برنامه شماره ۱۷۳ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۲۶۵۴ببین این فتح ز استفتاح تا کیز ساقی مست شو زین راح تا کیدر این اقداح صورت راح جانی استنظاره صورت اقداح تا کیچو مرغابی ز خود برساز کشتیصداع کشتی و ملاح تا کیتو سباحی و از سباح زادیفسانه و باد هر سباح تا کینفخت فیه جان بخشی است هر صبحفراق فالق الاصباح تا کیچو جان بالغان لوحی است محفوظمثال کودکان ز الواح تا کیچو فرمودهست رزقت ز آسمان استزمین شوریدن ای فلاح تا کیاز آن باغ است این سیب زنخدانقناعت بر یکی تفاح تا کیجراحت راست دارو حسن یوسفدوا جستن ز هر جراح تا کیز هر جزوت چو مطرب میتوان ساختز چشمت ساختن نواح تا کیچو نفس واحدیم از خلق و از بعثجدا باشیدن ارواح تا کیدهان بربند در دریا صدف واردهان بگشاده چون تمساح تا کیدهان بربند و قفلی بر دهان نهز ضایع کردن مفتاح تا کیمولوی، دیوان شمس، شماره ۳۱۷۷آدمیی، آدمیی، آدمیبسته دمی، زانک نهٔ آن دمیآدمیی را همه در خود بسوزآن دمیی باش اگر محرمیکم زد آن ماه نو و بدر شدتا نزنی کم، نرهی از کمیمیبرمی از بد و نیک کسان؟!آن همه در تست، ز خود میرمیحرص خزانست و قناعت بهارنیست جهان را ز خزان خرمیمغز بری در غم؟! نغزی ببربر اسد و پیل زن ار رستمیهمچو ملک جانب گردون بپرهمچو فلک خم ده، اگر میخمی