برنامه شماره ۶۲ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۲۲۸۴باده بده باد مده وز خودمان یاد مدهروز نشاط است و طرب برمنشین داد مدهآمدهام مست لقا کشته شمشیر فناگر نه چنینم تو مرا هیچ دل شاد مدهخواجه تو عارف بدهای نوبت دولت زدهایکامل جان آمدهای دست به استاد مدهدر ده ویرانه تو گنج نهان است ز هوهین ده ویران تو را نیز به بغداد مدهوالله تیره شب تو به ز دو صد روز نکوشب مده و روز مجو عاج به شمشاد مدهغیر خدا نیست کسی در دو جهان همنفسیهر چه وجود است تو را جز که به ایجاد مدهگر چه در این خیمه دری دانک تو با خیمه گریلیک طناب دل خود جز که به اوتاد مدهساقی جان صرفه مکن روز ببردی به سخنمال یتیمان بمخور دست به فریاد مدهای صنم خفته ستان در چمن و لاله ستانباده ز مستان مستان در کف آحاد مدهدانه به صحرا مکشان بر سر زاغان مفشانجوهر فردیت خود هرزه به افراد مدهچون بود ای دلشده چون نقد بر از کن فیکوننقد تو نقد است کنون گوش به میعاد مدههم تو تویی هم تو منم هیچ مرو از وطنممرغ تویی چوژه منم چوزه به هر خاد مدهآنک به خویش است گرو علم و فریبش مشنوهست تو را دانش نو هوش به اسناد مدهخسرو جانی و جهان وز جهت کوهکنانبا تو کلندی است گران جز که به فرهاد مدهبس کن کاین نطق خرد جنبش طفلانه بودعارف کامل شده را سبحه عباد مده