شاهنامه خوانی درانجمن ایرانشهر ۵۸ دوازده رخ قسمت نهم با سیروس ملکی.
در این رویاروییها، گیو با گروی زره مواجه میشود، همان کسی که ریش سیاوش را گرفت و سرش را برید. فریبرز، پسر کاووس، با کلباد ویسه وارد نبرد میشود. رهام، پسر گودرز، با بارمان درگیر میشود، در حالی که گرازه با سیامک به جنگ میرود و گرگین کارآزموده با اندریمان مبارزه میکند. بیژن گیو با رویین، جنگجویی نیرومند، رو به رو میشود و سایر پهلوانان ایرانی نیز با جنگجویان تورانی نبرد میکنند.
در این میان، سپهدار گودرز و پیران نیز با کینه و انتقام وارد میدان نبرد میشوند. هر دو سپهبد سوگند میخورند که تا پایان نبرد از دشمنی دست برنخواهند داشت و تا زمانی که سرنوشت جنگ مشخص نشود، مبارزه ادامه خواهد یافت.
صحنه نبرد به گونهای است که دو لشکر در برابر هم صفآرایی کردهاند؛ یک سو سپاه ایران و سوی دیگر سپاه توران. در میان آنان دشتی پهناور قرار دارد که نبرد بر روی آن جریان مییابد. سپهدار گودرز نشانی برای سربازان خود میگذارد: هر کس که دشمنی را شکست دهد، باید درفشی بر بالای سر خود برپا کند تا پیروزیاش نمایان شود. پیران نیز برای سپاه توران نشانی مشابه قرار میدهد.
با شروع نبرد، هر دو سپاه آماده خونریزی و مبارزه با تیغ و گرز و تیر میشوند. جنگجویان توران و ایران، هر کدام با سلاحهای خود وارد میدان نبرد شده و مبارزهای بیرحمانه آغاز میشود. در این هنگام، یزدان اراده میکند که نیروی تورانیان کاهش یابد و در نهایت، بسیاری از آنها شکست خورده و اسبهای جنگیشان از حرکت بازمیمانند. روز به ضرر تورانیان میچرخد و خون در میدان نبرد به جوش میآید.
در پایان، پهلوانان و جنگجویان از هر دو سو، جان خود را در راه پادشاهی و افتخار فدا میکنند و مبارزه همچنان ادامه دارد.