برنامه شماره ۲۱۲ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۱۷۱۳خیزید عاشقان که سوی آسمان رویمدیدیم این جهان را تا آن جهان رویمنی نی که این دو باغ اگر چه خوش است و خوبزین هر دو بگذریم و بدان باغبان رویمسجده کنان رویم سوی بحر همچو سیلبر روی بحر زان پس ما کف زنان رویمزین کوی تعزیت به عروسی سفر کنیمزین روی زعفران به رخ ارغوان رویماز بیم اوفتادن لرزان چو برگ و شاخدلها همیطپند به دارالامان رویماز درد چاره نیست چو اندر غریبییموز گرد چاره نیست چو در خاکدان رویمچون طوطیان سبز به پر و به بال نغزشکرستان شویم و به شکرستان رویماین نقشها نشانه نقاش بینشانپنهان ز چشم بد هله تا بینشان رویمراهی پر از بلاست ولی عشق پیشواستتعلیممان دهد که در او بر چه سان رویمهر چند سایه کرم شاه حافظ استدر ره همان بهست که با کاروان رویمماییم همچو باران بر بام پرشکافبجهیم از شکاف و بدان ناودان رویمهمچون کمان کژیم که زه در گلوی ماستچون راست آمدیم چو تیر از کمان رویمدر خانه ماندهایم چو موشان ز گربگانگر شیرزادهایم بدان ارسلان رویمجان آینه کنیم به سودای یوسفیپیش جمال یوسف با ارمغان رویمخامش کنیم تا که سخن بخش گوید ایناو آن چنانک گوید ما آن چنان رویممولوی، مثنوی، دفتر دوم، سطر ۱۶۳۳مقریی میخواند از روی کتابماؤکم غورا ز چشمه بندم آبآب را در غورها پنهان کنمچشمهها را خشک و خشکستان کنمآب را در چشمه کی آرد دگرجز من بی مثل و با فضل و خطرفلسفی منطقی مستهانمیگذشت از سوی مکتب آن زمانچونک بشنید آیت او از ناپسندگفت آریم آب را ما با کلندما به زخم بیل و تیزی تبرآب را آریم از پستی زبرشب بخفت و دید او یک شیرمردزد طبانچه هر دو چشمش کور کردگفت زین دو چشمهٔ چشم ای شقیبا تبر نوری بر آر ار صادقیروز بر جست و دو چشم کور دیدنور فایض از دو چشمش ناپدیدگر بنالیدی و مستغفر شدینور رفته از کرم ظاهر شدیلیک استغفار هم در دست نیستذوق توبه نقل هر سرمست نیست