Share راهِ ابریشم
Share to email
Share to Facebook
Share to X
By ار.اف.ای / RFI
The podcast currently has 24 episodes available.
اگر جشنواره فیلم فجر تا چند سال پیش در کارنامه جوایز خود فیلمهایی چون "به همین سادگی" و "خیلی دور، خیلی نزدیک" و "مهمان مامان" را داشت و علاقمندان به سینما میتوانستند به انتخاب هیئت داوران اعتماد کرده و برای تماشای این فیلمها به سینما بروند، در سه- چهار سال گذشته نگاه هیئت داوران چنان تغییر کرده که دیگر هیچ ردپایی از انتخابهای گذشته در آن نیست؛ برعکس بیشتر از هرچیز میتوان نگاه امنیتی را در آثاری که از سوی داوران به عنوان بهترین فیلم انتخاب میشوند یا برنده جایزه بهترین کارگردانی میشوند، پیدا کرد.
ماجرا به طور جدی شاید از سال 1395 آغاز شد، با انتخاب فیلم "ماجرای نیمروز" به عنوان بهترین فیلم جشنواره سی و پنجم که برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاههای مختلف شد. فیلمی که موضوع آن ترورهای سازمان مجاهدین خلق ایران در سال 1360 و اتفاقات بعد از برکناری ابوالحسن بنیصدر است.
هرچند انتقادات بسیاری به این فیلم شد اما طرفداران و موافقانی هم داشت که آن را میپسندیدند.
اما یک سال بعد که فیلم تنگه ابوغریب، محصول سازمان هنری رسانهای اوج متعلق به سپاه پاسداران برنده بیشترین سیمرغ جشنواره شد، نگاهها به نحوه انتخاب داوران بیشتر جلب شد.
"شبی که ماه کامل شد" به کارگردانی نرگس آبیار دیگر نه فقط جایزه بهترین فیلم را گرفت، بلکه بازیگران آن هم گوی سبقت را از دیگر بازیگران پیشکسوت جشنواره ربودند.
این فیلم درباره زندگی برادر عبدالمالک ریگی، سردسته گروه جندالله و تاثیر او بر سرنوشت خانوادهاش است.
اما آنچه انتخاب هیئت داوران را زیر سوال میبرد، نه برگزیدن هوتن شکیبا که در نقش برادر عبدالمالک ریگی ظاهر شد و پیش از این نیز توانایی خود را در بازیگری اثبات کرده و نشان داده، بلکه انتخاب الناز شاکردوست به عنوان بهترین بازیگر زن جشنواره بود. این درحالی است که نه تنها به عقیده منتقدان بازی او در این فیلم در کنار کسان دیگری در همان فیلم از جمله فرشته صدرعرفایی و شبنم مقدمی چندان تعریفی نداشت بلکه الناز شاکردوست طی پانزده سال بازیگری و نقش آفرینی در بیش از سی فیلم، حتی یک بازی درخور و قابل توجه هم نداشته است.
علاوه بر این همکاری محمد حسین قاسمی، تهیه کننده این فیلم با محمد امامی، مفسد اقتصادی هم بحث برانگیز بود. هرچند پاسخ تهیه کننده شبی که ماه کامل شد به خبرنگاران درباره این نزدیکی و همکاری چنین بود:
امسال هم در جشنواره سی و هشتم فیلم "روز صفر" به کارگردانی سعید ملکان، رکوردار دریافت بیشترین جایزه شد.
داستان این فیلم هم در مورد چگونگی دستگیری عبدالمالک ریگی توسط وزارت اطلاعات ایران است.
این فیلم از سوی مسعود فراستی، فعال و زندانی سیاسی سابق و منتقد سینما نیز ستایش شد.
منتقدان مسعود فراستی او را "حکومتی" میخوانند.
از سوی دیگر در حالی که موضوع فیلم " روز صفر" به خوبی نشاندهنده و معرف نهاد حامی ساخت آن است، کارگردان فیلم از پاسخ دادن به این موضوع در نشست خبری فیلم خودداری کرده است.
حسین رجبیان، فیلمساز ساکن ایران که تقریباً یک ماه پیش در اعتراض به سرنگونی هواپیمای ۷۵۲ توسط سپاه پاسداران، خبر از انتشار رایگان فیلم تازهاش در اینترنت داده بود، بالاخره این فیلم را روز پنجشنبه ۲۴ بهمن در یوتیوب منتشر کرد. هرچند انتشار آن، اندکی بعد با حاشیههایی مواجه شد.
حسین رجبیان، سال ۱۳۹۲ به هنگام ساخت نخستین فیلم بلند داستانیاش بازداشت و اندکی بعد برای گذراندن دوران حبس روانه زندان شد. پس از آن، او در اعتراض به این حکم زندان و مصادره متریال فیلم خود با نام "مثلت واژگون"، آن را به رایگان در اینترنت منتشر کرد.
اکنون او دومین فیلم بلند خود را هم در اعتراض به کشته شدن ۱۷۶ مسافر هواپیمای اوکراینی منتشر کرده است.
در بیانیهای که به مناسبت این اقدام خود منتشر کرده، میگوید: «فیلم "آفرینش بینِ دو سطح" که به تازگی به اتمام رسیده و تاکنون در هیچ جا به نمایش درنیامده است را با افتخار جهت ایجاد امید و همدلی برای هموطنان خود در این بزنگاه تاریخی بزودی بصورت رایگان در اینترنت منتشر خواهد کرد تا گامی بسوی آزادی هنر و سینمای بدون سانسور برداشته باشد».
"فیلم آفرینش بین دو سطح"، نگاهی روانکاوانه به زندگی یک زوج جوان دارد. مرد در آستانه ورود به تیمارستان با اتفاقاتی مواجه میشود که زندگی او و همسرش تحت تأثیر آن اتفاق، از حالت عادی خارج شده و رو به زوال میرود.
این فیلم چند روز پس از انتشار، از صفحه یوتیوب برداشته شد.
حسین رجبیان، در گفتوگوی مکتوب خود با بخش فارسی رادیو بینالمللی فرانسه، درباره ایده ساخت این فیلم و همچنین نحوه ساخت آن، با وجود ممنوعیت کار و حکم زندان خود و نیز دلیل برداشته شدن آن از شبکه یوتیوب میگوید.
برای شنیدن این گفتوگو روی فایل صوتی بروید.
انجمن فرهنگی ایرانی-فرانسوی کافه خیام از میانه زمستان سال ٢٠١٦ آغاز به كار كرده و اکنون چهارمین سال فعالیت خود را جشن میگیرد.
موسس و برگزارکننده جلسات ماهانه و برنامههای فرهنگی و هنری آن در گفتوگو با بخش فارسی رادیو بینالمللی فرانسه از ایده شکلگیری، تاریخچه و برنامههای پیشین و آینده آن میگوید.
تازهترین نمایشنامه محسن یلفانی با عنوان "بهار هرسال" به موضوع اعدامهای سیاسی پیش و پس از انقلاب ۵۷ و همچنین تسویه حساب جمهوری اسلامی با گروههای سیاسی مختلف به ویژه فدائیان خلق میپردازد.
محسن یلفانی، نمایشنامهنویس شناختهشده از تقریبا چهار دهه پیش در فرانسه زندگی میکند و مینویسد.
او در گفتوگوی خود با بخش فارسی رادیو بینالمللی فرانسه درباره انگیزه خود از نوشتن نمایشنامه "بهار هرسال" میگوید که "انقلاب اسلامی ما را با معضلی با عنوان عادی و بیاهمیت شدن اعدام در جامعه مواجه کرد."
این نویسنده تاکید میکند: " تا زمانی که هرجامعهای به این درجه از فهم نرسیده باشد که اعدام هر فردی حتی یک مجرم، چه زخمی در آن جامعه ایجاد میکند، به امور دیگر آن نمیتوان اعتماد کرد."
یلفانی میگوید که این نمایشنامه، اشاره و پاسخی به همین موضوع است.
نمایشنامه "بهار هر سال" از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر شده است.
هفتههای آخر پاییز و روزهای نخست زمستان امسال، پاریس میزبان نمایشگاهی از شیرین نشاط، عکاس و کارگردان ایرانی ساکن آمریکا بود.
نمایشگاهی از آثار اشیرین نشاط با عنوان " در جستوجوی ام کلثوم" در گالری عزالدین علیة که برای بزرگداشت امکلثوم، خواننده بزرگ جهان عرب برگزار شد.
در این نمایشگاه 8 عکس مربوط به فیلم " در جستوجوی ام کلثوم" از شیرین نشاط به همراه دو ویدئوی کوتاه از او برای بازدیدکنندگان به نمایش گذاشته شده است.
ژروم دو نوارمون، برگزارکننده این نمایشگاه در گفتوگو با بخش فارسی رادیو بینالمللی فرانسه درباره این نمایشگاه بیشتر توضیح میدهد.
برای شنیدن این برنامه روی پیکانک بالا بروید.
نصرت کریمی، بازیگر و کارگردانی که ۴۰ سال مجسمهسازی کرد روز دوشنبه ۱۲ آذر در ۹۵ سالگی درگذشت. نصرت کریمی در حالی در خانه خود در تهران چشم از جهان فروبست که ۴ دهه به دلیل انتقاد از باورها و عقاید خرافی جامعه ، اجازه کار کردن نداشت و حتی ممنوعالتصویر بود.
۱۳۵ مستندساز ایرانی با انتشار بیانیه مشترکی، با خانوادههای داغدار و آسیبدیده اعتراضهای آبان همدردی و اعلام کردند که آنچه در ایران در آبان ماه گذشته رخ داده را ثبت و حفظ خواهند کرد.
در بیانیه این مستندسازان آمده که نه فقط چشم بر روی واقعیتهای امروز سرزمین خود نمیبندند، بلکه آنها را روایت خواهند کرد.
اما چگونه میتوان با توجه به محدودیتهای داخل ایران چنین مستندهایی ساخت؟ و این آثار چقدر میتوانند در انتقال دقیق واقعیت تاریخی نقش داشته باشند؟
مشکلات ساخت چنین مستندهایی با توجه به اعمال محدودیت از سوی حکومت چیست؟
آثاری که پیش از این و در چند دهه اخیر پس از انقلاب، اعتراضات ایران را موضوع کار خود قرار دادهاند، از چه کیفیتی برخوردارند؟
برای شنیدن این برنامه روی پیکانک بالا بروید.
اگرچه از مرگ ژان قوش، مستندساز و مردمشناس فرانسوی 15 سالی میگذرد اما میراثی که این سینماگر به جا گذاشت؛ همچنان زنده است.
ژان قوش که توانست علاوه بر ساخت فیلمها و مستندهای مختلف، سینماگران بسیاری را هم تربیت کند؛ نه فقط به دلیل روش فیلمبرداری خود شناخته شده و ویژه است بلکه نگاه او به جهان و به جایگاه سینماگران نیز ویژه و متفاوت بود.
هرچند عمده مستندها و آثار ژان قوش به آفریقا مربوط است اما این فیلمساز سه بار هم به ایران سفر کرد و حاصل این سفرها، ساخت فیلمی در این کشور بود.
مینا راد، مستندساز ایرانی و از شاگردان مدرسه سینمایی ژان قوش، کارگردان فیلمی است که به روایت حضور ژان قوش در ایران و شاگردان ایرانی او میپردازد.
این فیلم با نام "روایتهای فارسی، ژان قوش در ایران" حاصل چهار سال گفتوگوی مینا راد با شاگردان ایرانی ژان قوش است که در مجموعهای جای دارد که به آثار این فیلمساز برجسته فرانسوی اختصاص دارد و به تازگی از سوی انتشارات مونپارناس در پاریس تولید شده است.
مینا راد در گفتوگو با بخش فارسی رادیو بینالمللی فرانسه از تجربه فیلمسازی درباره ژان قوش میگوید.
برای شنیدن این برنامه روی پیکانک بالا بروید.
اخبار مربوط به فیلم " خانه پدری" ساخته کیانوش عیاری طی تقریبا هفت سال گذشته هراز چندی منتشر میشود.
فیلمی که تقریبا یک دهه پیش ساخته شد، سه سال در توقیف ماند، سپس به جشنواره فجر رفت و در آنجا نمایش داده شد. دی ماه 93 یعنی تقریبا چهار سال پس از ساخت در سینماها اکران شد و همان روز هم از پرده پایین کشیده شد.
فیلم عیاری نزدیک به یک دهه توقیف بود تا چند وقت پیش که خبرآمد فیلم رفع توقیف شده و از ابتدای آبان ، نمایش داده میشود.
اما روز دوشنبه ۶ آبان روابط عمومی سازمان سینمایی ایران اعلام کرد: "با ابلاغ دستور قضایی بازپرس شعبه ۱۶ دادسرای فرهنگ و رسانه تهران به سازمان سینمایی، اکران فیلم خانه پدری متوقف شد."
همزمان رسانهها و روزنامههای اصولگرا و تندرو همچون "کیهان" و "فارس" با اکران فیلم، به کیانوش عیاری و مدیرانی که فیلم را رفع توقیف کردهاند، تاختند و "خانه پدری" را "ضد ایرانی" و ارائه دهنده "تصویری موهن و متوحش" از ایرانیان خواندند که با "غفلت" مسئولان سینمایی روی پرده رفته است.
اما موضوع فیلم خانه پدری چیست که آن را هم ضد ایرانی میخوانند و هم ضد دین؟
فیلم با نمایش قتل دختری به نام ملوک به دست پدر و برادرش در سال 1308 آغاز میشود.
پدر به دلیل شک و بدبینی نسبت به دخترش، قبر او را آماده میکند و دختر را برادرش به قتل میرساند.
بعد هم پسر عموی ملوک با فروکردن شمشیر تعزیه در خاک و خونی شدن آن از مرگ دختر مطمئن میشود.
لوکیشن فیلم خانهای قدیمی است که بر جنازه دختری بیگناه که با شمشیر تعزیه مرگی قطعی مییابد، بنا شده و فرش بافی حرفه اهالی این خانه است.
خانه قدیمی، فرش و تعزیه به عنوان نمادهایی که گردشگران خارجی، ایران را با آن میشناسند، در فیلم با تولید و بازتولید خشونت علیه زنان معرفی میشوند.
همین امر موجب شده که خانه پدری نمادی از جامعه ایران به نظر بیاید و اینکه در این جامعه خشونت و قتل زنان، یک ویژگی جدایی ناپذیر آن است.
به تازگی در فرانسه کتابی درباره "کارلو زینلی" هنرمند فقید ایتالیایی منتشر شده که میتوان آن را نخستین اثر جامعه درباره آثار این نقاش و همچنین نخستین مجموعهای دانست که به بررسی تطبیقی تجربههای زندگی او با آثارش میپردازد.
کارلو زینلی - معروف به کارلو - در سال 1916 در سان جیووانی لوپاتوتو ، ایتالیا متولد شد.
او کار خود را مدتها از طریق نقاشیهای دیواری یا نقاشی روی زمین ادامه داد تا در سال 1957 که کارلو پس از گذراندن یک دوره بیماری اسکیزوفرنی و
در جوانی به دلیل بیماری اسکیزوفرنی مدتها در یک بیمارستان روانی بستری بود و در آنها نقاشیهای دیواری یا نقاشی روی زمین انجام میداد. تا سال 1957 که بار دیگر به سراغ نقاشی با مداد یا گواش رفت.
اما در تقریبا همه نقاشیهای کارلو اثر بیماری او هم مشهود است.
در نقاشیهای او دو جهان اسکیزوفرنیک او با یکدیگر ملاقات می کنند ،از یکدیگر تاثیر میپذیرند و بعد فروکش می کنند. در آثار او میتوان به خوبی روند حرکت و جابجایی کم و بیش عجیب و غریب مردان ، زنان وحیوانات را تماشا کرد.
این موجودات از مقابل ما عبور می کنند ، اما در واقع سایه هایی بدون صورت ، اجسادی مثله شده ، سوراخ شده ، مصلوب شده ، و دفن شده هستند.
کارلو زینلی بخت این را داشت که نمایشگاهی از آثارش برپا شود و او را به عنوان هنرمند در زمان حیاتش بشناسند.
از کارلو حودود 2000 اثر به جا مانده که بسیاری از آنها در مجموعههای خصوصی و همچنین در موزههای آمریکا و اروپا موجود است.
نمایشگاه چشم و شب در موزه فرهنگهای اسلامی پاریس
این روزها در پاریس و در موسسه فرهنگهای اسلام نمایشگاه "چشم و شب" برگزار شده که با نمایش برخی آثار هنرمندان معاصر نگاهی دارد به موضوع "شب" و همچنین "چشم" در فرهنگهای اسلامی مختلف
برگزارکنندگان این نمایشگاه میگویند از آنجا که میان فرهنگ اسلامی و شب، ارتباطات ویژهای وجود دارد، از علم ستاره شناسی تا تجربیات عرفاتی، از شب زندهداری تا رویابینی، از متون مقدس تا آیینها، از کلمات تا جادو، به طور کلی دنیای شبانه در فرهنگ اسلامی با یک دنیای تخیلی همراه است.
شب در این فرهنگ یک تجربه ناب و ویژه است. همچنان که در قرآن، کتاب مقدس مسلمان، پیامبر آنها طی یک سفر شبانه به نام معراج پیام الهی را دریافت میکند.
آثار ارائه شده در این نمایشگاه تماشاگران را دعوت میکنند به اندیشیدن در تاریکی.
مثلا بخش اول این نمایشگاه با عنوان "تجربه شب تاریک" از شب به عنوان منبع دانش و مکاشفه نگریسته است.
همچنان که نخستین اثر ارائه شده در این نمایشگاه، تابلویی با موضوع معراج است.
تجربه کار همزمان با یک نویسنده و یک بازیگر مشهور در فیلم "تالوسو"
چرا "گیوم نیکلو" فیلمساز فرانسوی در تازهترین فیلم خود " جرارد دیپاردیو" بازیگر شناخته شده و "میشل ولبک" نویسنده شهیر معاصر را کنار هم گذاشته است؟
چون آنها را از خیلی پیش میشناسد؟ چون با هریک از ایندو پیش از این همکاری داشته و بعدها به دوست آنها بدل شده است؟
فیلم یک روز در "تالاسو" ماجرای آشنایی و ملاقات این دو شخصیت است، آنهم وقتی هرکدام در نقش واقعی خود حضور دارند. دیپاردیو در این فیلم، همان بازیگر معروف است و میشل ولبک هم نویسنده فرانسوی معاصر با بیشترین تعداد خواننده.
گیوم نیکلو ، کارگردان " تالاسو" درباره اینکه چطور توانسته اعتماد ایندو را برای حضور در این فیلم در کنار یکدیگر جلب کند، میگوید: " برای همه اینها یک ریشه و ابتدایی بوده است. چون واقعا مرحله اعتمادسازی باید سپری میشد. مثلا در مورد میشل ولبک این مرحله با ساخت فیلم ماجرای گرجی در سال 2012 و اینکه من به او نقش اول را پیشنهاد دادم، صورت گرفت."
و خوب چرا به میشل ولبک نقش اول را پیشنهاد داده؟ چون نویسنده معروفی بود؟
او میگوید: "ما چند سال قبل از آن هرکدام در انتشارات فلاماریون، رمانی چاپ کرده بودیم. او ذرات بنیادی را نوشته بود و من جک مغول را. جلسه امضای کتاب ما هر دو همزمان بود. کار من طی کمتر از پانزده دقیقه پایان یافت و برای او ساعتها طول کشید. من او را تماشا میکردم و همزمان شخصیتی را دیدم کاملا متفاوت. یک کیمیاگر عجیب میان آن چه در ظاهر هست، صدایش و شیوه حرکتش. چنین چیزی گاهی رخ میدهد و ما با ظرافت خاصی که در شخصیت و رفتار یک فرد وجود دارد مواجه می شویم. و بعد فیلم "امکان یک جزیره" را دیدم که میشل ولبک آن را براساس رمانی که خود نوشته، ساخته است. برای من چیزی که همیشه اهمیت داشته، شخصیتهاست نه بازیگران. و همین کار را کلید زد."
گیوم نیکلو در سال 2014 نیز فیلم " ربایش میشل ولبک" را ساخت که باز همین نویسنده قهرمان آن است و در آن این نویسنده حضور دارد
این کارگردان درباره تجربه این همکاری هم می گوید: "این ایده که میشل ولبک در نقش واقعی خودش در یک فیلم تخیلی ظاهر شود، خیلی زود شکل گرفت. به او بهانه این را میداد که پرسوناژی باشد که در هرحال خود اوست و به همین دلیل واکنشهای طبیعی خودش را داشته باشد. برای من هم راهی بود تا یکبار دیگر ببینم مستند را با چند پیشنهاد سرگرم کننده که جنبههای دیگری از میشل ولبک را نشان دهد که دیگران کمتر آن را میشناسند."
گیوم نیکلو اطلاعات جالب دیگری هم درباره ساخت این فیلم میدهد که شنیدنش برای شما هم شاید جالب باشد.
فیلم "تالاسو" با همان صحنهای آغاز میشود که " ربایش میشل ولبک" پایان مییابد.
کارگردان گفته که پیش از نوشتن سناریوی ربایش، فقط و فقط یک سوال از میشل پرسیدم: چه کاری هست که دوست داری انجام بدهی اما جراتش را نداشتهای؟
او گفت: " راندن با سرعت 300 کیلومتر بر ساعت"
من گفتم: قبول است.
این آخرین پلان فیلم بود.
میشل از یک سال قبل از آن پشت فرمان ننشسته بود. خودرویی که زیر پای ما بود، برلین بود. تندروترین خودرو در دنیا.
قبل از فیلمبرداری این صحنه، میشل وصیتنامه خودش را نوشت. چون میدانست که اگر تصادف کنیم، ممکن است اتومبیلمان آتش بگیرد. تکنسین صدا هم همراه ما در ماشین بود. البته توی صندوق عقب.
من صندلی عقب نشسته بودم به همراه فیلمبردار و " لوک شوارتز" بازیگر دیگر فیلم به همراه میشل جلو نشسته بودند.
سرعت ما به 280 کیلومتر رسیده بود. بیش از آن نرفتیم چون میشل نگران بود کنترل فرمان را از دست بدهد.
The podcast currently has 24 episodes available.