بارھا نشان داده ایم که کفر زن ھمان قلمرو نازھای اوست . و اما آخرین ناز او که تلاش برای ادامۀ کفر زناشوئی است ھمانا تقاضای طلاق می باشد . این ناز آخرین بالاخره بر سر زن می شکند و او را به مکرو بازیش مبتلا می سازد و زن با کمال ناباوری به ناگاه خود را طلاق یافته می یابد . ولی باور نمی کند وتاسال ھا در انتظار بازگشت شوھر و آغاز دوباره و ھزار چندان برتر از ناز قدیم می نشیند ولی خبری نیست . بسیارند زنانی که تا دم مرگ ھم طلاق خود را باور نمی توانند کرد زیرا در اوج بازی و مکر و نازخود به ناگاه مطلقه شدند . این ھمان مصداق سخن خداست که « مکر مکنید که مکر خدا برتر است » .
اینان به مکر خدا مبتلا شده اند . آنان از طلاق ھرگز طلاق را منظور نداشته اند بلکه در انتظار توبه وبازگشت شوھر بوده اند تا بازگردد و این بار آنان را چون خدا بپرستد و مرید بولھوسی آنان شود . ولی این آرزو را به گور می برند زیرا اگر مرد ھم بخواھد چنین کند خداوند نمی گذارد . ولایت مرد بر زن یک حق و حکم اجتناب ناپذیر الھی در زندگی زناشوئی است . تلاش زن برای تن در ندادن به این ولایت وبلکه مرد را تحت ولایت خود کشانیدن موجب بروز انواع نازھای پیچیده و حیرت آور و مالیخولیائی میشود و چه بسا زن را در ناز و مکرھایش دیوانه می کند تا اینکه در طلاقش بخود می آید که دیگر دیراست .