▨ نام شعر: در انتظار تناسخ (الاغ کودکی ما)
▨ شاعر: سیمین بهبهانی
▨ با صدای: سیمین بهبهانی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
_________
قطعا الاغ کودکیِ من، مردهست و نیز نسل و تبارش
وان پیرِ آزمندِ لئیمی کان گونه میکشید به کارش
کو آن دو چشم سرمه کشیده، یال و دم به قاعده چیده
پالانِ سرخِ اطلس و مخمل، منگول و بندِ و حاشیهدارش؟
پیشانیش بلند و خضابی، آراسته به مهرهٔ آبی
اسبابِ فخر بود و تجمل، گاهی که میشدیم سوارش
با خشم و قهرِ صاحبِ پیرش، سازشپذیر جانِ اسیرش
بس راهِ سخت و بارِ گران را، آسان گرفته صبر و قرارش
اینک الاغِ کودکی من روحش حلول کرده در این تن
زین پس نه تیزپوی و توسن، در من شکسته پای فرارش
با چشمهای سرمه کشیده، با شرم در نگاهِ رمیده
من آن ستورِ رامِ خموشم با ذهنِ کندِ سادهنگارش
گر نیست مهره، طوق که دارم پالان نظیر {بدیل} جامه شمارم
اسباب فخر هست و تجمل با این ستور و کارگزارش
بیگارگیرِ شوخِ زمانه دارد به رهبیم {سروریم} بهانه
از پی کشانده جان و تنم را در راه پر ز خاره و خارش
اینک مرا، نه من؛ منِ او را، این برده باِر قهرِ عدو را
دیدهست عالمی که به خواری خم گشته پشتِ خسته ز بارش
آه، این ستور کودکی من خو کرده با شقاوت دشمن
زندهست در ضمیرِ نهانم؛ گیرم که مُرده نسل و تبارش
اکنون بگو که آن دَمِ فرّخ در من دمد ز نو به تناسخ
آزادهوار جانِ شریفی آزادگی مُدام شعارش
▨
سیمین بهبهانی