برنامه شماره ۳ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۳۹۵مطرب عشق ابدم زخمه عشرت بزنمریش طرب شانه کنم سبلت غم را بکنمتا همه جان ناز شود چونک طرب ساز شودتا سر خم باز شود گل ز سرش دور کنمچونک خلیلی بدهام عاشق آتشکدهامعاشق جان و خردم دشمن نقش وثنموقت بهارست و عمل جفتی خورشید و حملجوش کند خون دلم آب شود برف تنمای مه تابان شدهای از چه گدازان شدهایگفت گرفتار دلم عاشق روی حسنمعشق کسی می کشدم گوش کشان می بردمتیر بلا می رسدم زان همه تن چون مجنمگر چه در این شور و شرم غرقه بحر شکرمگر چه اسیر سفرم تازه به بوی وطنمیار وصالی بدهام جفت جمالی بدهامفلسفه برخواند قضا داد جدایی به فنمتا که رگی در تن من جنبد من سوی وطنباشم پران و دوان ای شه شیرین ذقنمدم به دم آن بوی خوشش وان طلب گوش کششآب روان کرد مرا ساقی سرو و سمنمهمره یعقوب شدم فتنه آن خوب شدمهدیه فرستد به کرم یوسف جان پیرهنمالحق جانا چه خوشی قوس وفا را تو کشیدر دو جهان دیده بود هیچ کسی چون تو صنمبر بر او بربزنم گر چه برابر نزنمشیشه بر آن سنگ زنم بنده شیشه شکنمپیل به خرطوم جفا قاصد کعبه شده استمن چو ابابیل حقم یاور هر کرگدنمصیقل هر آینهام رستم هر میمنهامقوت هر گرسنهام انجم هر انجمنممعنی هر قد و خدم سایه لطف احدمکعبه هر نیک و بدم دایه باغ و چمنمآتش بدخوی بود سوزش هر کوی بودچونک نکوروی بود باشد خوب ختنمگر تو بدین کژ نگری کاسه زنی کوزه خوریسایه عدل صمدم جز که مناسب نتنموقت شد ای شاه شهان سرور خوبان جهانکه به کرم شرح کنی آنک نگوید دهنم