برنامه شماره ۱۹۶ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۲۴۷۳آب تو ده گسسته را در دو جهان سقا توییبار تو ده شکسته را بارگه وفا توییبرج نشاط رخنه شد لشکر دل برهنه شدمیمنه را کله تویی میسره را قبا توییمی زده مییم ما کوفته دییم ماچشم نهادهایم ما در تو که توتیا توییروی متاب از وفا خاک مریز بر صفاآب حیاتی و حیا پشت دل و بقا توییچرخ تو را ندا کند بهر تو جان فدا کندهر چه ز تو زیان کند آن همه را دوا توییخیز بیار بادهای مرکب هر پیادهایبهر زکات جان خود ساقی جان ما توییاین خبر و مجادلی نیست نشان یک دلیگردن این خبر بزن شحنه کبریا توییگردن عربده بزن وسوسه را ز بن بکنباده خاص درفکن خاصبک خدا توییوقت لقای یوسفان مست بدند کف برانما نه کمیم از زنان یوسف خوش لقا توییاز رخ دوست باخبر وز کف خویش بیخبراین خبری است معتبر پیش تو کاوستا توییپر کن زان می نهان تا بخوریم بیدهانتا که بداند این جهان باز که کیمیا توییباده کهنه خدا روز الست ره نماگشته به دست انبیا وارث انبیا توییمولوی، مثنوی، دفتر اول، سطر ۱۸۷۸این همه گفتیم لیک اندر بسیچبیعنایات خدا هیچیم هیچبی عنایات حق و خاصان حقگر ملک باشد سیاهستش ورقای خدا ای فضل تو حاجت روابا تو یاد هیچ کس نبود روااین قدر ارشاد تو بخشیدهایتا بدین بس عیب ما پوشیدهایقطرهٔ دانش که بخشیدی ز پیشمتصل گردان به دریاهای خویشقطرهٔ علمست اندر جان منوارهانش از هوا وز خاک تنمولوی، مثنوی، دفتر ششم، سطر ۳۸۵۲سر موتوا قبل موت این بودکز پس مردن غنیمتها رسدغیر مردن هیچ فرهنگی دگردر نگیرد با خدای ای حیلهگریک عنایت به ز صد گون اجتهادجهد را خوفست از صد گون فسادوآن عنایت هست موقوف مماتتجربه کردند این ره را ثقاتبلک مرگش بیعنایت نیز نیستبیعنایت هان و هان جایی مهایستآن زمرد باشد این افعی پیربی زمرد کی شود افعی ضریرمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، سطر ۲۴۳۷کو نشاط و فربهی و فر توچیست این لاغر تن مضطر توشرح روضه گر دروغ و زور نیستپس چرا چشمت ازو مخمور نیستاین گدا چشمی و این نادیدگیاز گدایی تست نه از بگلربگیچون ز چشمه آمدی چونی تو خشکور تو ناف آهویی کو بوی مشکزانک میگویی و شرحش میکنیچون نشانی در تو نامد ای سنی