
Sign up to save your podcasts
Or


▨ نام شعر: روی بندرگاه
▨ شاعر: نیما یوشیج
▨ با صدای: احمد کیایی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــ
آسمان یکریز میبارد
روی بندرگاه.
روی دندههای آویزان یک بام سفالین در کنارِ راه
روی « آیش» ها که « شاخک» خوشهاش را میدواند.
روی نوغانخانه، روی پل ـــ که در سر
تا سرش امشب
مثل اینکه ضرب میگیرند ـــ یا آنجا کسی غمناک میخواند.
همچنین بر روی بالاخانهٔ من (مرد ماهیگیر، مسکینی
که او را میشناسی)
خالی افتادهست اما خانهٔ همسایهٔ من دیرگاهیست.
ای رفیق من، که از این بندرِ دلتنگ رویِ حرف من با توست
و عروقِ زخمدارِ من از این
حرفم که با تو در میان میآید از درد درون
خالیست.
و درون دردناک من ز دیگرگونه زخم من میآید پُر!
هیچ آوایی نمیآید از آن مردی که در آن پنجره هر روز
چشم در راه شبی مانند امشب بود بارانی.
وه!چه سنگین است با آدمکشی (با هر دمی رویای جنگ) این زندگانی.
بچهها،
زنها،
مردها، آنها که در خانه بودند،
دوست با من، آشنا با من درین ساعت سراسر کّشته گشتند.
▨
نیما یوشیج
By Schahrouz4.9
1717 ratings
▨ نام شعر: روی بندرگاه
▨ شاعر: نیما یوشیج
▨ با صدای: احمد کیایی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــ
آسمان یکریز میبارد
روی بندرگاه.
روی دندههای آویزان یک بام سفالین در کنارِ راه
روی « آیش» ها که « شاخک» خوشهاش را میدواند.
روی نوغانخانه، روی پل ـــ که در سر
تا سرش امشب
مثل اینکه ضرب میگیرند ـــ یا آنجا کسی غمناک میخواند.
همچنین بر روی بالاخانهٔ من (مرد ماهیگیر، مسکینی
که او را میشناسی)
خالی افتادهست اما خانهٔ همسایهٔ من دیرگاهیست.
ای رفیق من، که از این بندرِ دلتنگ رویِ حرف من با توست
و عروقِ زخمدارِ من از این
حرفم که با تو در میان میآید از درد درون
خالیست.
و درون دردناک من ز دیگرگونه زخم من میآید پُر!
هیچ آوایی نمیآید از آن مردی که در آن پنجره هر روز
چشم در راه شبی مانند امشب بود بارانی.
وه!چه سنگین است با آدمکشی (با هر دمی رویای جنگ) این زندگانی.
بچهها،
زنها،
مردها، آنها که در خانه بودند،
دوست با من، آشنا با من درین ساعت سراسر کّشته گشتند.
▨
نیما یوشیج

7,899 Listeners

2,070 Listeners

1,056 Listeners

1,156 Listeners

175 Listeners

433 Listeners

141 Listeners

147 Listeners

2,964 Listeners

650 Listeners

396 Listeners

511 Listeners

133 Listeners

208 Listeners

57 Listeners