برنامه شماره ۱۹۷ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۲۴۶۲طوطی و طوطی بچهای قند به صد ناز خوریاز شکرستان ازل آمدهای بازپریقند تو فرخنده بود خاصه که در خنده بودبزم ز آغاز نهم چون تو به آغاز دریای طربستان ابد ای شکرستان احدهم طرب اندر طربی هم شکر اندر شکرییوسف اندر تتقی یا اسدی بر افقییا قمر اندر قمر اندر قمر اندر قمریساقی این میکدهای نوبت عشرت زدهایتا همه را مست کنی خرقه مستان ببریمست شدم مست ولی اندککی باخبرمزین خبرم بازرهان ای که ز من باخبریپیشتر آ پیش که آن شعشعه چهره تومینهلد تا نگرم که ملکی یا بشریرقص کنان هر قدحی نعره زنان وافرحیشیشه گران شیشه شکن مانده از شیشه گریجام طرب عام شده عقل و سرانجام شدهاز کف حق جام بری به که سرانجام بریسر ز خرد تافتهام عقل دگر یافتهامعقل جهان یک سری و عقل نهانی دوسریراهب آفاق شدم با همگان عاق شدماز همگان میببرم تا که تو از من نبریبا غمت آموختهام چشم ز خود دوختهامدر جز تو چون نگرد آنک تو در وی نگریداد ده ای عشق مرا وز در انصاف درآچون ابدا آن توام نی قنقم رهگذریمن به تو مانم فلکا ساکنم و زیر و زبرز آنک مقیمی به نظر روز و شب اندر سفریناظر آنی که تو را دارد منظور جهانحاضر آنی که از او در سفر و در حضریمولوی، مثنوی، دفتر اول، سطر۳۳۴۴چون گناه و فسق خلقان جهانمیشدی بر هر دو روشن آن زماندست خاییدن گرفتندی ز خشملیک عیب خود ندیدندی به چشمخویش در آیینه دید آن زشت مردرو بگردانید از آن و خشم کردخویشبین چون از کسی جرمی بدیدآتشی در وی ز دوزخ شد پدیدحمیت دین خواند او آن کبر راننگرد در خویش نفس گبر راحمیت دین را نشانی دیگرستکه از آن آتش جهانی اخضرستگفت حقشان گر شما روشن گریددر سیهکاران مغفل منگریدشکر گویید ای سپاه و چاکرانرستهاید از شهوت و از چاکرانگر از آن معنی نهم من بر شمامر شما را بیش نپذیرد سماعصمتی که مر شما را در تنستآن ز عکس عصمت و حفظ منستآن ز من بینید نه از خود هین و هینتا نچربد بر شما دیو لعینآنچنان که کاتب وحی رسولدید حکمت در خود و نور اصولخویش را هم صوت مرغان خدامیشمرد آن بد صفیری چون صدالحن مرغان را اگر واصف شویبر مراد مرغ کی واقف شویگر بیاموزی صفیر بلبلیتو چه دانی کو چه دارد با گلیور بدانی باشد آن هم از گمانچون ز لبجنبان گمانهای کران