شنیده بود کـه این بار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
بیا بـه داد دل تنگ مـا برس اي عشق!
اگر کـه حوصله داری، اگر کـه زحمت نیست
غمی اسـت در دل جامانده هاي کرب و بلا
کـه هرچه هست، یقین دارم از حسادت نیست
میان مـا کـه نرفتیم و رفته ها، شاید
تفاوتی ست در آغاز و در نهایت نیست
همیشه آن کـه نرفته اسـت، بی قرارتر اسـت
همیشه آن کـه نرفته اسـت، کم سعادت نیست
و آن کسی که در این راه اهل دل باشد
مدام اهل گله کردن و شکایت نیست
خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد
نباید این هـمه دل دل کند کـه فرصت نیست