Sign up to save your podcastsEmail addressPasswordRegisterOrContinue with GoogleAlready have an account? Log in here.
FAQs about داستانهای مقاومت:How many episodes does داستانهای مقاومت have?The podcast currently has 921 episodes available.
September 02, 2020عاشورا فلسفه آزادی- گفتگو با برادر مجاهد محمد حیاتی- قسمت هفتماولین رودررویی با لشکریان یزید طور رخ داد؟پساز آخرین ایستگاه امام حسین حسین بانیروهایش بابرداشتن مقدار زیادی آب حرکت کردند که کمی بعد با يكهزارتن از نیروهای یزید بهفرماندهي «حربن يزيد رياحي» مواجه شدند. نیرویی که مأمور سد كردن راه ودستگيري امام حسین(ع) بودند. هوا بهشدت گرم بود و تشنگي لشكريان حر را ميآزرد درحالی که درآن دشت سوزان دسترسی به آب نداشتند. امام حسین(ع) ابتدا دستور داد سپاه او را از آبی که برای نیاز نیروهای خودش بود سيراب كردند. حتي يكتن از سپاهيان حر بهنام عليبن الطعان المحاربي نقل كرده است كه: «من با سپاه حر بودم و از دنبال بقيه ميآمدم. چون رسيدم و حسينبن علي(ع) من و شترم را تشنه ديد، خود جلو آمد و من و شترم را آب داد».بديهي است كه این همه انسانیت به دشمن ازجانب امام حسین(ع) بهخاطر روشن كردن چهرهٌ تابناك و تساويطلب جنبشی بود كه دشمن از هيچگونه افترا و تهمت برتريطلبانه در حق آن فروگذار نكرده بود. دشمن با شیطان سازی پردهٌ ستبر اوهامي بر اذهان ناآگاه كشيده بود و ضمن آن ميكوشيد ناسازگارترين مخالفان خود را بهاتهام «مشتي نامسلمان خارجي كه صرفاً درپي تصاحب حكومتند» بيالايدوحسین بن علی(ع) در خطمشي افشاگرانهاش از هرفرصت براي بریدن پرده شیطان سازی و اتهامات استفاده ميكرد.لذا جنبش از چنان درخشندگي و روشنايي برخوردار ميشد كه قضاوت مردم دور يا نزديك را در وسيعترين سطوح نسبت بهحق و باطل قضايا ساده مينمود و البته بدون چنين روشي، براي مردم عادي و ناآگاه آنروزگار، شناسايي واقعيت و قضاوت نسبت به حكومتي كه تظاهر به مذهب مينمود، چندان ساده نبود.حسین بن(ع) فرمود تا نامههاي مردم كوفه را بهنزد «حر» آورده و نشانش دادند. «حر» گفت من ازجمله كساني كه برايت نامه نوشتند نيستم، ابنزياد مرا فرستاده كه شما را در هرمكان كه ديدم بهسوي او ببرم.امام حسین به نیروهایش دستور حرکت دادو در یک ایستگاه دیگربه سخنرانی برای نیروهای خودش وهم برای نیروهای یزید (سپاه حر) پرداخت و ماهیت یزید را از طر فی و هدف خود راازطرف دیگر برایشان توضیح داد و گفت شما کوفیان نامه نوشته وبا من عهد بستید اگر برعهدتان نیستید بدانید که سعادت خود را از دست داديدحسین(ع) بههرجا كه ميرفت «حر» مانع و مزاحم ميشد و مرتباً دستور ابنزياد را ابلاغ ميكرد، و نيز حاضر بهجنگ هم با امام حسین نبود و فقط خود را مأمور بردن آنها بهكوفه ميدانست. امام حسین(ع) سوگند خورد: (سوگند بهخدا كه ترا متابعت نخواهم كرد). وي پاسخ داد: (سوگند بهخدا هرگز دست از تو برنمیدادم تا تورا به کوفه نزد ابن زیاد ببرم). عاقبت چنين شد كه بهجانبي، كه نه راه كوفه باشد و نه راه مدينه، كوچ كنند. از سخنان امام حسین در آخرین مرحله از تصفیه نیروهاش خیلی صحبت میشه اگه ممکنه قدری هم در این باره توضیح بدین...در اين وقت حسین(ع)كليهٌ اصحاب خود را در خيمهيي جمع كرد و چنين گفت:اي قوم، زماني كه با من بيرون آمديد، چنان پنداشتيد كه من بهميان قومي ميروم كه با دل و زبان با من بيعت كردهاند.آن انديشه دگرگون شد. اكنون همت ايشان برقتل من است و قتل آناني كه در راه من جهاد كنند. من بيمناكم كه شما پايان اين امر را ندانيد (ناآگاهانه بهدنبال من بياييد) و اگر بدانيد كه نيرنگ و فريب در نزد ما خاندان رسول(ص) حرام است، و راه روشن و وقت باقي است، شايسته آنكس كه با ما با بذل جان تأسي جويد با ما در بهشت خواهد بود.چون سخنان حسین(ع) بهپايان رسيد، عدهيي از همراهان ، او را ترك كردند. اين تصفيه بيشك با آگاهي و انتخاب صورت گرفت.بيترديد،اين تصفيهها كه در طول سفر مكرر اتفاق افتاد، اگرچه از همراهان بسيار كم كرد، اما بر اعتبار و حيثيت جنبش فراوان افزود و دامن آن را از هرناخالصي و بقايا و آثار جاهلي پاك نمودو انقلاب حسین ع را تعمیق کرد.حرکت با سختی ادامه داشت و در مسیر هم امام حسین مستمرنیروهایش را آگاه میکرد و یارانش هم برتعهدشان پای می فشردند تا اینکه نامه ای از طرف ابن زیاد به حر فرمانده نیروهای دشمن رسید که نیروهای امام حسین را در بی آب و علف ترین نقاط متوقف کند و حر اینکار را کرد.یاران امام حسین پیشنهاد جنگ را کردند اما حسین بن علی مخالفت کرد و گفت:: «من پيكار با ايشان را شروع نميكنم تا حجت برايشان تمام شود» (خوي تجاوزگر حكومتي را كه در استخدامش هستند، درك كنند).سرانجام نیروهای امام حسین درکربلا فرود آمدند.و ابن زیاد برای امام حسین نوشت که یا بایزید بیعت کن و یا کشته خواهی شد و امام حسین در جواب گفت: نامهٌ ات در نزد من جوابي ندارد، چه او مستحق عذاب است.بعد از این جواب ابنزياد عمربن سعد ، كه تنها دوروز پيش حكومت «ري» را بهاو داده بود، طلب كرد و گفت: حسين در كربلا فرود آمده، بايد باعجله بهجانب او بشتابي، با او پيكار كرده و دفعش نماييعمرسعد فرزند سعدبن ابيوقاص،فاتح ايران پس از کشمکش های درونی این مآموریت را به بهای دریافت حاکمیت برشهر ری پذیرفت و با چند هزار نیرو به سمت کربلارفت و در روز سوم محرم در مقابل حسین(ع) جاي گرفت.تولدي ديگر داستان حر چی بود؟در ضمير «حر» توفاني برپا شد. آشكارا ميديد كه لختي ديگر پيكار جدي، كه او از ابتدا چندان گماني بدان نداشت، شروع خواهد شد و او بهناچار بايد در صف قاتلان حسین و يارانش بجنگد.ازاينرو بهنزد ابنسعد رفت و كوشيد تا قضايا را بهمسالمت برگرداند، اما موفق نشد. لحظهٌ انتخاب فرارسيده بود. فكرش يكلحظه آرام نداشت. غوغاي عظيمي در درونش برخاسته و در مرز اعتلا و سقوط، حيران مانده بود. فكر ميكرد بهجانب حسین(ع) برود،اما چگونه؟ مگر هم او نبود كه آنچنان با قساوت دربرابرحسین(ع) ايستاده، از راه مانع شد. مگر هم او نبود كه حسین(ع) را بهفرود در آن «دشت خشک و بی آب علف» وادار كرده و به اين مهلكه دچار ساخته بود؟ اكنون چگونه برگردد، و چه بگويد؟ اما اگر نرود، در اينسو چه خواهد كرد؟«حر» همچنان كه ميرفت، زمزمه ميكرد: «پروردگارا،توبه كردم. توبهٌ مرا اجابت كن. برمن ببخشاي، چه من دلهاي اولياي تو و فرزندان پيامبرت را در بيم افكندم…»بهنزديك حسین(ع) رسيد، از اسب بهزير آمد و بهخاك افتاد، حسین(ع): «سر از خاك بردار، كه هستي؟» گفت: «حربن يزيد»، جانم بهفداي تو باد. آنكسم كه راه ترا برتو سد كردم و مسیرت را تغییر دادم. هرگز گمان نداشتم كه اين قوم با تو اينگونه عمل كنند. اكنون توبه ميكنم، آيا توبهٌ من در پيشگاه خدا قبول ميشود؟…حسین ع گفت: «خداوند از تو توبه ميپذيرد و ترا عفو ميكند». آنگاه «حر» اجازه خواست تا همچنان سواره پيكار كند. حسین(ع) پذیرفت.حر برگشت و با صفوف چنددقيقه پيش خود، كه اكنون ساليان دراز با ايشان فاصله داشت، چنين گفت:«مادر برسوگتان بنشيند و برشما بگريد. اين مرد صالح را دعوت كرديد و چون دعوتتان را پذيرفت، از او دست بازداشتيد و با دشمنانش تنها گذاشتيد؟ شما كه روزي وعده دادهايد كه در راه وي ازجان خود خواهيد گذشت، امروز پيرامون او را گرفتهايد و شمشيرها بركشيدهايد تا او را بكشيد. او را محاصره كرده و راه نفس كشيدن براو بستهايد. از هرطرف او را در فشار قرار داده و نميگذاريد بهسرزمينهاي پهناور خداوند روي آورد و خاندانش درامان باشند. او را مانند اسيري گرفتار ساختهايد و بيچاره كردهايد. آب جاري فرات را براو و زنان و كودكان و يارانش بستهايد.و هماكنون تشنگي آنان را ازپاي درآورده است.بعداز رسول خدا(ص) با وي چه بد رفتار كرديد. اگر امروز در اين ساعت پشيمان نگرديد و از تصميم كشتن وي منصرف نشويد، خدا در تشنگي قيامت سيرابتان نخواهد کرد…»(98)حرجنگ را شروع و قريب هشتادتن را بهخاك انداخت و عاقبت براثر تيرباران دشمن، خود بهزير افتاد و شهيد شد. حسین(ع) در آخرين لحظه بهبالينش آمد و سرش را در بغل گرفت و گفت:بهخدا سوگند كه مادرت بهخطا اسم ترا «آزاده»(حر) نگذارد. تو آزادي در دنيا و آخرت....more23minPlay
September 01, 2020عاشورا فلسفه آزادی- گفتگو با برادر مجاهد محمد حیاتی- قسمت ششمورود به مکه و يك مبارزه افشاگرانهٌ وسيعدر مكه مردم بهاستقبالش شتافتند. حضرت حسين(ع) تا روزي كه از مكه بهطرف عراق حركت كرد، جمعاً 93روز در مكه اقامت داشت. حسين در مكه درميان مردم زندگي ميكرد و از درد و رنجي كه رژيم معاويه و يزيد بردل آنها گذارده بود، آگاهي مييافت. مسافرين از راه رسيده او را از اوضاع گوشههاي مختلف مملكت اسلامي مطلع ميساختند. مردم از وجود او خوشحال و او بهارشاد و راهنماييشان مشغول بود و بهاينترتيب يكجريان افشاگرانهٌ وسيع در مكه ايجاد شد، كه طبعاً كليهٌ قلمرو اسلامي را تحت تأثیر قرار میداد.توطئه یزید و اقدام ازطریق خویشاوندان امام حسینیزید از این قاطعیت و مبارزه افشاگرانه مطلع و وحشت کرد و تلاش کرد که از طریق سران میانه بازها همچون ابن عباس پسرعموی امام حسین فریبکارانه از فامیل بازی خواست که مانع حرکت امام حسین شوند.وطی نامه ای به ابن عباس نوشت: تو اي آنكه پيشواي اهلبيت و بزرگ مردان شهر خويش هستي، حسين را ملاقات كن و او را از كوشش و پراكندگي و تشتت در ميان اين ملت و انگيزش خلق بهسوي فتنه بازدار..به او بگواگر دست بردارد هرچه بخواهد به او خواهم داد.ابن عباس ضمن جواب به یزید گفت : باشد من از صلاحانديشي كوتاهي نخواهم كرد، تا اين پراكندگي ازميان برود و آتش آشوب خاموش گردد و خونهاي مردم ريخته نشود.یعنی در اندیشه این فرصت طلبان برپا کردن آشوب و خونریزی مردم ناشی از قیام امام حسین است مانند اصلاح طلبان قلابی و سازشکاران که عامل و مسبب جنایات رژیم خمینی را مبارزین و انقلابیون می دانند. دعوت مردم کوفه از امام حسین مقدمه جنگ بی امانباانتشار خبر هجرت حسین به مکه مردم کوفه که از ظلم و ستم معاویه ویزید بستوه آمده بودند در خانهٌ سليمانبن صرد خزاعي گرد آمده و گفتند معاويهٌ ستمكار مرد و يزيد بهجاي او نشست.حسين(ع) از بيعت او خودداري كرده و بهمكه رفته است، تمام كساني كه در مجلس حضور داشتند، گفتند همگي براي جهاد و كشته شدن در راه او آمادهايم و آنگاه نامهيي بهحضرت نوشتند و خواستار ورود او بهكوفه شدند.امام حسین با مواجه شدن با چندهزارنامه ودعوت برای جنگ با ظلم یزید بهكوفيان جواب نوشت و آنگاه «مسلم» را بهنمايندگي بهاتفاق ۳ نماینده دیگر کوفه بهسوي كوفه فرستاد. که روز پنجم شوال وارد كوفه گرديدند. توطئه در بار یزیدنقشهچينان حزب اموي بهچارهجويي پرداختند و در اولين قدم «نعمان»، والي كوفه، را كه بهزعم ايشان شدت عمل لازم را نشان نميداد، بركنار و «عبيداللهبن زياد» را بهجاي او گماشتند. ابن زياد، در اولين سخنانش خطاب بهمردم، بهشيوهٌ معمول تمام دشمنان بشريت، قدرتنمايي نموده و گفت تازيانه و شمشير من خاص كساني است كه باامر من مخالفت كنند و عهد مرا بشكنند هركس فرمان مرا نبرد بايد از اين بيفرماني برجان خود بيمناك باشد.درکوفه با لشکری که یزید فرستاده بود جنگ سختی بین نیروهای ابن زیاد و نیروهای مسلم درگرفت که سرانجام به شهادت بسیاری از یاران مسلم و دستگیری مسلم انجامید..مسلم که به اسارت عبیدالله در آمده بود خطاب به عبیدالله گفت: اي پسر زياد دروغ گفتي. معاويه مسلمين را پراكنده ساخت و پسرش يزيد نيز كار او را دنبال گرفت. فساد و فتنه را تو شروع كردي و پدرت «زياد» فتنه را تأسيس كرد و من اكنون آرزومندم كه بهدست بدترين مردم شربت شهادت بنوشمآنقدر غضبناك شد كه از بيچارگي فريادبرچسب واتهام زد و گفت:«اي فاسق تو از دين بيروني، و مسلم آرام و در كمال تسلط برخود، گفت: «مرا بهخوردن شراب متهم ميكني، خدا ميداند كه دروغ ميگويي و من چنان نيستم كه تو ميگويي و تو سزاوارتري بدانچه مرا متهم ميكني. تو كسي هستي كه بااهتمام تمام بهريختن خون مسلمانان همت ورزيدي و خونهايي را كه خداوند ريختنشان را حرام كرده بود، ريختي و با مردم، با ستم و سوءظن رفتار كردي و همهٌ آنها را بهچيزي نميشماري. همهٌ خونهايي كه بهريختنشان حريص بودي، ريختي و اين ناشي از ذات سفاك تست».عبیدالله دستور قتل اورا داد و مسلم به شهادت رسید خبر شهادتش به امام حسین درمسیر مکه تا کربلا رسید.ترک حج و خروج از مکه روز هشتم ذیحجه به نشانه شروع جنگی تمام عیار باحکومت یزیدامام حسین درادامه نقشه مسیرش درست در روز ۸ ذیحجه مکه را ترک کرد که خود بهترین پیام بود به همه کسانیکه از شهرهای مختلف برای زیارت به مکه آمده بودند.امام حسین هنگام خروج از مکه طی سخنانی به آشکار ترین صورت هدفش از این هجرت را بیان کرد و گفت :«سپاس و ستايش ويژهٌ پروردگار است. نيست قدرتي برتر از قدرت او و جز خواست خدا نيست و درود خداوند بر پيامبر.مرگ چون گردنبندي برگردن فرزند آدم است، همچون گردنبند زنان جوان، چقدر بهديدار گذشتگان خود مشتاقم، همچون اشتياق يعقوب بهديدار يوسف. براي من كشتنگاهي درنظر گرفته شده و من بهآن خواهم رسيد. گويا ميبينم كه گرگان گرسنه بندبند مرا پاره ميكنند .اينك كسي كه در "راه" ما "جان خود را فدا كند" و در راه "ملاقات خدا" (لقاءالله) جان خود را فدا ميكند بايد با ما حركت كند و من بهخواست خدا، بامدادان حركت خواهم كرد».امام حسین نمیخواست در مکه به دست مزدوران یزید کشته شود او میخواست مسیر عاشوراگونه ای که الگوی تاریخ باشد رامحقق سازدپساز طي مسافتي از راه، بين مكه و كوفه، در منزل «تنعيم» كارواني كه اشياي نفيسي را ازجانب حاكم يمن براي يزيد حمل مينمود، پديدار شد. امام(ع) كاروان و «مال» آنرا توقيف و شتربانان را مخير نمود كه يا بهجانب عراق بيايند يا كرايههاي خود را گرفته برگردند و آنگاه مال را بهنفع مسلمين ضبط كرد.اين عمل تهاجمي، بهنشانهٌ جنگ كامل با حكومتي بود كه امام(ع) مخالفت با آن را بههرگونه كه ممكن بود، ضروری ميشمرد.آغاز تصفیه گرچه امام حسین قبل از خروج ازمکه با صراحت مسیری را که نیازمند فدای حداکثر است به همراهانش گفته بود اما در درمسیر مکه تا کربلا مستمر تلاش میکرد تا صفوف نیروهایش را تصفیه کند تا فقط کسانی بااوبیایند که آگاهانه و آزادانه شهادت را پذیراشده باشند.در طول مسیر در ایستگاه «ثعلبيه» امام از شهادت «مسلم» و «هاني» آگاه شدو همراهان را از شهادت مسلم و هاني و اوضاع كوفه باخبر ساخت و گفت «دست از ياري ما برداشتند». اكنون عهد خويش را از گردن شما برميدارم تا هركه ميخواهد بيمانعي برودو برخي دست از همراهي امام(ع) برداشتنددر ایستگاه «ذيحسم» امام(ع)سخنان كوتاهي ايراد نمود و صريحتر از آنچه كه تاكنون گفته، انگيزهٌ قيام خود را بيان كرد و آمادگي خود را براي شهادت اعلام داشت:كار ما بدينجا كشيده است كه ميبينيد. قيافهٌ دنيا دگرگون شده و بيمهري آغاز كرده و نيكي آن روبهزوال است و نيرنگهايش امتداد دارد. با شتاب ميگذرد و جز اندكي از آن باقي نمانده است، مانند تهماندهيي در ظرف خوراك و نوشيدني. دنياي امروز مانند چراگاهي است كه جز گياه زيانبخش و بيماركننده در آن چيزي نميرويد. مگر نميبينيد كه بهحق عمل نميشود و از باطل نهي نميگردد (در چنين وضعي) بايد كه مرد با ايمان حقيقتاً آرزومند مرگ و ملاقات خدا باشد. پس همانا كه من مرگ را جز سعادت نميبينم و زندگي با ظالمين را جز خواري و ذلت نميدانم.سرانجام کاروان امام حسین به کربلا نزدیک میشود و در آنجا متوقف و جایی که عاشورای حسینی محقق میشود....more26minPlay
September 01, 2020مستند ارتش آزادی- گزارش مستند حمله به اشرف دهم شهریور ۹۲- قسمت هفتم...more35minPlay
September 01, 2020عاشورا فلسفه آزادی- گفتگو با برادر مجاهد محمد حیاتی- قسمت پنجمامام حسین تصميمش را گرفت ، تا آن ضربه مرگبار را بر پيكر نظام اموي فرو آورد . امام بدنبال ايجاد يك انفجار بود يك انفجاري كه دامنه امواج آن تمام قلمرو امپراطوری تحت سيطرهي بنی امیه را فرا گيرد و بلكه بيشتر و فراتر از آن در قلب تاريخ رهائي انسان بدود. امام دنبال چنين قیام و چنين جنگ و چنين حادثهاي بود. بنابراين تصميم گرفت و از مدينه با تمام خاندان و ياران خويش آماده خروج شد . تصميم به يك حركت و هجرت افشاگرانه گرفت. پيش از اينكه جنبش به آن نقطه اوج خودش برسد. پيش از اينكه جنبش به روز عاشورا برسد، بايد تمام افشاگريها تمام كارهاي سياسي و تمام روشنگریها به عمل آيد، تا حداكثر بهرهبرداري از آن اقدام بر عليه نظام يزيد بشود . این افشاگریها هم در زمینه سرکوب و غارت ثروت ملی و بیت المال بود و هم درزمینه فقر و به خاک سیاه نشانده شدن مردم و هم در بعد مسئولیت عناصر آگاه و پیروان راه اسلام انقلابی برای آماده شدن در روز قیام . اينجا چيزهاي بديع و جديدي پيش آمدامام حسين روز 27 يا 28 رجب، با خاندان خودش شبانه و به صورت مخفي از مدينه خارج شد بدون اینکه مقاومت خودرا اعلام رسمی کرده باشد. و روز سوم شعبان 60 هجري به مكه رسيد. امام از روز 3 شعبان تا 8 ذيحجة (يعني 4 ماه و 5 روز) در مكه ماند. در اين مدت با هيأتهاي مختلفي كه از شهرهاي مختلف، از جمله از بصره آمده بودند، ملاقات داشت و ضرورت قيام عليه يزيد را توضيح ميداد مواضع میانه بازان مصلحت گرااز نصيحتكاري تا امر بهمعروفامام حسین در رابطه با تصمیم به هجرت برای جنگ ملاقاتهايي با برادرش محمدبن حنفيه داشت که ابن حنفیه از حضرت ميخواهد كه مسألهٌ بيعت با يزيد را بهنحو «مسالمتآميز» حل كند و حضرت را با نصايح برادرانه و عافيتجويانه راهنمايي ميكند و از او ميخواهد كه «جاي امني برود تا از گزند يزيد درامان باشد».ليكن امام(ع) براساس دستاوردهاي قرآني، امنيت را بهنحو ديگري كه مطلقاً با درك برادرش و همهٌ عافيتجويان و تسليمطلبان تاريخ متفاوت است، تفسير ميكندبهراستي فرق است ميان درك محمدبنحنفيه،كه خود را بهعبادت در گوشهٌ مدينه مشغول داشته و بيخبر از آنچه كه در دنياي اسلام ميگذرد بهآن دلخوش كرده است، با درك كسي كه شور انقلابي نسبت بهكمال امت مسلمان وجودش را لبريز ساخته است. اينجا نيز تصادم بين دو برداشت سرتامتضاد از اسلام بود(خیلی مناسب است که به قسمتی از سخنرانی سردار خیابانی حول عبادت در دودیدگاه توجه کنید)محمد چه ميگويد؟ حسين به چه ميانديشد؟ حسین ع بهمسئوليتش، به وظيفهيي كه اعتقاداتش در پيشپاي او گذارده و بهتكامل اجتماعي می اندیشد. مسئولیت تكاملي كه اگر او در مسیر آن حرکت نکند و براي تحقق آن اراده نكند متوقف ميگردد و بهدست نظام منحط حاكم ازجريان خواهد افتاد.آنچه که امروز به اصطلاح اپوزیسیون نمایان میگویند و میکنند عملا به دامان رژیم آخوندی افتاده اند و در مقابل جنایتنها و ویگرانگریها سکوت کرده وبی شرمانه شریک دژخیمان ضد بشر شدهاند.حسين ع نيز همانند جد و پدرش سرشار از نگراني بهحال جامعه و مسئوليت نسبت بهتودههاي درزنجير است. مگر نه اينكه همه مسئول يكديگرند؟ «كلّكم راع و كلّكم مسئول عن رعيته». و مگر نه اينكه خداوند از عناصر آگاه پیمان گرفته است که برسیری ظالم و گرسنگی مظلوم سکوت نکنند و قرار و آرامش نداشته باشند. ؟امام حسین درمقابل سازشکاران و سکوت کنندگان ومشخصا برادرش محمد حنفیه تصیم به ترک مدینه گرفت و دروصیتی نوشت (که قسمتی از آن است ::من بهخاطر آسايش و تفريح و كسب زندگي و جاه و مقام يا برانگيختن آتش فتنه و فساد از مدينه بيرون نميروم، بلكه در طلب اصلاح امت جد خويش به اين كار دست ميزنم. من بهشيوهٌ جدم و پدرم علي فرزند ابيطالب، خلق را بهنكوكاري دعوت خواهم كرد و از بديها بازخواهم داشت و آنكس كه ميپذيرد مرا بهقبول حق، پس خداوند در حقانيت اولي است. و كسي كه مرا در اين امر رد ميكند، پايداري ميكنم تا خداوند بين من و آن قوم داوري كند كه او بهترين حكمكنندگان است و اين سفارش من بهتو برادر است و توفيق من جز بهاو وابسته نيست و من بهاو توكل ميكنم و بهسوي او بازميگردم».تسلیم طلبان دیگری هم با قیام حسین مخالفت و از درنصیحت ودوستی خواستند که امام تسلیم شود ولااقل بایزید نجنگد.اماجواب امام حسین به همه آنها این بود که : تن بهقبول حكومت ظالم دادن پستي و فروافتادن از مرتبهيی است كه انسان درطي مراحل تكامليش بدان دست يافته است و بهاينترتيب بهتمام كساني كه او را از خطر ميهراسانند ميگويد من در جادهٌ ناشناختهيي گام برنميدارم.اين روشنايي ضمير را در امام(ع) در آنجا ميتوان يافت كه چون خويشان از تصميم نهايي او آگاه شدند، جمع شده و شيون سردادند. حسين(ع) بهميان ايشان آمد و گفت: «شما را بهخدا سوگند ميدهم طريق عصيان خدا و رسول را پيش نگيريد و از نوحهسرايي دست برداريد». و درمقابل اصرار ايشان كه از حضرت ميخواستند حركت نكند، گفت: «بهخدا سوگند اگر عراق هم نروم كشته خواهم شد».سرانجام امام حسین قبل از ترک مدینه به زیارت مزار پیامبر رفت و گفت:«باتمام اكراه و اندوه از جوار تو دور افتادهام. بهشدت برمن سخت گرفتهاند كه بايزيد عصيانپيشه بيعت كنم. اگر بپذيرم راه كفر رفتهام و اگر سربرتابم با شمشير كيفر يابم».صحه گذاردن بر نظام منحط و بيدادگر، اگرچه با سكوت درمقابل آن باشد، عملي جز عصيان و كفر نيست و مگر معني بيعت و سکوت جز قبول سلطهٌ حكومتي جبار وستمگر است؟در انتها در پاسخ كساني كه بهرغم تمام اين صحبتها بازهم مانع انجام رسالتش ميشوند ميگويد: «اگر من در جاي خود بمانم، و قیام نکنم مردم چگونه حق و باطل را تشخیص بدهند و راه نجات خود را هموار کنند.برغم همه تلاشهای تسلیم طلبان امام حسین باعزم جزم از مدیه خارج به سمت مکه حرکت کرد...more22minPlay
FAQs about داستانهای مقاومت:How many episodes does داستانهای مقاومت have?The podcast currently has 921 episodes available.