
Sign up to save your podcasts
Or


▨ نام شعر (ترانه): حادثه
▨ شاعر: اردلان سرفراز
▨ با صدای: اردلان سرفراز
▨ موسیقی پسزمینه: Olafur Andres
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــــــــ
گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی؟ خواب و سرابی؟
گفتی که منم با تو، ولیکن تو نقابی، اما تو نقابی
فریاد کشیدم تو کجایی؟ تو کجایی؟
گفتی که طلب کن تو مرا، تا که بیابی
چون همسفرِ عشق شدی، مردِ سفر باش
هم منتظرِ حادثه هم فکرِ خطر باش
هر منزلِ این راه بیابان هلاک است
هر چشمه سرابیست که بر سینهی خاک است
در سایهی هر سنگ اگر گل به زمین است
نقشِ تنِ ماریست که در خوابِ کمین است
در هر قدمت خار، هر شاخه سرِ دار
در هر نفس آزار؛ هر ثانیه صد بار
چون همسفرِ عشق شدی، مردِ سفر باش
هم منتظرِ حادثه هم فکرِ خطر باش
گفتم که عطش میکُشدم در تبِ صحرا
گفتی که مجوی آب و، عطش باش سراپا
گفتم که نشانم بده گر چشمهای آنجاست
گفتی: چو شدی تشنهترین، قلبِ تو دریاست
گفتم که در این راه کو نقطهی آغاز؟
گفتی که تویی تو، خود پاسخِ این راز
در خویش سفر کردم و از خویش بریدم
در راهِ سفر هرچه بلا بود کشیدم
با حیرتِ بسیار، ولی از تو شنیدم:
این راه کی طی شد، پایان ِ سفر نیست
شش منزلِ دیگر، در راهِ تو باقیست
گفتی که چهار است سفرهای تو، هشدار!
بارِ تو به یکبار رسیدن، نشود بار
چون همسفرِ عشق شدی، مردِ سفر باش
هم منتظرِ حادثه هم فکرِ خطر باش
▨
شاعر: اردلان سرفراز
آهنگساز: فرید زلاند
تنظیم کننده: آندرانیک آساتوریان
خواننده: داریوش
By Schahrouz4.9
1717 ratings
▨ نام شعر (ترانه): حادثه
▨ شاعر: اردلان سرفراز
▨ با صدای: اردلان سرفراز
▨ موسیقی پسزمینه: Olafur Andres
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــــــــ
گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی؟ خواب و سرابی؟
گفتی که منم با تو، ولیکن تو نقابی، اما تو نقابی
فریاد کشیدم تو کجایی؟ تو کجایی؟
گفتی که طلب کن تو مرا، تا که بیابی
چون همسفرِ عشق شدی، مردِ سفر باش
هم منتظرِ حادثه هم فکرِ خطر باش
هر منزلِ این راه بیابان هلاک است
هر چشمه سرابیست که بر سینهی خاک است
در سایهی هر سنگ اگر گل به زمین است
نقشِ تنِ ماریست که در خوابِ کمین است
در هر قدمت خار، هر شاخه سرِ دار
در هر نفس آزار؛ هر ثانیه صد بار
چون همسفرِ عشق شدی، مردِ سفر باش
هم منتظرِ حادثه هم فکرِ خطر باش
گفتم که عطش میکُشدم در تبِ صحرا
گفتی که مجوی آب و، عطش باش سراپا
گفتم که نشانم بده گر چشمهای آنجاست
گفتی: چو شدی تشنهترین، قلبِ تو دریاست
گفتم که در این راه کو نقطهی آغاز؟
گفتی که تویی تو، خود پاسخِ این راز
در خویش سفر کردم و از خویش بریدم
در راهِ سفر هرچه بلا بود کشیدم
با حیرتِ بسیار، ولی از تو شنیدم:
این راه کی طی شد، پایان ِ سفر نیست
شش منزلِ دیگر، در راهِ تو باقیست
گفتی که چهار است سفرهای تو، هشدار!
بارِ تو به یکبار رسیدن، نشود بار
چون همسفرِ عشق شدی، مردِ سفر باش
هم منتظرِ حادثه هم فکرِ خطر باش
▨
شاعر: اردلان سرفراز
آهنگساز: فرید زلاند
تنظیم کننده: آندرانیک آساتوریان
خواننده: داریوش

7,869 Listeners

1,049 Listeners

1,153 Listeners

475 Listeners

173 Listeners

150 Listeners

146 Listeners

2,940 Listeners

58 Listeners

147 Listeners

373 Listeners

496 Listeners

195 Listeners

636 Listeners

115 Listeners