برنامه شماره ۲۰۶ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۳۰۳۸دلا چه بسته اين خاكدان درگذرانی؟از این حظیره برون پر، که مرغ عالم جانیتو یار خلوت نازی، مقیم پرده رازیقرارگاه چه سازی درین نشیمن فانی؟به حال خود نظری کن برون برو سفری کنز حبس عالم صورت به مرغزار معانیتو مرغ عالم قدسی ندیم مجلس انسیدریغ باشد اگر تو درین مقام بمانیهمی رسد ز سماوات هر صباح ندایتکه ره بری به نشانه چو گرد ره بنشانیبه راه کعبه وصلش ببین به هر بن خاریهزار کشته شوقند داده جان به جوانیهزار خسته درین ره فرو شدند و نیامدز بوی وصل نسیمی، ز کوی دوست نشانیبه یاد بزم وصالش در آرزوی جمالشفتاده بی خبرانند ز آن شراب که دانیچه خوش بُود که به بویش بر آستانه کویشبرای دیدن رویش شبی به روز رسانیحواس جثّه خود را به نور جان تو برافروزحواس پنج نماز است و جان چو سَبْعِ مَثانیفرو خورَد مه و خورشید و قطب هفت فلک راسهیل جان چو برآید ز سوی رکن یمانیمجو سعادت و دولت درین جهان که نیابیز بندگیش طلب کن سعادت دو جهانیحدیث عشق رها کن که آنِ رهگذرانستتو بندگیِّ خدا کن به هر قدر که توانیز شمس مفخر تبریز جو سعادت عقبی'که اوست شمس معارف به پیشگاه معانی