Ganj e Hozour Programs

Ganje Hozour audio Program #771

07.10.2019 - By Parviz ShahbaziPlay

Download our free app to listen on your phone

Download on the App StoreGet it on Google Play

برنامه صوتی شماره ۷۷۱ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی ۱۳۹۸ تاریخ اجرا: ۸ جولای ۲۰۱۹ - ۱۸ تیرPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 20, Divan e Shamsچندان که خواهی جنگ کن یا گرم کن تهدید رامی‌دان که دودِ گولخَن(۱) هرگز نیاید بر سَما(۲)ور خود برآید بر سَما، کی تیره گردد آسمان*؟کز دود آورد آسمان چندان لطیفی و ضیا(۳)خود را مَرنجان ای پدر، سر را مکوب اندر حجر(۴)با نقشِ گرمابه مکن، این جمله چالیش(۵) و غَزا(۶)گر تو کنی بر مه تُفو(۷)، بر رویِ تو بازآید آنور دامنِ او را کشی(۸)، هم بر تو تنگ آید قبا« تف سر بالا به ریش بر می گردد.»پیش از تو خامانِ دگر، در جوشِ این دیگِ جهان(۹)بس برطپیدند و نشد، درمان نبود الّا رضابگرفت دُمِّ مار را یک خارپشت اندر دهنسر درکشید و گِرد شد مانندِ گویی آن دَغا(۱۰)آن مارِ ابله خویش را بر خار می‌زد دم به دمسوراخ سوراخ آمد از خود را زدن بر خارهابی صبر بود و بی‌حِیَل(۱۱)، خود را بکشت او از عَجَل(۱۲)گر صبر کردی یک زمان، رَستی ازو آن بدلقا(۱۳)بر خارپشتِ هر بلا خود را مزن تو هم، هلا!ساکن نشین، وین ورد خوان: جاءَ الْقَضا ضاقَ الْفَضا« چون قضا آید، فضا تنگ می شود. »فرمود ربّ العالمین با صابرانم همنشینای همنشینِ صابران افْرِغْ عَلَیْنا صَبْرَنَا**رفتم به وادیِّ دگر، باقی تو فرما ای پدرمر صابران را می‌رسان هر دم سلامِ نو ز ما* قرآن کریم، سوره فُصُّلَت(۴۱)، آیه ۱۱  Quran, Sooreh Fussilat(#41), Line #11« ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَاطَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ »سپس به آسمان پرداخت و آن دودى بود. پس به آسمان و زمين گفت: خواه ياناخواه بياييد. گفتند: فرمانبردار آمديم.**۱ قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۲۵۰Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #250« وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ » « چون با جالوت و سپاهش رو به رو شدند، گفتند: اى پروردگار ما، بر ما شكيبايى ببار و ما را ثابت‌قدم گردان و بر كافران پيروز ساز. »**۲ قرآن کریم، سوره اَنْفال(۸)، آیه ۴۶Quran, Sooreh Al-Anfaal(#8), Line #46… وَاصْبِرُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ.... صبر پيشه گيريد كه خدا همراه صابران است.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۷۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1 , Line # 4470عاقلان، اشکسته‌اش از اضطرارعاشقان، اشکسته با صد اختیارعاقلانش، بندگانِ بندی‌اندعاشقانش، شِکّری و قندی‌انداِئْتِیا کَرْهاً مهار عاقلاناِئْتِیا طَوْعاً بهار بیدلاناز روی کراهت و بی میلی بیایید، افسار عاقلان است، اما از روی رضا و خرسندی بیایید، بهار عاشقان است.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۸۸۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3882هست صد چندین فسون های قضاگفت: اِذا جاءَالْقَضا ضاقَ الْفَضاقضای الهی، صدها نوع از این افسون ها دارد. یعنی هر اندازه که تو اهل تدبیر وحیله باشی، قضای الهی صد برابر تو تدبیر و مکر دارد. پس تو مغلوب آن هستی؛زیرا در حدیثی آمده است که: هرگاه قضا سر برسد فضا بر آدمی تنگ می شود.صدرَه و مَخْلَص بُوَد از چَپّ و راستاز قضا بسته شود، کو اژدهاستمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۹۱۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 910با قضا پنجه مزن ای تند و تیزتا نگیرد هم قضا با تو ستیزمُرده باید بود پیش حکمِ حقتا نیاید زخم، از رَبُّ الفَلَق(۱۴)قرآن کریم، سوره فلق(١١٣)، آیه ۱،۲Quran, Sooreh Al-Falaq(#113), Line #1,2قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ(۱)بگو: به پروردگار صبحگاه پناه مى‌برم،مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ(۲)از شر آنچه بيافريده است،مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۰۲۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2029, Divan e Shamsای عاشق جریده بر عاشقان گزیدهبگذر ز آفریده بنگر در آفریدنقرآن کریم، سوره فلق(١١٣)، آیه ۳،۴،۵Quran, Sooreh Al-Falaq(#113), Line #3,4,5وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ(۳)و از شر شب چون درآيد،وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ(۴)و از شر جادوگرانى كه در گره‌ها افسون مى‌دمند،وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ(۵) از شر حسود چون رشك مى‌ورزد.مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۱۹۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1192دشمن ار چه دوستانه گویدتدام دان، گر چه ز دانه گویدتگر تو را قندی دهد، آن زهر دانگر به تن لطفی کند، آن قهر دانچون قضا آید، نبینی غیرِ پوست*دشمنان را باز نشناسی ز دوستچون چنین شد، ِابتِهال(۱۵) آغاز کنناله و تسبیح و روزه ساز کن(۱۶) ناله می‌کن کای تو عَلّامُ الغُیوب(۱۷)زیر سنگِ مکرِ بَد، ما را مکوبگر سگی کردیم(۱۸) ای شیرآفرینشیر را مگمار بر ما زین کمین *حدیث« اِنَّ اللهَ اِذا اَرادَ اِنفاذَ اَمرٍ سَلَبَ کُلَّ ذی لُبٍّ لَبَّهُ »« هرگاه خداوند اراده فرماید به انجام و اجرای امری، خرد خردمندان را ازآنان می ستاند.»مولوی، مثنوی، دفتر سوّم، بیت ۱۸۵۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1852گفت لقمان: صبر هم نیکو دمی ست(۱۹)که پناه و دافع هر جا غمی ستصبر را با حق قرین کرد ای فلانآخِرِِ وَالعَصر* را آگه بخوان(ای فلانی، حق تعالی، صبر را مقارن با حق کرده است. پس لازم است که بخش پایانی سوره والعصر را آگاهانه بخوانی.)صد هزاران کیمیا، حق آفریدکیمیایی همچو صبر، آدم ندید* قرآن کریم، سوره العصر(۱۰۳)Quran, Sooreh Al-Asr(#103)وَالْعَصْرِ (۱)سوگند به عصر.إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ (۲)كه آدمى در زیانکاری است.إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ. (۳) مگر آنها كه ايمان آوردند و كارهاى نیک كردند و يكديگر را به حق و صبر سفارش كردند. مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۶۰۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 600صبر از ایمان بیابد سر کُلَه(۲۰)حَیْثَ لا صَبْرَ فَلا ایمانَ لَه*گفت پیغمبر: خداش ایمان ندادهر که را صبری نباشد در نهاد*حدیثمَن لا صَبْرَ لَهُ، لا ايمانَ لَهُهرکه را صبر نباشد، وی را ایمان نباشد.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۵۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4053نفس و شیطان، هر دو یک تن بوده‌انددر دو صورت خویش را بنموده‌اندچون فرشته و عقل، که ایشان یک بُدندبهر حکمت هاش دو صورت شدنددشمنی داری چنین در سِرِّ خویشمانعِ عقل ست و، خصمِ جان و کیشیک نَفَس حمله کند چون سوسمارپس به سوراخی گریزد در فراردر دل، او سوراخ ها دارد کنونسَر ز هر سوراخ می‌آرد بروننامِ پنهان گشتنِ دیو از نفوسواندر آن سوراخ رفتن، شد خُنُوس(۲۱)که خُنوسش چون خُنوس قُنْفُذست(۲۲)چون سرِ قُنْفُذ وَرا آمد شُد استکه خدا آن دیو را خَنّاس(۲۳)* خواندکو سر آن خارپُشتک را بماندمی نهان گردد سرِ آن خارپُشتدَم‌ به دَم از بیمِ صَیّادِ دُرُشت(۲۴)تا چو فرصت یافت سر آرد برونزین چنین مکری شود مارش زبونگرنه نفس از اندرون راهت زدیرهزنان را بر تو دستی کی بُدی؟زان عَوانِ(۲۵) مُقتَضی که شهوت استدل اسیرِ حرص و آز و آفت استزان عَوانِ سِرّ، شدی دزد و تباهتا عوانان را به قهرِ توست راهدر خبر بشنو تو این پندِ نکوبَیْنَ جَنْبَیْکُمْ لَکُمْ اَعْدی عَدُو**تو این اندرز خوب را که در یکی از احادیث شریف آمده بشنو و به آنعمل کن: « سرسخت ترین دشمن شما در درون شماست ».طُمطراقِ(۲۶) این عدو مشنو، گریزکو چو ابلیس است در لَجّ و ستیز* قرآن کریم، سوره ناس (۱۱۴)Quran, Sooreh An-Naas(#114)قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (١)بگو: من پناه می‌جویم به پروردگار آدمیان.مَلِكِ النَّاسِ (٢)پادشاه آدمیان.إِلَٰهِ النَّاسِ (٣)یکتا معبود آدمیان.مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ (۴)از شرّ آن وسوسه‌گر آشکار شونده و بسیار نهان شونده.الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ (۵)وسوسه گری که در دل مردمان وسوسه می کند.مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ (۶)چه آن وسوسه گر ( شیطان ) از جنس جن باشد و یا از نوع انسان.**حدیث« اَعْدی' عَدُوَّکَ نَفْسُكَ الَّتی بَینَ جَنْبَیْكَ »« سرسخت ترين دشمن تو، نفس تو است كه در ميان دو پهلویت (درونت) جا دارد »مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۰۹۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2091کورِ ظاهر در نجاسهٔ ظاهر استکورِ باطن در نجاساتِ سِر استاین نجاسهٔ ظاهر از آبی رَوَدآن نجاسهٔ باطن افزون می‌شودجُز به آبِ چشم نتوان شستن آنچون نجاساتِ بَواطن شد عیانچون نَجَس خوانده ست کافر را خدا*آن نجاست نیست بر ظاهر وراظاهرِ کافر ملوَّث(۲۷) نیست، زینآن نجاست هست در اخلاق و دیناین نجاست بویش آید بیست گامو آن نجاست بویش از ری تا به شامبلکه بویش آسمانها بر رودبَر دماغِ حُور(۲۸) و، رِضْوان(۲۹) بر شوداینچه می‌گویم به قدرِ فهم توستمُردم اندر حسرتِ فهم دُرستفهم، آب است و وجودِ تن، سَبو(۳۰)چون سَبو بشکست، ریزد آب ازو* قرآن کریم، سوره توبه(۹)، آیه ۲۸Quran, Sooreh At-Tawba(#9), Line #28« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا ۚوَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ »« اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، مشركان نجسند و از سال بعد نبايد به مسجد  الحرام نزديك شوند. و اگر از بينوايى مى‌ترسيد، خدا اگر بخواهد به فضل خويش بى‌نيازتان خواهد كرد. زيرا خدا دانا و حكيم است. »مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۷۰۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2708چیست آن کوزه؟ تنِ محصور مااندرو آبِ حواسِ شُور ماای خداوند این خُم و کوزهٔ مرادر پذیر از فضلِ اَللهُ اشْتَری*کوزه‌ای با پنج لولهٔ پنج حسپاک دار این آب را از هر نجستا شود زین کوزه مَنفَذ(۳۱) سوی بحرتا بگیرد کوزهٔ من، خُوی بحرتا چو هدیه پیشِ سلطانش بَریپاک بیند، باشدش شه مُشتریبی‌نهایت گردد آبش بعد از آنپُر شود از کوزهٔ من، صد جهانلوله‌ها بر بند و پُردارش ز خُمگفت غُضُّوا عَنْ هَوا أبصارکُمْ**لوله‌ها را بربند و کوزه وجودت را از خم معرفت و حقیقت حضرت پروردگار لبریز وآکنده کن، زیرا حق تعالی گفته است: دیدگانتان را از هوی و هوس فرو ببندید.ریشِ او پُر باد(۳۲) کین هدیه که راست؟لایق چون او شَهی، این است راستزن نمی‌دانست کآنجا بر گذرجویِ جیحون است، شیرین چون شِکَردر میان شهر، چون دریا روانپُر ز کشتیها و شَسْتِ ماهیانرَو بَر سلطان و کار و بار بینحسِّ تجری تَحْتَهااَلْانَهار*** بیناین چنین حس ها و ادراکات ماقطره‌ای باشد در آن انهارها(۳۳)* قرآن کریم، سوره توبه(۹)، آیه ۱۱۱Quran, Sooreh At-Tawba(#9), Line #111« إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ…»« خدا از مؤمنان جانها و مالهايشان را خريد، تا بهشت از آنان باشد…»** قرآن کریم، سوره نور(۲۴)، آیه ۳۰Quran, Sooreh An-Noor(#24), Line #30« قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ…»« ای پیغمبر به مؤمنان بگو كه چشمان خويش را از حرام فروگيرند... »*** قرآن کریم، سوره بقره(٢)، آیه ۲۶۶Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #266«…تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ…»«… از زیر آن نهرها روان است …»مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۸۰۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 800خود بدانی چون برِ من آمدیکه تو بی من نقش گرمابه بُدینقش، اگر خود نقش سلطان یا غنی ستصورت ست از جانِ خود بی چاشنی ستزینتِ او از برایِ دیگرانباز کرده بیهُده چشم و دهانای تو در پیکار، خود را باختهدیگران را تو ز خود نشناختهتو به هر صورت که آیی بیستیکه، منم این، والله آن تو نیستییک زمان تنها بمانی تو ز خلقدر غم و اندیشه مانی تا به حلقاین تو کی باشی؟ که تو آن اَوْحَدی(۳۴)که خوش و زیبا و سرمستِ خودیمرغِ خویشی، صیدِ خویشی، دامِ خویشصدرِ خویشی، فرش خویشی، بامِ خویشجوهر آن باشد که قایم با خود استآن عَرَض، باشد که فرعِ او شده ستگر تو آدم‌زاده‌یی، چون او نشینجمله ذُرّیّات(۳۵) را در خود ببینچیست اندر خُم، که اندر نهر نیست؟چیست اندر خانه، کاندر شهر نیست؟این جهان خُمّ ست و دل چون جویِ آباین جهان حُجره‌ست(۳۶) و دل، شهرِ عُجاب(۳۷)(۱) گولخَن: گُلخَن، تون گرمابه، آتشخانه(۲) سَما: آسمان(۳) ضیا: نور، روشنایی(۴) حجر: سنگ(۵) چالیش: چالش، کشمکش(۶) غَزا: جنگ و جدال(۷) تُفو: آب دهان، خَدو(۸) دامنِ کسی را کشیدن: درگیر شدن با کسی(۹) دیگِ جهان: جهان به دیگ تشبیه شده، درون ذهن همانیده(۱۰) دَغا: حیله گر(۱۱) حِیَل: حیله ها(۱۲) عَجَل: عجله، شتاب زدگی(۱۳) بد لِقا: زشت رو(۱۴) رَبُّ الفَلَق:‌ پروردگار بامدادان(۱۵) ِابتِهال: دعا از روی اخلاص و زاری(۱۶) ساز کردن: ترتیب دادن(۱۷) عَلّامُ الغُیوب: کسی که از همه امور غیبی آگاه است.(۱۸) سگی کردن: کار ناپاک و پلید انجام دادن(۱۹) نیکو دم: دم و نفس خوب و خوش(۲۰) سر کُله: تاج سر، کلاه(۲۱) خُنُوس: آشکار شدن و سپس بسیار پنهان گشتن است.(۲۲) قُنْفُذ: خارپشت(۲۳) خَنّاس: آشکار شونده و سپس بسیار پنهان شونده.(۲۴) دُرُشت:‌ خشن، ناهموار، حجیم(۲۵) عَوان: مأمور(۲۶) طُمطراق: سروصدا، نمایش شکوه و جلال، آوازه، خودنمایی(۲۷) ملوَّث: پلید و آلوده شده(۲۸) حُور: زن سیمین تَن و آهو چشم(۲۹) رِضْوان: نام فرشته ای که موکّل و نگهبان بهشت است.(۳۰) سَبو: کوزۀ سفالی و دسته‌دار که در آن آب یا شراب بریزند.(۳۱) مَنفَذ: سوراخ، روزنه(۳۲) پُر باد بودن ریش: کنایه از غرور و خود بینی (۳۳) اَنهار: جمع نَهر، رود، جویبار(۳۴) اَوْحَد: یگانه، یکتا(۳۵) ذُرّیّات: جمعِ ذُرِّیَّه به معنی فرزند، نسل(۳۶) حُجره: اتاق(۳۷) عُجاب: شگفت انگیز************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 20, Divan e Shamsچندان که خواهی جنگ کن یا گرم کن تهدید رامی‌دان که دود گولخن هرگز نیاید بر سماور خود برآید بر سما، کی تیره گردد آسمان*؟کز دود آورد آسمان چندان لطیفی و ضیاخود را مرنجان ای پدر، سر را مکوب اندر حجربا نقش گرمابه مکن، این جمله چالیش و غزاگر تو کنی بر مه تفو، بر روی تو بازآید آنور دامن او را کشی، هم بر تو تنگ آید قبا« تف سر بالا به ریش بر می گردد.»پیش از تو خامان دگر، در جوش این دیگ جهانبس برطپیدند و نشد، درمان نبود الّا رضابگرفت دم مار را یک خارپشت اندر دهنسر درکشید و گرد شد مانند گویی آن دغاآن مار ابله خویش را بر خار می‌زد دم به دمسوراخ سوراخ آمد از خود را زدن بر خارهابی صبر بود و بی‌حیل، خود را بکشت او از عجلگر صبر کردی یک زمان، رستی ازو آن بدلقابر خارپشت هر بلا خود را مزن تو هم، هلا!ساکن نشین، وین ورد خوان: جاء القضا ضاق الفضا« چون قضا آید، فضا تنگ می شود. »فرمود رب العالمین با صابرانم همنشینای همنشین صابران افرغ علینا صبرنا**رفتم به وادی دگر، باقی تو فرما ای پدرمر صابران را می‌رسان هر دم سلام نو ز ما* قرآن کریم، سوره فُصُّلَت(۴۱)، آیه ۱۱  Quran, Sooreh Fussilat(#41), Line #11« ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَاطَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ »سپس به آسمان پرداخت و آن دودى بود. پس به آسمان و زمين گفت: خواه ياناخواه بياييد. گفتند: فرمانبردار آمديم.**۱ قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۲۵۰Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #250« وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ » « چون با جالوت و سپاهش رو به رو شدند، گفتند: اى پروردگار ما، بر ما شكيبايى ببار و ما را ثابت‌قدم گردان و بر كافران پيروز ساز. »**۲ قرآن کریم، سوره اَنْفال(۸)، آیه ۴۶Quran, Sooreh Al-Anfaal(#8), Line #46… وَاصْبِرُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ.... صبر پيشه گيريد كه خدا همراه صابران است.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۷۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1 , Line # 4470عاقلان اشکسته‌اش از اضطرارعاشقان اشکسته با صد اختیارعاقلانش بندگان بندی‌اندعاشقانش شکری و قندی‌اندائتیا کرها مهار عاقلانائتیا طوعا بهار بیدلاناز روی کراهت و بی میلی بیایید، افسار عاقلان است، اما از روی رضا و خرسندی بیایید، بهار عاشقان است.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۸۸۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3882هست صد چندین فسون های قضاگفت: اذا جاءالقضا ضاق الفضاقضای الهی، صدها نوع از این افسون ها دارد. یعنی هر اندازه که تو اهل تدبیر وحیله باشی، قضای الهی صد برابر تو تدبیر و مکر دارد. پس تو مغلوب آن هستی؛زیرا در حدیثی آمده است که: هرگاه قضا سر برسد فضا بر آدمی تنگ می شود.صدره و مخلص بود از چپ و راستاز قضا بسته شود، کو اژدهاستمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۹۱۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 910با قضا پنجه مزن ای تند و تیزتا نگیرد هم قضا با تو ستیزمرده باید بود پیش حکم حقتا نیاید زخم، از رب الفلققرآن کریم، سوره فلق(١١٣)، آیه ۱،۲Quran, Sooreh Al-Falaq(#113), Line #1,2قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ(۱)بگو: به پروردگار صبحگاه پناه مى‌برم،مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ(۲)از شر آنچه بيافريده است،مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۰۲۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2029, Divan e Shamsای عاشق جریده بر عاشقان گزیدهبگذر ز آفریده بنگر در آفریدنقرآن کریم، سوره فلق(١١٣)، آیه ۳،۴،۵Quran, Sooreh Al-Falaq(#113), Line #3,4,5وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ(۳)و از شر شب چون درآيد،وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ(۴)و از شر جادوگرانى كه در گره‌ها افسون مى‌دمند،وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ(۵) از شر حسود چون رشك مى‌ورزد.مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۱۹۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1192دشمن ار چه دوستانه گویدتدام دان، گر چه ز دانه گویدتگر تو را قندی دهد، آن زهر دانگر به تن لطفی کند، آن قهر دانچون قضا آید، نبینی غیر پوست*دشمنان را باز نشناسی ز دوستچون چنین شد، ابتهال آغاز کنناله و تسبیح و روزه ساز کنناله می‌کن کای تو علام الغیوبزیر سنگ مکر بد، ما را مکوبگر سگی کردیم ای شیرآفرینشیر را مگمار بر ما زین کمین *حدیث« اِنَّ اللهَ اِذا اَرادَ اِنفاذَ اَمرٍ سَلَبَ کُلَّ ذی لُبٍّ لَبَّهُ »« هرگاه خداوند اراده فرماید به انجام و اجرای امری، خرد خردمندان را ازآنان می ستاند.»مولوی، مثنوی، دفتر سوّم، بیت ۱۸۵۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1852گفت لقمان صبر هم نیکو دمی ستکه پناه و دافع هر جا غمی ستصبر را با حق قرین کرد ای فلانآخر والعصر* را آگه بخوان(ای فلانی، حق تعالی، صبر را مقارن با حق کرده است. پس لازم است که بخش پایانی سوره والعصر را آگاهانه بخوانی.)صد هزاران کیمیا، حق آفریدکیمیایی همچو صبر، آدم ندید* قرآن کریم، سوره العصر(۱۰۳)Quran, Sooreh Al-Asr(#103)وَالْعَصْرِ (۱)سوگند به عصر.إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ (۲)كه آدمى در زیانکاری است.إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ. (۳) مگر آنها كه ايمان آوردند و كارهاى نیک كردند و يكديگر را به حق و صبر سفارش كردند. مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۶۰۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 600صبر از ایمان بیابد سر کلهحیث لا صبر فلا ایمان له*گفت پیغمبر خداش ایمان ندادهر که را صبری نباشد در نهاد*حدیثمَن لا صَبْرَ لَهُ، لا ايمانَ لَهُهرکه را صبر نباشد، وی را ایمان نباشد.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۵۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4053نفس و شیطان، هر دو یک تن بوده‌انددر دو صورت خویش را بنموده‌اندچون فرشته و عقل، که ایشان یک بدندبهر حکمت هاش دو صورت شدنددشمنی داری چنین در سر خویشمانع عقل ست و، خصم جان و کیشیک نفس حمله کند چون سوسمارپس به سوراخی گریزد در فراردر دل، او سوراخ ها دارد کنونسر ز هر سوراخ می‌آرد بروننام پنهان گشتن دیو از نفوسواندر آن سوراخ رفتن، شد خنوسکه خنوسش چون خنوس قنفذستچون سر قنفذ ورا آمد شد استکه خدا آن دیو را خناس* خواندکو سر آن خارپشتک را بماندمی نهان گردد سر آن خارپشتدم‌ به دم از بیم صیاد درشتتا چو فرصت یافت سر آرد برونزین چنین مکری شود مارش زبونگرنه نفس از اندرون راهت زدیرهزنان را بر تو دستی کی بدی؟زان عوان مقتضی که شهوت استدل اسیر حرص و آز و آفت استزان عوان سر، شدی دزد و تباهتا عوانان را به قهر توست راهدر خبر بشنو تو این پند نکوبین جنبیکم لکم اعدی عدو**تو این اندرز خوب را که در یکی از احادیث شریف آمده بشنو و به آنعمل کن: « سرسخت ترین دشمن شما در درون شماست ».طمطراق این عدو مشنو، گریزکو چو ابلیس است در لج و ستیز* قرآن کریم، سوره ناس (۱۱۴)Quran, Sooreh An-Naas(#114)قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (١)بگو: من پناه می‌جویم به پروردگار آدمیان.مَلِكِ النَّاسِ (٢)پادشاه آدمیان.إِلَٰهِ النَّاسِ (٣)یکتا معبود آدمیان.مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ (۴)از شرّ آن وسوسه‌گر آشکار شونده و بسیار نهان شونده.الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ (۵)وسوسه گری که در دل مردمان وسوسه می کند.مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ (۶)چه آن وسوسه گر ( شیطان ) از جنس جن باشد و یا از نوع انسان.**حدیث« اَعْدی' عَدُوَّکَ نَفْسُكَ الَّتی بَینَ جَنْبَیْكَ »« سرسخت ترين دشمن تو، نفس تو است كه در ميان دو پهلویت (درونت) جا دارد »مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۰۹۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2091کور ظاهر در نجاسهٔ ظاهر استکور باطن در نجاسات سر استاین نجاسهٔ ظاهر از آبی رودآن نجاسهٔ باطن افزون می‌شودجز به آب چشم نتوان شستن آنچون نجاسات بواطن شد عیانچون نجس خوانده ست کافر را خدا*آن نجاست نیست بر ظاهر وراظاهر کافر ملوث نیست، زینآن نجاست هست در اخلاق و دیناین نجاست بویش آید بیست گامو آن نجاست بویش از ری تا به شامبلکه بویش آسمانها بر رودبر دماغ حور و، رضوان بر شوداینچه می‌گویم به قدر فهم توستمردم اندر حسرت فهم درستفهم، آب است و وجود تن، سبوچون سبو بشکست، ریزد آب ازو* قرآن کریم، سوره توبه(۹)، آیه ۲۸Quran, Sooreh At-Tawba(#9), Line #28« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا ۚوَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ »« اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، مشركان نجسند و از سال بعد نبايد به مسجد  الحرام نزديك شوند. و اگر از بينوايى مى‌ترسيد، خدا اگر بخواهد به فضل خويش بى‌نيازتان خواهد كرد. زيرا خدا دانا و حكيم است. »مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۷۰۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2708چیست آن کوزه؟ تن محصور مااندرو آب حواس شور ماای خداوند این خم و کوزهٔ مرادر پذیر از فضل الله اشتری*کوزه‌ای با پنج لولهٔ پنج حسپاک دار این آب را از هر نجستا شود زین کوزه منفذ سوی بحرتا بگیرد کوزهٔ من، خوی بحرتا چو هدیه پیش سلطانش بریپاک بیند، باشدش شه مشتریبی‌نهایت گردد آبش بعد از آنپر شود از کوزهٔ من، صد جهانلوله‌ها بر بند و پردارش ز خمگفت غضوا عن هوا أبصارکم**لوله‌ها را بربند و کوزه وجودت را از خم معرفت و حقیقت حضرت پروردگار لبریز وآکنده کن، زیرا حق تعالی گفته است: دیدگانتان را از هوی و هوس فرو ببندید.ریش او پر باد کین هدیه که راست؟لایق چون او شهی، این است راستزن نمی‌دانست کآنجا بر گذرجوی جیحون است، شیرین چون شکردر میان شهر، چون دریا روانپر ز کشتیها و شست ماهیانرو بر سلطان و کار و بار بینحس تجری تحتهاالانهار*** بیناین چنین حس ها و ادراکات ماقطره‌ای باشد در آن انهارها* قرآن کریم، سوره توبه(۹)، آیه ۱۱۱Quran, Sooreh At-Tawba(#9), Line #111« إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ…»« خدا از مؤمنان جانها و مالهايشان را خريد، تا بهشت از آنان باشد…»** قرآن کریم، سوره نور(۲۴)، آیه ۳۰Quran, Sooreh An-Noor(#24), Line #30« قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ…»« ای پیغمبر به مؤمنان بگو كه چشمان خويش را از حرام فروگيرند... »*** قرآن کریم، سوره بقره(٢)، آیه ۲۶۶Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #266«…تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ…»«… از زیر آن نهرها روان است …»مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۸۰۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 800خود بدانی چون بر من آمدیکه تو بی من نقش گرمابه بدینقش، اگر خود نقش سلطان یا غنی ستصورت ست از جان خود بی چاشنی ستزینت او از برای دیگرانباز کرده بیهده چشم و دهانای تو در پیکار، خود را باختهدیگران را تو ز خود نشناختهتو به هر صورت که آیی بیستیکه، منم این، والله آن تو نیستییک زمان تنها بمانی تو ز خلقدر غم و اندیشه مانی تا به حلقاین تو کی باشی؟ که تو آن اوحدیکه خوش و زیبا و سرمست خودیمرغ خویشی، صید خویشی، دام خویشصدر خویشی، فرش خویشی، بام خویشجوهر آن باشد که قایم با خود استآن عرض، باشد که فرع او شده ستگر تو آدم‌زاده‌یی، چون او نشینجمله ذریات را در خود ببینچیست اندر خم، که اندر نهر نیست؟چیست اندر خانه، کاندر شهر نیست؟این جهان خم ست و دل چون جوی آباین جهان حجره‌ست و دل، شهر عجاب

More episodes from Ganj e Hozour Programs