برنامه شماره ۵۹ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۲۴۸۶ای زده مطرب غمت در دل ما ترانهایدر سر و در دماغ جان جسته ز تو فسانهایچونک خیال خوش دمت از سوی غیب دردمدز آتش عشق برجهد تا به فلک زبانهایزهره عشق چون بزد پنجه خود در آب و گلقامت ما چو چنگ شد سینه ما چغانهایآهوی لنگ چون جهد از کف شیر شرزهایچون برهد ز باز جان قالب چون سمانهایای گل و ای بهار جان وی می و ای خمار جانشاه و یگانه او بود کز تو خورد یگانهایباغ و بهار و بخت بین عالم پردرخت بینوین همگی درختها رسته شده ز دانهایاز دهش و عطای تو فقر فقیر فخر شدتا که نماند مرگ را بر فقرا دهانهایلطف و عطا و رحمتت طبل وصال میزندگر نکند وصال تو بار دگر بهانهایروزه مریم مرا خوان مسیحیت نواتر کنم از فرات تو امشب خشک نانهایگشته کمان سرمدی سرده تیرهای ماگشته خدنگ احمدی فخر بنی کنانهایپیش کشیی آن کمان هر کس میکند زهیبهر قدوم تیر تو رقعه دل نشانهایجذبه حق یک رسن تافت ز آه تو و منیوسف جان ز چاه تن رفت به آشیانهایخامش کن اگر سرت خارش نطق میدهدهست برای جعد تو صبر گزیده شانهای