این بخش شامل نود و هفتمین نشست از سلسله نشستهای شاهنامهخوانی در انجمن ایرانشهر است که با معرفی حضار جدید و خوشآمدگویی به آنان آغاز میشود. سپس، به بررسی پایان داستان رستم و مرگ او به دست انسانهایی فریبکار پرداخته میشود. سخنران به سوگواری زال و رودابه، انتقام فرامرز از پادشاه کابل و خاکستر کردن خاندان رستم اشاره میکند. در ادامه، تاجگذاری بهمن و انتقامگیری او از خاندان رستم به دلیل مرگ اسفندیار روایت میشود که منجر به جنگ فرامرز با بهمن و شکست و مرگ فرامرز میگردد. در پایان، سخنران به ضرورت مطالعه شاهنامه و لزوم پاسخهای خردمندانه در جامعه امروز اشاره میکند.
واژهنامه کلیدی
- انجمن ایرانشهر: محفلی برای شاهنامهخوانی.
- پیل ژیان گشت با خاک جفت: کنایه از مرگ رستم، پهلوانی قدرتمند چون فیل.
- چاره و فریب: دسیسه و نیرنگ.
- مهلال خاندان رستم: نابودی و زوال خاندان رستم.
- زابلستان: سرزمین زال، ناحیهای در سیستان.
- بدخواه (شقاد): دشمن، کسی که بد کسی را میخواهد (در اینجا شقاد برادر ناتنی رستم).
- رانت: امتیاز ویژه، سود ناعادلانه.
- یال: موی گردن اسب، و در مورد انسان کنایه از موی سر.
- بر و روی و خویش چاک کردن: کنایه از سوگواری شدید و خودزنی.
- پیلتن: دارای بدنی قدرتمند چون فیل (لقب رستم).
- بنی سر وانی درخت: کنایه از ریشهکن کردن پهلوانان.
- تجاهلالعارف: آرایهای ادبی که شاعر با وجود دانستن موضوع، خود را نادان جلوه میدهد و سؤال میکند.
- ساج: نوعی چوب گرانبها و محکم.
- درودگر: نجار.
- قلقلستان: جایی پر از غوغا و شلوغی.
- مویه: شیون و زاری.
- دخمه: آرامگاه، گور.
- سپنج: مهمانسرا، کنایه از دنیا.
- کرنای: شیپور جنگی.
- درای: طبل.
- کوس: نوعی طبل بزرگ.
- آهنین شدن هوا لاژورد زمین: کنایه از کثرت جنگجویان زرهپوش و گرد و غبار ناشی از نبرد.
- پذیره شدن: استقبال کردن، به پیشواز رفتن.
- پرخاشجوی: جنگجو، ستیزهجو.
- اغراق در حماسه: مبالغهگویی در توصیف حوادث حماسی.
- قلبگاه: مرکز سپاه دشمن.
- گرگ: در اینجا کنایه از شجاعت و درندگی در جنگ.
- نامداران سند و هند: اشاره به سپاهیان هندی و سندی.
- زه کشیدن: نوعی شکنجه با بستن طناب ساخته شده از روده حیوانات و کشیدن آن تا متلاشی شدن بدن.
- جفاپیشه: ظالم، ستمگر (در اینجا شاه کابل).
- منشور تیغ: کنایه از فرمانروایی و قدرت شمشیر.
- کبو: به معنی کبود (در اینجا برای رنگ لباس عزاداری).
- ناچریدن: نخوردن غذا.
- روداگو یا رستمزاد: نام تاریخی اولین سزارین.
- تخم (در اینجا تخمی که ایدر بکشت): کنایه از اعمال و نیکوکاریها در این دنیا.
- داغدل: دلشکسته، غصهدار.
- اختر کینهکش: سرنوشت بد و انتقامجو.
- پشوتن: برادر اسفندیار، شخصیتی خردمند.
- اضافه استعاری: نوعی آرایه ادبی که در آن مضاف و مضافالیه ارتباط مجازی و استعاری دارند (مثال: روی بخت).
- کار گذشته: تاریخ.
- برزی: میکاری (مجازاً به معنی "درآمد").
- بهی یافتن: خوبی و سعادت یافتن.
- پشوتن بردن: کنایه از کاری بیفایده و بیمورد (مانند زیره به کرمان بردن).
- بخش پهلوانی: قسمتی از شاهنامه که به دلاوریهای پهلوانان میپردازد.
- بخش تاریخی: قسمتی از شاهنامه که به رویدادهای تاریخی نزدیکتر است.
- اردشیر درازدست: پادشاه هخامنشی که در تاریخ با بهمن مقایسه شده.
- بستن کمر همت: آماده شدن برای کاری بزرگ.
- گشادن دست: بخشش و سخاوت.
- روشنروان: آگاه، هوشیار.
- سگزی: سیستانی (گاهی با بار منفی).
- هوای هوش سپردن: کنایه از مرگ.
- مغاک: گودال، در اینجا کنایه از پنهان کردن.
- فرخ: خجسته، مبارک.
- شبگیر: سحرگاه، صبح زود.
- هیرمند: نام رودخانهای در سیستان.
- پر مایه گان: ثروتمندان و اشراف.
- ستام: ابزار زین اسب.
- پوزش: عذرخواهی.
- تناسب (مراعات نظیر): آرایهای ادبی که در آن کلمات مرتبط با هم در یک بیت یا جمله آورده میشوند.
- گورابه: زادگاه رستم.
- قیر: مادهای سیاه و چسبناک، در اینجا کنایه از تیرگی آسمان.
- یازردشیر: لقب بهمن.
- بردار کردن: به دار آویختن.
- فر ایزدی: حمایت و تأیید الهی.
- باور مشترک: عقیده و ارزشهای مشترک.
- ققنوس: پرندهای اساطیری که از خاکستر خود دوباره زنده میشود، کنایه از تجدید حیات جامعه.