با علی داداشم و عرفان دوستم که مهمترین مشخصهای ظاهریش اینه که میتونه تا آخرین قطرات انرژیش حرف بزنه و از این بابت که با یه آدم کم حرف مثل من دوست شده،میشه گفت جفتی بد شانس هستیم،
توی پارک میچرخیدیم که خوردیم به پست چندتا گروهِ نوازندهی خیابونی.
هرکدوم تو یه سبکی میزدن و میخوندن،از ایرانی و پاپ و سنتی بگیرید تا راک و رپ.
اولش تصمیم گرفتیم بریم پیش یکی از گروههایی که راک میزد ولی دیگه پیداشون نکردیم و اومدیم پیش بچههای ایرانی زن و ایرانی خون.دورشون از همهی گروهها شلوغتر بود و یه دختر بچهی خیلی خیلی خوشگلی هم از اول تا آخرش با همهی آهنگها حتی اونایی که نمیشد رقصید ،میرقصید و بدجوری داشت قند تو دل همه آب میکرد.
آدم دوست داشت بره بگیرهاش بغل و حسابی فشارش بده و اذیتش کنه از شدت شیرینی.
تو کشور ما مثل خیلی چیزهای دیگه، دید درستی نسبت به نوازندههای خیابونی وجود نداره.خیلیها فکر میکنن این نوازندهها آدمهای بدبختی هستن و در حال گدایی.پولی هم که بهشون میدن رو به چشم لطف میبینن ولی واقعیت اینه که این آدمها بدبخت و متکدی نیستن و اون پولی که ما میدیم وظیفهی ماست در قبال چیزی که ازش لذت بردیم.
محصول هنرمند احساسش و لذتی است که به شما میدهد و برای اینکه یه هنرمند بتونه از طریق هنرش زندگیش رو بچرخونه و مجبور به انجام کارهای متفرقهی دیگه نباشه و از دستش ندیم، پس لازمه هزینهی لذتی که از هنرش میبریم رو پرداخت کنیم.
هرجا ایستادیم و از موسیقی یا هنر یه هنرمند خیابونی لذت بردیم،وظیفهی ماست که هزینهاش رو بدیم،نه لطف ما !
در این قسمت بیشتر موسیقی میشنوید و پیشاپیش از کیفیت پایین صدای اجراهای خیابونی عذرخواهی میکنیم.صدا برداری از یه اجرای موسیقی خیابونی اون هم وقتی برنامهای از قبل براش نداشتی،بدون تجهیزات کار سختی است.