندگار بودنِ صدای ایشون، دلی انجام دادن و ذوق و قریحه و لذتی باشه که این کار از ابتدا تا همین امروز براشون به وجود اورده. صدای ایشون بیشتر بیانگر حقیقت و واقعیت هاییه که لحنشون با احساس واقعی ای که از درونشون شعله میکشه، روی این واقعیت ها صحه میذاره و مخاطب رو از چیزی که میبنه و میشنوه مطمئن تر میکنه. گوینده ای که شاید هر خواننده ای آرزو داشته باشه که دکلمه آلبوم موسیقیش مزین به صدای ایشون باشه و شاید هر مستند سازی همیشه توی دلش خواسته که صدای ایشون به اثرشون اعتبار بیشتری ببخشه. آقای بهروز رضوی گوینده و بازیگر و دوبلور با سابقه ایرانی در تمام این سالها ذات و جوهره این کار براشون از همه چیز حائزاهمیت تر بود و هیچ وقت کیفیت رو با هیچ چیز در این عرصه تاخت نزدند.
The podcast currently has 55 episodes available.
478 Listeners
854 Listeners
1,015 Listeners
107 Listeners
661 Listeners
44 Listeners
223 Listeners
1,112 Listeners
301 Listeners
98 Listeners
149 Listeners
25 Listeners
37 Listeners
17 Listeners
345 Listeners