برنامه شماره ۱۱۲ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۲۳۸۸این جا کسی است پنهان دامان من گرفتهخود را سپس کشیده پیشان من گرفتهاین جا کسی است پنهان چون جان و خوشتر از جانباغی به من نموده ایوان من گرفتهاین جا کسی است پنهان همچون خیال در دلاما فروغ رویش ارکان من گرفتهاین جا کسی است پنهان مانند قند در نیشیرین شکرفروشی دکان من گرفتهجادو و چشم بندی چشم کسش نبیندسوداگری است موزون میزان من گرفتهچون گلشکر من و او در همدگر سرشتهمن خوی او گرفته او آن من گرفتهدر چشم من نیاید خوبان جمله عالمبنگر خیال خوبش مژگان من گرفتهمن خسته گرد عالم درمان ز کس ندیدمتا درد عشق دیدم درمان من گرفتهتو نیز دل کبابی درمان ز درد یابیگر گرد درد گردی فرمان من گرفتهدر بحر ناامیدی از خود طمع بریدیزین بحر سر برآری مرجان من گرفتهبشکن طلسم صورت بگشای چشم سیرتتا شرق و غرب بینی سلطان من گرفتهساقی غیب بینی پیدا سلام کردهپیمانه جام کرده پیمان من گرفتهمن دامنش کشیده کای نوح روح دیدهاز گریه عالمی بین طوفان من گرفتهتو تاج ما وآنگه سرهای ما شکستهتو یار غار وآنگه یاران من گرفتهگوید ز گریه بگذر زان سوی گریه بنگرعشاق روح گشته ریحان من گرفتهیاران دل شکسته بر صدر دل نشستهمستان و میپرستان میدان من گرفتههمچو سگان تازی میکن شکار خامشنی چون سگان عوعو کهدان من گرفتهتبریز شمس دین را بر چرخ جان ببینیاشراق نور رویش کیهان من گرفته