برنامه شماره ۸۸ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۱۴۰۵میل هواش می کنم طال بقاش می زنمحلقه به گوش و عاشقم طبل وفاش می زنماز دل و جان شکستهام بر سر ره نشستهامقافله خیال را بهر لقاش می زنمغیر طواشی غمش یا یلواج مرهمشهر چه سری برون کند بر سر و پاش می زنماین دل همچو چنگ را مست خراب دنگ رازخمه به کف گرفتهام همچو سه تاش می زنمدل که خرید جوهری از تک حوض کوثریخفت و بها نمیدهد بهر بهاش می زنمشب چو به خواب می رود گوش کشانش می کشمچون به سحر دعا کند وقت دعاش می زنملذت تازیانهام کی برسد به لاشهاشچون که گمان برد که من بهر فناش می زنمگر قمر و فلک بود ور خرد و ملک بودچونک حجاب دل شود زود قفاش می زنمگفتم شیشه مرا بر سر سنگ می زنیگفت چو لاف عشق زد تیغ بلاش می زنمهر رگ این رباب را ناله نو نوای نوتا ز نواش پی برد دل که کجاش می زنمدر دل هر فغان او چاشنی سرشتهامتا نبری گمان که من سهو و خطاش می زنمخشم شهان گه عطا خنجر و گرز می زندمن به سخاش می کشم من به عطاش می زنمسخت لطیف می زنم دیده بدان نمیرسددل که هوای ما کند همچو هواش می زنمخامش باش زین حنین پرده راست نیست اینراه شماست این نوا پیش شماش می زنم