برنامه شماره ۱۶ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهحافظ، دیوان غزلیات، شماره ۳۸۷شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنانکه به مژگان شکند قلب همه صف شکنانمست بگذشت و نظر بر من درویش انداختگفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنانتا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بودبنده من شو و برخور ز همه سیمتنانکمتر از ذره نهای پست مشو مهر بورزتا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنانبر جهان تکیه مکن ور قدحی می داریشادی زهره جبینان خور و نازک بدنانپیر پیمانه کش من که روانش خوش بادگفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکناندامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسلمرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنانبا صبا در چمن لاله سحر میگفتمکه شهیدان کهاند این همه خونین کفنانگفت حافظ من و تو محرم این راز نهایماز می لعل حکایت کن و شیرین دهنانمولوی، مثنوی، دفتر دوم، سطر ۵۰۳روستایی گاو در آخر ببستشیر گاوش خورد و بر جایش نشستروستایی شد در آخر سوی گاوگاو را میجست شب آن کنجکاودست میمالید بر اعضای شیرپشت و پهلو گاه بالا گاه زیرگفت شیر از روشنی افزون شدیزهرهاش بدریدی و دل خون شدیاین چنین گستاخ زان میخاردمکو درین شب گاو میپنداردمحق همیگوید که ای مغرور کورنه ز نامم پاره پاره گشت طورکه لو انزلنا کتابا للجبللانصدع ثم انقطع ثم ارتحلاز من ار کوه احد واقف بدیچشمه چشمه از جبل خون آمدیاز پدر وز مادر این بشنیدهایلاجرم غافل درین پیچیدهایگر تو بیتقلید ازین واقف شویبی نشان از لطف چون هاتف شویبشنو این قصه پی تهدید راتا بدانی آفت تقلید را