برنامه شماره ۴ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۷۵۸دل من کار تو دارد گل و گلنار تو داردچه نکوبخت درختی که بر و بار تو داردچه کند چرخ فلک را چه کند عالم شک راچو بر آن چرخ معانی مهش انوار تو داردبه خدا دیو ملامت برهد روز قیامتاگر او مهر تو دارد اگر اقرار تو داردبه خدا حور و فرشته به دو صد نور سرشتهنبرد سر نبرد جان اگر انکار تو داردتو کیی آنک ز خاکی تو و من سازی و گویینه چنان ساختمت من که کس اسرار تو داردز بلاهای معظم نخورد غم نخورد غمدل منصور حلاجی که سر دار تو داردچو ملک کوفت دمامه بنه ای عقل عمامهتو مپندار که آن مه غم دستار تو داردبمر ای خواجه زمانی مگشا هیچ دکانیتو مپندار که روزی همه بازار تو داردتو از آن روز که زادی هدف نعمت و دادینه کلید در روزی دل طرار تو داردبن هر بیخ و گیاهی خورد از رزق الهیهمه وسواس و عقیله دل بیمار تو داردطمع روزی جان کن سوی فردوس کشان کنکه ز هر برگ و نباتش شکر انبار تو داردنه کدوی سر هر کس می راوق تو داردنه هر آن دست که خارد گل بیخار تو داردچو کدو پاک بشوید ز کدو باده برویدکه سر و سینه پاکان می از آثار تو داردخمش ای بلبل جانها که غبارست زبانهاکه دل و جان سخنها نظر یار تو داردبنما شمس حقایق تو ز تبریز مشارقکه مه و شمس و عطارد غم دیدار تو دارد