
Sign up to save your podcasts
Or
▨ نام قطعه:گردانهی نامهای به آسمان
▨ شاعر: احمد حیدربیگی
▨ با صدای: احمد حیدربیگی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــ
در آستانهی دریا فریاد میزنم
با ابر سر به شانهی کوه میگریم
با باد میشتابم و میتازم
مینشینم و میمیرم
در زیر این طاق زرّین در شیار زخمهایم واژه میکارم
امّا بهار نمیآید
باران نمیبارد
روزنی در سقف با ستون روشنی گردآلود
صبح و غروب را مینویسد بر دیوار
یک لحظه یک نفس یک پلک بر جای خود نمیمانم
هر روز بر شانهی زمین
در کائنات میچرخم و
هیچ نمیدانم
در قلمرو کدام کدام ستاره میگردم
من بیشتر از غریزه میخواهم
من بیشتر از حواس خود میدانم
من آگاهم از حقارت زمین
در بی کران بی پایان
و عمر ناچیزم در وسعت زمان
من مرگ را می شناسم
و می پرسم
فردا زمین هنوز در زیر پایم هست؟
یا دود می شود؟
باید پیش از مرگ نامه ای به آسمان بنویسم
برای فواصل نوری در عمق کائنات
با تصویری از شهر های زیر طاق
و از خودم
یک نقطه در ازدحام
شاید هنوز
از خدایان قدیمی کسی زنده باشد
و شاید سفینه ای از سر تفریح مرا برهاند
از اسارت طاق و کاخ های سرخ و سپید
و بیگ بن و ایفل
و رایشتاگ
و آدم های همیشه در پرواز با هیئت بلند پایه ی همراه
باید نامه ای به آسمان بنویسم
در طوماری بلند
با امضای من از جانب تمام گرسنه ها و لاغر ها
و تمام آبرو ها غرور های ریخته و شکسته
دست ها،جیب ها و سفره های خالی
و آدم های خمیده بر سکو هاو پله ها
و بازو های آس و پاس
در زیر سایه های مجانی
و گردن های کج لاغر در برابر میز ها و قب قب ها
و دهن های بسته ی پر از نفرین
و لب های پر از دشنام
باید نامهای به آسمان بنویسم
با امضای آدمهای زیر طاق
آدمهای به فکر فرار
آدمهای به فکر نجات
آدمهای بیقباله در پشت میلهها
آدمهای روی تختهای عمومی
آدمهای توی اردوگاه
پشت مرزها، توی سلولها
آدمهای بیسفر، آدمهای توی پارکها
با عینک و عصا
باید نامهای به آسمان بنویسم
با امضای من
و رستمهای دورهگرد
و آرشهای مسافرکش
و سهرابهای کلیهفروش
و تهمینههای خیابانی
شاید آدمهای فضایی
سمدار یا دمدار فرود آیند
و ما را بیابند
در زیر لایههای فراموشی
باید بنویسم به آسمان به قعر زمین
به چاههای فضایی
به غارهای باستانی
به کوه المپ، به زئوس
به سقراط و افلاطون
به اهرام ثلاثه، برای تمام فرعونها
باید بر کتیبه بنویسم
برای اعصار بیباروت، برای آدمهای بلندِ بیسکوت
برای آدمهای زیر باران
آدمهای زیر آفتاب
دور از چشم حقوق بشر، دور از سازمان ملل، دور از حمایت حیوانات
باید بنویسم
باید بنویسم
باید بنویسم
▨
احمد حیدربیگی
4.8
1313 ratings
▨ نام قطعه:گردانهی نامهای به آسمان
▨ شاعر: احمد حیدربیگی
▨ با صدای: احمد حیدربیگی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــ
در آستانهی دریا فریاد میزنم
با ابر سر به شانهی کوه میگریم
با باد میشتابم و میتازم
مینشینم و میمیرم
در زیر این طاق زرّین در شیار زخمهایم واژه میکارم
امّا بهار نمیآید
باران نمیبارد
روزنی در سقف با ستون روشنی گردآلود
صبح و غروب را مینویسد بر دیوار
یک لحظه یک نفس یک پلک بر جای خود نمیمانم
هر روز بر شانهی زمین
در کائنات میچرخم و
هیچ نمیدانم
در قلمرو کدام کدام ستاره میگردم
من بیشتر از غریزه میخواهم
من بیشتر از حواس خود میدانم
من آگاهم از حقارت زمین
در بی کران بی پایان
و عمر ناچیزم در وسعت زمان
من مرگ را می شناسم
و می پرسم
فردا زمین هنوز در زیر پایم هست؟
یا دود می شود؟
باید پیش از مرگ نامه ای به آسمان بنویسم
برای فواصل نوری در عمق کائنات
با تصویری از شهر های زیر طاق
و از خودم
یک نقطه در ازدحام
شاید هنوز
از خدایان قدیمی کسی زنده باشد
و شاید سفینه ای از سر تفریح مرا برهاند
از اسارت طاق و کاخ های سرخ و سپید
و بیگ بن و ایفل
و رایشتاگ
و آدم های همیشه در پرواز با هیئت بلند پایه ی همراه
باید نامه ای به آسمان بنویسم
در طوماری بلند
با امضای من از جانب تمام گرسنه ها و لاغر ها
و تمام آبرو ها غرور های ریخته و شکسته
دست ها،جیب ها و سفره های خالی
و آدم های خمیده بر سکو هاو پله ها
و بازو های آس و پاس
در زیر سایه های مجانی
و گردن های کج لاغر در برابر میز ها و قب قب ها
و دهن های بسته ی پر از نفرین
و لب های پر از دشنام
باید نامهای به آسمان بنویسم
با امضای آدمهای زیر طاق
آدمهای به فکر فرار
آدمهای به فکر نجات
آدمهای بیقباله در پشت میلهها
آدمهای روی تختهای عمومی
آدمهای توی اردوگاه
پشت مرزها، توی سلولها
آدمهای بیسفر، آدمهای توی پارکها
با عینک و عصا
باید نامهای به آسمان بنویسم
با امضای من
و رستمهای دورهگرد
و آرشهای مسافرکش
و سهرابهای کلیهفروش
و تهمینههای خیابانی
شاید آدمهای فضایی
سمدار یا دمدار فرود آیند
و ما را بیابند
در زیر لایههای فراموشی
باید بنویسم به آسمان به قعر زمین
به چاههای فضایی
به غارهای باستانی
به کوه المپ، به زئوس
به سقراط و افلاطون
به اهرام ثلاثه، برای تمام فرعونها
باید بر کتیبه بنویسم
برای اعصار بیباروت، برای آدمهای بلندِ بیسکوت
برای آدمهای زیر باران
آدمهای زیر آفتاب
دور از چشم حقوق بشر، دور از سازمان ملل، دور از حمایت حیوانات
باید بنویسم
باید بنویسم
باید بنویسم
▨
احمد حیدربیگی
7,912 Listeners
2,080 Listeners
2,586 Listeners
6,263 Listeners
1,191 Listeners
495 Listeners
178 Listeners
226 Listeners
2,745 Listeners
472 Listeners
515 Listeners
3,087 Listeners
377 Listeners
2,314 Listeners
126 Listeners