خلاصهی فصل هشتم کتاب دراکولادر این فصل، تأثیر حضور کنت دراکولا در انگلستان بیشتر دیده میشود و تمرکز داستان بر وخامت حال لوسی و اتفاقات عجیب اطراف اوست.
1. لوسی و خوابگردیهای مرموز- مینا بهشدت نگران لوسی است، چون او شبها خوابگردی میکند و روزها ضعیفتر و رنگپریدهتر میشود.
- در یکی از شبها، مینا او را در کنار نیمکتی در گورستان ویتبی پیدا میکند.
- بر فراز لوسی، سایهای سیاه و اسرارآمیز خم شده بود که با نزدیک شدن مینا ناپدید شد.
2. نشانههایی از حمله- پس از آن اتفاق، روی گلوی لوسی دو سوراخ کوچک دیده میشود.
- مینا تصور میکند که شاید چیزی او را گاز گرفته، ولی نمیتواند دلیلش را پیدا کند.
3. بازگشت جاناتان هارکر- مینا نامهای دریافت میکند که جاناتان در بیمارستانی در بوداپست است.
- او دچار شوک و خستگی شدید ذهنی شده و هیچچیز از سفرش به قلعهی دراکولا به خاطر نمیآورد.
- مینا فوراً برای پیوستن به او عازم میشود.
4. ازدواج مینا و جاناتان- مینا و جاناتان در همان بیمارستان در بوداپست با هم ازدواج میکنند.
- مینا امیدوار است که با عشق و مراقبت بتواند جاناتان را به آرامش برگرداند.
پایان فصل:در این فصل، مینا از ویتبی دور میشود و به سراغ جاناتان میرود، اما در نبود او، لوسی در معرض خطری نامرئی و تاریک قرار دارد.
نشانههایی از حضور خونآشامی واقعی کمکم آشکار میشود…
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.