برنامه شماره ۱۰۸ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۱۸۹۱ ما دست تو را خواجه بخواهیم کشیدنوز نیک و بدت پاک بخواهیم بریدنهر چند شب غفلت و مستیت دراز استما بر همه چون صبح بخواهیم دمیدندر پرده ناموس و دغل چند گریزینزدیک رسیدهست تو را پرده دریدنهر میوه که در باغ جهان بود همه پختای غوره چون سنگ نخواهی تو پزیدنرحم آر بر این جان که طپان است در این دامنشنود مگر گوش تو آواز طپیدنچشمی است تو را در دل و آن چشم به درد استپس چیست غم تو بجز آن چشم خلیدنچون می خلد آن چشم بجو دارو و درمانتا بازرهی از خلش و آب دویدنداروی دل و دیده نبودهست و نباشدای یوسف خوبان بجز از روی تو دیدنهین مخلص این را تو بفرما به تمامیکه گفت تو و قول تو مزد است شنیدن