برنامه شماره ۱۹۵ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۹۲۶حبیب کعبه جانست اگر نمیدانیدبه هر طرف که بگردید رو بگردانیدکه جان ویست به عالم اگر شما جسمیدکه جان جمله جانهاست اگر شما جانیدندا برآمد امشب که جان کیست فدابجست جان من از جا که نقد بستانیدهزار نکته نبشتست عشق بر رویمز حال دل چو شما عاشقید برخوانیدچه ساغرست که هر دم به عاشقان آیدشما کشید چنین ساغری که مردانیدکه عشق باغ و تماشاست اگر ملول شویدهواش مرکب تازیست اگر فرومانیدچو آب و نان همه ماهیان ز بحر بودچو ماهیید چرا عاشق لب نانیدقرابه ایست پر از رنج و نام او جسمستبه سنگ بربزنید و تمام برهانیدچو مرغ در قفسم بهر شمس تبریزیز دشمنی قفسم بشکنید و بدرانیدمولوی، مثنوی، دفتر اول، سطر ۳۳۲۱همچو هاروت و چو ماروت شهیراز بطر خوردند زهرآلود تیراعتمادی بودشان بر قدس خویشچیست بر شیر اعتماد گاومیشگرچه او با شاخ صد چاره کندشاخ شاخش شیر نر پاره کندگر شود پر شاخ همچون خارپشتشیر خواهد گاو را ناچار کشتگرچه صرصر پس درختان میکندبا گیاه تر وی احسان میکندبر ضعیفی گیاه آن باد تندرحم کرد ای دل تو از قوت ملندتیشه را ز انبوهی شاخ درختکی هراس آید ببرد لخت لختلیک بر برگی نکوبد خویش راجز که بر نیشی نکوبد نیش راشعله را ز انبوهی هیزم چه غمکی رمد قصاب از خیل غنمپیش معنی چیست صورت بس زبونچرخ را معنیش میدارد نگونتو قیاس از چرخ دولابی بگیرگردشش از کیست از عقل مشیرگردش این قالب همچون سپرهست از روح مستر ای پسرگردش این باد از معنی اوستهمچو چرخی کان اسیر آب جوستجر و مد و دخل و خرج این نفساز کی باشد جز ز جان پر هوسگاه جیمش میکند گه حا و دالگاه صلحش میکند گاهی جدالگه یمینش میبرد گاهی یسارکه گلستانش کند گاهیش خارهمچنین این باد را یزدان ماکرده بد بر عاد همچون اژدهاباز هم آن باد را بر مؤمنانکرده بد صلح و مراعات و امانگفت المعنی هوالله شیخ دینبحر معنیهای رب العالمینجمله اطباق زمین و آسمانهمچو خاشاکی در آن بحر روانحملهها و رقص خاشاک اندر آبهم ز آب آمد به وقت اضطرابچونک ساکن خواهدش کرد از مراسوی ساحل افکند خاشاک راچون کشد از ساحلش در موجگاهآن کند با او که آتش با گیاهاین حدیث آخر ندارد باز رانجانب هاروت و ماروت ای جوان