داستان کوتاه باران، نوشتهء اکبر رادی رو خوندم، که امیدوارم بپسندید. سعی کردم صدا بهتر از دفعات قبلی ضبط بشه. این داستان در سال 1338 نوشته شده، و در کتابی به نام جاده به چاپ رسیده.
چند اصطلاح در این داستان استفاده شده که معنای اونها رو درآوردم و میذارم:
ورزا: گاوِ نر
گَرَک: آویزهای سنّتی که شمال ایران از الیاف گیاهی ساخته میشه
کولکاپیس: پرندهای مثل چرخریسک
کُتام: آلاچیق معمولا وسط مزرعه، کلبهء کوچک موقت
چَندک زدن: چنباتمه نشستن
تاچه:کیسه بزرگ
لنگه: واحد وزن بار، عدل
مورد: درختچهای همیشهسبز
■ موزیک زمینه:
Allégro by Emmit Fenn
www.MehdiMahjoob.ir