Ganj e Hozour Programs

Ganj e Hozour Program #312


Listen Later

برنامه شماره ۳۱۲ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیتمامی اشعار این برنامه، PDFمثنوی معنوی، مولوی، دفتر سوم، سطر ۱۲۵۹پیل اندر خانهٔ تاریک بودعرضه را آورده بودندش هنوداز برای دیدنش مردم بسیاندر آن ظلمت همی‌شد هر کسیدیدنش با چشم چون ممکن نبوداندر آن تاریکیش کف می‌بسودآن یکی را کف به خرطوم اوفتادگفت همچون ناودانست این نهادآن یکی را دست بر گوشش رسیدآن برو چون بادبیزن شد پدیدآن یکی را کف چو بر پایش بسودگفت شکل پیل دیدم چون عمودآن یکی بر پشت او بنهاد دستگفت خود این پیل چون تختی بدستهمچنین هر یک به جزوی که رسیدفهم آن می‌کرد هر جا می‌شنیداز نظرگه گفتشان شد مختلفآن یکی دالش لقب داد این الفدر کف هر کس اگر شمعی بدیاختلاف از گفتشان بیرون شدیچشم حس همچون کف دستست و بسنیست کف را بر همهٔ او دست‌رسچشم دریا دیگرست و کف دگرکف بهل وز دیدهٔ دریا نگرجنبش کفها ز دریا روز و شبکف همی‌بینی و دریا نه عجبما چو کشتیها بهم بر می‌زنیمتیره‌چشمیم و در آب روشنیمای تو در کشتی تن رفته به خوابآب را دیدی نگر در آب آبآب را آبیست کو می‌راندشروح را روحیست کو می‌خواندشموسی و عیسی کجا بد کفتابکشت موجودات را می‌داد آبآدم و حوا کجا بد آن زمانکه خدا افکند این زه در کماناین سخن هم ناقص است و ابترستآن سخن که نیست ناقص آن سرستگر بگوید زان بلغزد پای توور نگوید هیچ از آن ای وای توور بگوید در مثال صورتیبر همان صورت بچفسی ای فتیبسته‌پایی چون گیا اندر زمینسر بجنبانی ببادی بی‌یقینلیک پایت نیست تا نقلی کنییا مگر پا را ازین گل بر کنیچون کنی پا را حیاتت زین گلستاین حیاتت را روش بس مشکلستچون حیات از حق بگیری ای رویپس شوی مستغنی از گل می‌رویشیر خواره چون ز دایه بگسلدلوت‌خواره شد مرورا می‌هلدبستهٔ شیر زمینی چون حبوبجو فطام خویش از قوت القلوبحرف حکمت خور که شد نور ستیرای تو نور بی‌حجب را ناپذیرتا پذیرا گردی ای جان نور راتا ببینی بی‌حجب مستور راچون ستاره سیر بر گردون کنیبلک بی گردون سفر بی‌چون کنیآنچنان کز نیست در هست آمدیهین بگو چون آمدی مست آمدیراههای آمدن یادت نماندلیک رمزی بر تو بر خواهیم خواندهوش را بگذار وانگه هوش‌دارگوش را بر بند وانگه گوش دارنه نگویم زانک خامی تو هنوزدر بهاری تو ندیدستی تموزاین جهان همچون درختست ای کرامما برو چون میوه‌های نیم‌خامسخت گیرد خامها مر شاخ رازانک در خامی نشاید کاخ راچون بپخت و گشت شیرین لب‌گزانسست گیرد شاخها را بعد از آنچون از آن اقبال شیرین شد دهانسرد شد بر آدمی ملک جهانسخت‌گیری و تعصب خامی استتا جنینی کار خون‌آشامی استچیز دیگر ماند اما گفتنشبا تو روح القدس گوید بی منشنه تو گویی هم بگوش خویشتننه من ونه غیرمن ای هم تو منهمچو آن وقتی که خواب اندر رویتو ز پیش خود به پیش خود شویبشنوی از خویش و پنداری فلانبا تو اندر خواب گفتست آن نهانتو یکی تو نیستی ای خوش رفیقبلک گردونی ودریای عمیقآن تو زفتت که آن نهصدتوستقلزمست وغرقه گاه صد توستخود چه جای حد بیداریست و خوابدم مزن والله اعلم بالصوابدم مزن تا بشنوی از دم ز نانآنچ نامد در زبان و در بیاندم مزن تا بشنوی زان آفتابآنچ نامد درکتاب و در خطابدم مزن تا دم زند بهر تو روحآشنا بگذار در کشتی نوحهمچو کنعان کشنا می‌کرد اوکه نخواهم کشتی نوح عدوهی بیا در کشتی بابا نشینتا نگردی غرق طوفان ای مهینگفت نه من آشنا آموختممن بجز شمع تو شمع افروختمهین مکن کین موج طوفان بلاستدست و پا و آشنا امروز لاستباد قهرست و بلای شمع کشجز که شمع حق نمی‌پاید خمشگفت نه رفتم برآن کوه بلندعاصمست آن که مرا از هر گزندهین مکن که کوه کاهست این زمانجز حبیب خویش را ندهد امانگفت من کی پند تو بشنوده‌امکه طمع کردی که من زین دوده‌امخوش نیامد گفت تو هرگز مرامن بری‌ام از تو در هر دو سراهین مکن بابا که روز ناز نیستمر خدا را خویش وانباز نیستتا کنون کردی واین دم نازکیستاندرین درگاه گیرا ناز کیستلم یلد لم یولدست او از قدمنه پدر دارد نه فرزند و نه عمناز فرزندان کجا خواهد کشیدناز بابایان کجا خواهد شنیدنیستم مولود پیراکم بنازنیستم والد جوانا کم گرازنیستم شوهر نیم من شهوتیناز را بگذار اینجا ای ستیجز خضوع و بندگی و اضطراراندرین حضرت ندارد اعتبارگفت بابا سالها این گفته‌ایباز می‌گویی بجهل آشفته‌ایچند ازینها گفته‌ای با هرکسیتا جواب سرد بشنودی بسیاین دم سرد تو در گوشم نرفتخاصه اکنون که شدم دانا و زفتگفت بابا چه زیان دارد اگربشنوی یکبار تو پند پدرهمچنین می‌گفت او پند لطیفهمچنان می‌گفت او دفع عنیفنه پدر از نصح کنعان سیر شدنه دمی در گوش آن ادبیر شداندرین گفتن بدند و موج تیزبر سر کنعان زد وشد ریز ریزنوح گفت ای پادشاه بردبارمر مرا خر مرد و سیلت برد باروعده کردی مر مرا تو بارهاکه بیابد اهلت از طوفان رهادل نهادم بر امیدت من سلیمپس چرا بربود سیل از من گلیمگفت او از اهل و خویشانت نبودخود ندیدی تو سپیدی او کبودچونک دندان تو کرمش در فتادنیست دندان بر کنش ای اوستادتا که باقی تن نگردد زار ازوگرچه بود آن تو شو بیزار ازوگفت بیزارم ز غیر ذات توغیر نبود آنک او شد مات توتو همی دانی که چونم با تو منبیست چندانم که با باران چمنزنده از تو شاد از تو عایلیمغتذی بی واسطه و بی حایلیمتصل نه منفصل نه ای کمالبلک بی چون و چگونه و اعتلالماهیانیم و تو دریای حیاتزنده‌ایم از لطفت ای نیکو صفاتتو نگنجی در کنار فکرتینی به معلولی قرین چون علتیپیش ازین طوفان و بعد این مراتو مخاطب بوده‌ای در ماجرا
...more
View all episodesView all episodes
Download on the App Store

Ganj e Hozour ProgramsBy Parviz Shahbazi

  • 4.7
  • 4.7
  • 4.7
  • 4.7
  • 4.7

4.7

222 ratings


More shows like Ganj e Hozour Programs

View all
صفحه ۲ by BBC Persian Radio

صفحه ۲

59 Listeners

‌BPLUS بی‌پلاس پادکست فارسی خلاصه کتاب by Ali Bandari

‌BPLUS بی‌پلاس پادکست فارسی خلاصه کتاب

7,842 Listeners

صلح درون by سپهر خدابنده

صلح درون

1,719 Listeners

رادیو راه با مجتبی شکوری by رادیو راه

رادیو راه با مجتبی شکوری

5,974 Listeners

طنزپردازی | tanzpardazi by tanzpardazi | طنزپردازی

طنزپردازی | tanzpardazi

1,143 Listeners

جافکری | Jafekri by Amirali Gh

جافکری | Jafekri

180 Listeners

MovarekhPodcast احمدهاشمی by احمد هاشمی

MovarekhPodcast احمدهاشمی

609 Listeners

Eternal by Anousha by Anousha

Eternal by Anousha

325 Listeners

پادکست رخ by Rokh Podcast

پادکست رخ

2,976 Listeners

این نقطه by Hosein Aura

این نقطه

2,250 Listeners

رختکن بازنده‌ها by rbazandeha@gmail.com

رختکن بازنده‌ها

600 Listeners