
Sign up to save your podcasts
Or
▨ نام شعر: شب جمعه خدمت حاج امین
▨ شاعر: ایرج میرزا
▨ با صدای: سبحان گنجی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــ
رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود
اگر بهشت شنیدی بساطِ دوشین بود
چه حال خوب و شب جمعۀ خوشی دیدیم
چه بودی ار شبِ هر جمعه حالِ ما این بود
عجب شبی به احبّا گذشت و پندارم
که چشمِ چرخ در آن شب به خواب سنگین بود
جهان به دیدۀ من ناپسند میآمد
ولی در آن شب دیدم که دیده بدبین بود
لوازم طرب و موجبات آسایش
ز لطف حاج امین جمله تحتِ تأمین بود
تمام حرفِ وفا در لب و صفا در چشم
نه در سری هَوَسِ بَد نه در دلی کین بود
نه از میلسپو آنجا سخن نه از نُرمال
نه ذکر آنقُره، نی صحبتِ فلسطین بود
نه گفت و گویِ رضاخان نه یادِ احمد شاه
نه فکرِ مؤتمن الملک و ذکرِ چایکین بود
انار و سیب و به و پرتقال و نارنگی
کبابِ برّۀ خوب و شرابِ قزوین بود
عرق به حدِّ کمال آبجو به حدِّ نِصاب
گل و بنفشه فزونتر ز حدِّ تخمین بود
مُعاشران همه خوشروی و مهربان بودند
یکی نبود که بدخوی و زشت آیین بود
جلال و حاج زَکی خان و اعظم السّلطان
ادیب سلطنه و فتح بود و فرزین بود
بس است آنچه شنیدی تو یا بگویم باز
بتول بود و قمر بود و ماه و پروین بود
نگارخانۀ چین بود و بارنامۀ هند
هزار چندان بود و هزار چندین بود
بتول چارقدی بر سرش ز منسوجی
که نسج آن غرض از کارگاهِ تکوین بود
به گردِ عارضش از زیر چارقد بیرون
دو قسمت متساوی ز مویِ مُشکین بود
سفید روی و بر اطراف آن دو مویِ سیاه
بنفشه بود که اندر کنارِ نسرین بود
نداده بود به خود هیچ گونه آرایش
که بکر بود و منزّه ز قیدِ تزیین بود
دلم تپید چو بر چشمِ او گشادم چشم
چو صعوهای که گرفتارِ چنگِ شاهین بود
قمر مگو که یکی از ودایعِ حق بود
قمر مگو که یکی از بدایع چین بود
به پا زِ حُلّهٔ زَربَفت داشت پاچینی
چه گویمت که چِهها در میانِ پاچین بود!
از آن لطافت و آن پودر و پارفَم و توالت
شبیه مادموازلهای بِرْن و برلین بود
مثال خوشۀ خُرما فرازِ نخلِ بلند
نموده جمع به سر گیسوان زرّین بود
نه شانه بود که آن گیسوان به هم میریخت
کلیدِ محبسِ دلهایِ مستمندین بود
مرا به مهر ببوسید و من خجل گشتم
که پیر بودم و رخسار من پُر از چین بود
دلم جوان شد و طبعم روان از آن بوسه
مگر به لعلِ وی آبِ حیات تضمین بود
بتول شور به مجلس فکند با ویُلُن
قمر مطابق او در غناء شیرین بود
به یک تغنّیِ او در نَشاط میآمد
اگر چه قلبِ پدرمرده طفلِ مسکین بود
ز یک ترنّم او شادمان شدی گر چند
طلاقدیده زنِ ناگرفتهکابین بود
روانِ جامعه از این دو زن صفا مییافت
اگر نه بر رخشان آن نقابِ چرکین بود
کشید کار در آخر به تعزیتخوانی
که بادهنوشان سرمست و باده نوشین بود
یکی سکینه یکی مادرِ وَهَب میشد
همان دو بازسنان بود و شِمرِ بیدین بود
چو شِمر حضرتِ عبّاس را طلب میکرد
حکایتِ سپر و گرز بود و زوبین بود
چه گویمت که چه میکرد اعظم السّلطان
حقیقةً یکی از جملهٔ ملاعین بود
جناب فرزین گه راست رفت و گاهی چپ
همیشه این حرکت از خواص فرزین بود
ادیب سلطنه هم بد نشد در آخرِ کار
اگر چه اوّل شب با وقار و تمکین بود
چو نیمی از شب بگذشت سفره آوردند
که اندر آن خورش قیمه بود و تهچین بود
«شکم پرست کند التفات بر مأکول»
به خاصه کز سر شب بار معده سنگین بود
ادیب و فرزین بعد از دو ثلثِ شب رفتند
کسی که ماند به جا فتح و آن خواتین بود
جنابِ حاج امین با قمر به یک جا خفت
اگر چه کثرتِ جا و وفورِ بالین بود
بلی قمر یکی از جملۀ خبیثات است
وکیل محترم ما هم از خبیثین بود
من و بتول به جای دگر شدیم ولی
بتول بکر و جلال الممالک عنّین بود
به یادِ خُلقِ خوشِ میزبان و مهمانان
برین و بالین بر من عبیر آگین بود
خلاصه بر منِ مهجور راست میخواهی
شبی که در همۀ عمر خوش گذشت این بود
به یادگارِ شبِ جمعه گفتم این اشعار
که همچو بزم سزاوارِ شرحِ چونین بود
گُمان مدار {نبود} که دیگر شبی چنین بینم
که عمر من به حدود ثَلاث و خَمسین بود
▨
ایرج میرزا
ـــــــــ
پینوشتها:
*ملیسپو: آرتور میلسپو مباشر آمریکایی بود که در واقع رئیس کل مالیه ایران بود و بر حسن جریان کارهای وزارت مالیه نظارت داشت.
*آنقره: آنکارا، پایتخت ترکیه .
چایکین: خاورشناس روس است که با ایرج میرزا هم رابطه دوستی و الفت داشته است.
*نرمال: مخفف «اکول نرمال» است که در فرانسه به دانشسرای معلمین میگفتند و در آن زمان صحبت این بوده که ایران هم باید نرمال داشته باشد.
*موتمن الملک: حسین پیرنیا ملقب به مؤتمنالملک دولتمرد اواخر دورهٔ قاجاریه، رئیس مجلس شورای ملی در دوره دوم و چهارم، نماینده شش دوره مجلس شورای ملی، و برادر حسن پیرنیا بود.
*پارفم: تلفظ فرانسوی پرفیوم، عطر و ادکلن
«*شکم پرست کند التفات بر مأکول» این بیت از سعدی است
4.9
1717 ratings
▨ نام شعر: شب جمعه خدمت حاج امین
▨ شاعر: ایرج میرزا
▨ با صدای: سبحان گنجی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــ
رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود
اگر بهشت شنیدی بساطِ دوشین بود
چه حال خوب و شب جمعۀ خوشی دیدیم
چه بودی ار شبِ هر جمعه حالِ ما این بود
عجب شبی به احبّا گذشت و پندارم
که چشمِ چرخ در آن شب به خواب سنگین بود
جهان به دیدۀ من ناپسند میآمد
ولی در آن شب دیدم که دیده بدبین بود
لوازم طرب و موجبات آسایش
ز لطف حاج امین جمله تحتِ تأمین بود
تمام حرفِ وفا در لب و صفا در چشم
نه در سری هَوَسِ بَد نه در دلی کین بود
نه از میلسپو آنجا سخن نه از نُرمال
نه ذکر آنقُره، نی صحبتِ فلسطین بود
نه گفت و گویِ رضاخان نه یادِ احمد شاه
نه فکرِ مؤتمن الملک و ذکرِ چایکین بود
انار و سیب و به و پرتقال و نارنگی
کبابِ برّۀ خوب و شرابِ قزوین بود
عرق به حدِّ کمال آبجو به حدِّ نِصاب
گل و بنفشه فزونتر ز حدِّ تخمین بود
مُعاشران همه خوشروی و مهربان بودند
یکی نبود که بدخوی و زشت آیین بود
جلال و حاج زَکی خان و اعظم السّلطان
ادیب سلطنه و فتح بود و فرزین بود
بس است آنچه شنیدی تو یا بگویم باز
بتول بود و قمر بود و ماه و پروین بود
نگارخانۀ چین بود و بارنامۀ هند
هزار چندان بود و هزار چندین بود
بتول چارقدی بر سرش ز منسوجی
که نسج آن غرض از کارگاهِ تکوین بود
به گردِ عارضش از زیر چارقد بیرون
دو قسمت متساوی ز مویِ مُشکین بود
سفید روی و بر اطراف آن دو مویِ سیاه
بنفشه بود که اندر کنارِ نسرین بود
نداده بود به خود هیچ گونه آرایش
که بکر بود و منزّه ز قیدِ تزیین بود
دلم تپید چو بر چشمِ او گشادم چشم
چو صعوهای که گرفتارِ چنگِ شاهین بود
قمر مگو که یکی از ودایعِ حق بود
قمر مگو که یکی از بدایع چین بود
به پا زِ حُلّهٔ زَربَفت داشت پاچینی
چه گویمت که چِهها در میانِ پاچین بود!
از آن لطافت و آن پودر و پارفَم و توالت
شبیه مادموازلهای بِرْن و برلین بود
مثال خوشۀ خُرما فرازِ نخلِ بلند
نموده جمع به سر گیسوان زرّین بود
نه شانه بود که آن گیسوان به هم میریخت
کلیدِ محبسِ دلهایِ مستمندین بود
مرا به مهر ببوسید و من خجل گشتم
که پیر بودم و رخسار من پُر از چین بود
دلم جوان شد و طبعم روان از آن بوسه
مگر به لعلِ وی آبِ حیات تضمین بود
بتول شور به مجلس فکند با ویُلُن
قمر مطابق او در غناء شیرین بود
به یک تغنّیِ او در نَشاط میآمد
اگر چه قلبِ پدرمرده طفلِ مسکین بود
ز یک ترنّم او شادمان شدی گر چند
طلاقدیده زنِ ناگرفتهکابین بود
روانِ جامعه از این دو زن صفا مییافت
اگر نه بر رخشان آن نقابِ چرکین بود
کشید کار در آخر به تعزیتخوانی
که بادهنوشان سرمست و باده نوشین بود
یکی سکینه یکی مادرِ وَهَب میشد
همان دو بازسنان بود و شِمرِ بیدین بود
چو شِمر حضرتِ عبّاس را طلب میکرد
حکایتِ سپر و گرز بود و زوبین بود
چه گویمت که چه میکرد اعظم السّلطان
حقیقةً یکی از جملهٔ ملاعین بود
جناب فرزین گه راست رفت و گاهی چپ
همیشه این حرکت از خواص فرزین بود
ادیب سلطنه هم بد نشد در آخرِ کار
اگر چه اوّل شب با وقار و تمکین بود
چو نیمی از شب بگذشت سفره آوردند
که اندر آن خورش قیمه بود و تهچین بود
«شکم پرست کند التفات بر مأکول»
به خاصه کز سر شب بار معده سنگین بود
ادیب و فرزین بعد از دو ثلثِ شب رفتند
کسی که ماند به جا فتح و آن خواتین بود
جنابِ حاج امین با قمر به یک جا خفت
اگر چه کثرتِ جا و وفورِ بالین بود
بلی قمر یکی از جملۀ خبیثات است
وکیل محترم ما هم از خبیثین بود
من و بتول به جای دگر شدیم ولی
بتول بکر و جلال الممالک عنّین بود
به یادِ خُلقِ خوشِ میزبان و مهمانان
برین و بالین بر من عبیر آگین بود
خلاصه بر منِ مهجور راست میخواهی
شبی که در همۀ عمر خوش گذشت این بود
به یادگارِ شبِ جمعه گفتم این اشعار
که همچو بزم سزاوارِ شرحِ چونین بود
گُمان مدار {نبود} که دیگر شبی چنین بینم
که عمر من به حدود ثَلاث و خَمسین بود
▨
ایرج میرزا
ـــــــــ
پینوشتها:
*ملیسپو: آرتور میلسپو مباشر آمریکایی بود که در واقع رئیس کل مالیه ایران بود و بر حسن جریان کارهای وزارت مالیه نظارت داشت.
*آنقره: آنکارا، پایتخت ترکیه .
چایکین: خاورشناس روس است که با ایرج میرزا هم رابطه دوستی و الفت داشته است.
*نرمال: مخفف «اکول نرمال» است که در فرانسه به دانشسرای معلمین میگفتند و در آن زمان صحبت این بوده که ایران هم باید نرمال داشته باشد.
*موتمن الملک: حسین پیرنیا ملقب به مؤتمنالملک دولتمرد اواخر دورهٔ قاجاریه، رئیس مجلس شورای ملی در دوره دوم و چهارم، نماینده شش دوره مجلس شورای ملی، و برادر حسن پیرنیا بود.
*پارفم: تلفظ فرانسوی پرفیوم، عطر و ادکلن
«*شکم پرست کند التفات بر مأکول» این بیت از سعدی است
7,789 Listeners
1,043 Listeners
2,520 Listeners
669 Listeners
233 Listeners
264 Listeners
133 Listeners
2,916 Listeners
377 Listeners
538 Listeners
148 Listeners
52 Listeners
99 Listeners
92 Listeners
64 Listeners