Share ...کتاب ها هم صحبت می کنند
Share to email
Share to Facebook
Share to X
By Ketabha
3.9
88 ratings
The podcast currently has 33 episodes available.
صادق هدایت ، از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران، مترجم آثار کافکا از جمله مسخ و نویسنده داستان هایی چون بوف کور ، سگ ولگرد ، داش آکل ، سه قطره خون و آبجی خانم با نحوه زندگی و خودکشی اش سال هاست حرف های زیادی را بین مردم می گرداند. زنی که مردش را گم کرد اثر صادق هدایت داستان زنی است که رفتار نامعقولش برای هیچکس بجز خود، توجیهی ندارد و زندگی به گمان خود عاشقانه ای و به گمان سایرین نکبت باری برای خود ساخته است.
شخصیت اصلی کتاب صوتی زنی که مردش را گم کرد ، زرین کلاه است. به دنیا آمدن زرین کلاه دختر بد اقبال و شخصیت اصلی این داستان، مصادف با مرگ پدرش بوده است و این حادثه ناگوار کینه او را به دل مادرش انداخته و دل مکدر مادر، همواره او را مورد لعن و نفرین قرار داده است.
این نسخه تلخیص شده با صدای بهرام ابراهیمی در صدای جمهوری اسلامی ضبط و تهیه شده است.
روزی نویسندگان و مورخان در آینده به این دوره از تاریخ نگاه میکنند و از رمانی صحبت میکنند که همه حتی خردسالان و سالمندان را منقلب کرده است. این رمان بیشک «جز از کل» نوشتهی «استیو تولز» رماننویس استرالیایی خواهد بود که از اعماق وجود انسانها سخن میگوید. «جز از کل» درامی خانوادگی است که ترس، انتظار و زندگی را به شکل متفاوتی معنا میکند و به تصویر میکشد و هر پاراگراف آن، خود داستانی تأملبرانگیز است.
کتاب جز از کل اثر «استیو تولتز» در سال 2008 منتشر شد. این کتاب یکی از موفقترین آثار ادبیات استرالیا است که در مدتزمان کمی توانست بهعنوان یکی از پرفروشترین آثار نیویورکتایمز و آمازون شناخته شود. این کتاب روایت دو نسل از خانوادهی «دین» است که با کارهای عجیبوغریب و گاها جنایی و ترسناک در میان مردم کشور استرالیا شناخته شدهاند. «مارتین دین»، «تری دین» و «جسپر دین» سه ضلع مثلث این کتاب محبوب و تأثیرگذار هستند که از زمان جنگ جهانی دوم تا اوایل قرن بیست و یکم در استرالیا، پاریس و تایلند زندگی میکنند. نشر چشمه نسخهی الکترونیک این کتاب را در اختیار فیدیبو قرار داده است و دانلود کتاب جز از کل در همین صفحه موجود است.
کتاب جز از کل بزرگترین رمان تاریخ استرالیا است که در سال 2008 نامزد جایزهی من بوکر شد. در این سال رمان «ببر سفید» نوشتهی «آراویند آدیگا»، نویسندهی هندی-استرالیایی برندهی این جایزه شد در حالی که برخی از منتقدان بر این باور بودند کتاب «استیو تولتز» هم شایستهی دریافت این جایزهی بود. این کتاب تنها یک رمان جذاب نیست بلکه اظهارنظرهایی فلسفی دربارهی زندگی بشر است که با قلم جادویی به نگارش درآمده است. نویسنده شخصیتهای این قصه را باکمی اغراق در میان داستانی پرفرازونشیب قرار داده و آنها را محکوم به زندگی و ادامهی حیات کرده است. این رمان بلند دربارهی آزادی، روح، عشق، مرگ و معنای زندگی صحبت میکند و با چنین جملات میخکوب کنندهای شروع میشود: «هیچوقت نمیشنوید ورزشکاری در حادثهای فجیع حس بویاییاش را از دست بدهد.اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسانها بدهد،مه البته این درس هم به هیچ درد زندگی آیندهمان نخورد ،مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد،فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش. درس من؟ من آزادیام را از دست دادم...»
«مارتین» و «تری» دو برادر از یک خانوادهی معمولی استرالیایی هستند که در ابتدا شبیه به همهی مردم عادی زندگی میکنند ولی پس از مدتی «تری» به یکی از محبوبترین شخصیتهای ورزشی استرالیا تبدیل میشود و تمام مردم را تحت تأثیر خود قرار میدهد. او باوجود آنکه قهرمان مردمش میشود ولی زندگیاش با یکی از زندانیهای تبهکار استرالیایی گره میخورد و راهی زندان میشود. «مارتین»، برادر او پس از سوزاندن کل شهر در حالی که در این فکر است برادرش در سلول انفرادی تاریک زندان شهر در حال سوختن است و او را برای همیشه ازدستداده است خانه خود را ترک میکند و با فصل جدیدی از زندگی در پاریس روبهرو میشود.
«مارتین دین» شخصیت متفکر و عجیب داستان «جزء از کل» در هرلحظه از این داستان در حال کنکاش و واکاوی شخصیت خود و دیگران است. او ذهنی مملو از سؤال دارد و همواره با خود درگیر است و همیشه به دنبال این است که چرا انسان به وجود آمده است و درنهایت سرنوشت او چیست؟ او باوجود تمام این اندیشههای بیپاسخ، در جوانی در شهر پاریس با موجودی به نام «جاسپر دین»، پسرش روبهرو میشود و خود را در مقام تربیت و تعلیم یک بشر دیگر میبیند. زندگی این پدر و پسر که شبیه به خطی موازی است داستان پرکشش «جزء از کل» را شکل میدهد.
نویسنده کتاب وانهاده با نام اصلی سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دوبووار فیلسوف نویسنده،فمینیست واگزیستانسیالیست فرانسوی بود که در سال ۱۹۰۸ در پاریس به دنیا آمد.دوبووار در یک خانوادهٔ بورژوای کاتولیک رشد یافت و پس از گذراندن امتحانات دورهٔ لیسانس ریاضیات،به مطالعه فلسفه در دانشگاه سوربن پرداخت.
سیمون دوبووار در حلقهٔ فلسفی دوستانه گروهی از دانشجویان مدرسهٔ اکول نورمال پاریس عضو بود که ژان پل سارتر نیز در آن عضویت داشت ولی خود دوبووار دانشجوی این مدرسه نبود.با وجود آنکه زنان در آن دوره کمتر به تدریس فلسفه میپرداختند،او تصمیم گرفت مدرس فلسفه شود و در آزمونی که به این منظور گذراند،با ژان پل سارتر آشنا شد.بووار و سارتر هر دو در ۱۹۲۹ در این آزمون شرکت کردند،سارتر رتبهٔ اول و بووار رتبهٔ دوم را کسب کرد.با این وجود، دوبووار صاحب عنوان جوانترین پذیرفتهشدهٔ این آزمون تا آن زمان شد.
دوبووار همچنین به عنوان مادر فمینیسمِ بعد از ۱۹۶۸ شناخته میشود.معروفترین اثر وی کتاب جنس دوم است که در سال ۱۹۴۹ نوشته شدهاست.این کتاب به تفصیل به تجزیه و تحلیل ستمی که در طول تاریخ به جنس زن شدهاست میپردازد.اما این نویسنده برجسته کتابهای مهم دیگری نیز داشت که از جمله آنها میتوان به کتاب مرگی بسیار آرام و کتاب همه میمیرند اشاره کرد.
کتاب وانهاده یکی دیگر از آثار داستانی دوبووار است که با موفقیت و استقبال و نقد و نظرهای مثبت و منفی فراوان روبهرو شد.او این کتاب را در ۱۹۶۷ همراه با دو داستان دیگر با نامهای تکگویی و سن رازداری در یک کتاب منتشر کرد.هر سه داستان یک درونمایۀ مشترک دارند:ترس از بالارفتن سن و تنهایی و البته مواجهۀ شخصیتهای اصلی داستان (زنان) با این حقیقت که شکست خوردهاند.
کتاب وانهاده
کتاب وانهاده داستانی است از تکگوییها و خاطرات زنی که در آستانه میانسالی متوجه خیانت همسرش میشود.مونیک زن داستان نماینده قشری از زنان ساده و عامی است که خود و زندگیاش در راه عشق به خانه و همسر و فرزندانش فدا شده است.زنی که به پایداری و دوام عشق باور دارد و حال به هنگام برخورد با فاجعهای چنین،بیش از حد توان خود سعی بر این دارد که منطقی و معقولانه با این حقیقت تلخ مواجه شود.
همه این اتفاقات در حالی است که از درون شکسته شده و صدای این شکستن و فروریختن را «دیگری» نمیبیند،نمیشنود.مونیک در اوج ناباوری تنها و بیکس رها شده، او حتی قادر به درک دنیای خارج از تعاریف خود از عشق و دوست داشتن نیست و همه این عوامل باعث میشود بیشتر از روز قبل در خود شکسته و منزوی گردد.
به طول کلی میتوان گفت که کل داستان کتاب وانهاده شرح جزئیات و احوالات درونی شخصیت مونیک است.تلاشهای او برای حفظ زندگی و روانکاوی خودش.این اتفاق در زندگی مونیک یک نقطه عطف نیز به شمار میآید چرا که چیزهایی جدید در مورد خودش و روابطش را آشکار میکند.
سیمون دوبووار در این اثر چنان با ظرافت از ترسها و غمهای زنی طرد شده سخن میگوید که خواننده گاه با او همذاتپنداری و گاه بر شدت احساساتش خرده میگیرد.در این عدم توانایی درک و کنار آمدن با خواسته نشدن،دگرگونی روح و اندیشه و سلیقه هر آدمی در گذر زمان،حتی دگرگونی ماهیت عشق و دوست داشتن در گذر زمان.که عشق خالصانه با ماهیت از خودگذشتگی بیاندازه در نهایت از آدمی، انسانی ضعیف و شکننده میسازد.که بعدها بدون حضور دیگری نمیداند چگونه زندگی کند و به زندگی خود معنا بخشد.
از جمله دیگر نکات مثبت کتاب وانهاده میتوان به فرم آن اشاره کرد.فرم روایت کتاب در قالب یادداشتهاى روزانه راوى نوشته شده و باعث ایجاد حس نزدیکى و همدلى با قهرمان داستان میشود. همچنین در طى مطالعه این کتاب محو زنانگیاى خواهید شد که در سطر به سطر آن موج میزند.
سمیون دوبووار درباره این اثر خود میگوید:من هرگز چیزی اندوهناکتر از این سرگذشت ننوشته بودم،سراسر قسمت دوم جز فریادی اضطرابآلود نیست و انحطاط نهایی قرمان داستان شومتر از مرگ است.
دوبواردر این اثر،در ماجرایی ساده که پیش آمدن آن در زندگی هر زن معمولی ممکن است،چنین هنرمندانه و ژرف اندیشانه موشکافی میکند،به عمق اندیشه و ذهن قهرمان راه میجوید و جنبههای گوناگونی از یک پدیده اجتماعی و ظرایف موجود در روابط انسانها،را مشاهده میکند.نویسندگان بزرگ از همین گونه ماجراهای ساده زندگی شاهکارهای ماندنی آفریدهاند.
فئودورداستايوفسكي خالق رمانهاي ارزشمند جنايت و مكافات،برادران كارامازوف نزد افراد فرهنگي، شناخته شده است. احتمالاً هيچ نويسندهاي نتوانسته همانند او پر قدرت و در اوجِ احساس، انديشههاي ژرف و عذابهاي وجدان بشري را توصيف كند. داستايوفسكي در بسياري از آثارش به تشريح خصوصيات انسانها ميپردازد. ذرهبين هنرمندانة او ايمان، رنج، تنهايي، عشق، گزينش بين خير و شر، لطف خداوندي، رهايي از گناه و... را درشت ميكند. او اغلب به درون ذهن شخصيتهاي آثارش نقب ميزد وخواننده را به مكاشفهاي دروني با آنها فرا ميخواند، كه رهاورد اين كار او شناخت مفاهيم عميق زندگي است.
درك مصائب و مشكلات مردم روسيه، حضور در ميان مردم و بازداشت چهار سالة او در زندان سيبري به دليل انتقاد از اوضاع و شرايط موجود از مهمترين اتفاقات زندگي ويبه شمار ميرود.آشنايي او با زندان و جانيها و آدمكشها و فضاي دهشتناك و مخوف آنجا، در آثارش به خوبي مشهود است.
داستان كوتاه «ماري دهقان» و رمان «خاطرات خانة اموات» نمونهاي دقيق از تجربيات، مشاهدات وواكنشهاي روحي او در زندان سيبري است.
داستان كوتاه «ماري دهقان» حديث نفسي از داستايوفسكي است. راوي اول شخص داستان، خود اوست. داستايوفسكي خودش را شخصيت اصلي داستان معرفي ميكند و خاطراتش را از زندان سيبري نقل ميكند:
بي هدف در حياط زندان، پشت سربازخانه قدم ميزدم و به حصار صلب و ميلههاي پولادين زندان نگاه ميكردم.... بياراده ميشمردمشان...
«فاجعه معدن در نیویورک»، داستان بلندی است از مجموعه «کجا ممکن است پیدایش کنم؟» نوشته هاروکی موراکامی. این داستان به دلیل موجزبودن و شخصیتپردازی نهچندان عمیقش به داستانهای مینیمالیستی میماند؛ اما طرح آن سادگی این نوع را ندارد.
«فاجعه معدن در نیویورک» از سه بخش تشکیل شده که بخش نخست کاملا بیارتباط با دیگر بخشها به نظر میرسد: معدنچیان گرفتار در معدن، ماجرای راوی و دوستش و ماجرای راوی و زنی که در میهمانی سال نو ملاقات میکند. همه بخشها با نخی نامرئی با یکدیگر در پیوندند. نخستین بخش، حکم براعت استهلال را برای کل داستان دارد؛ مقدمهای است بر کل داستان و دربردارنده مفهوم و مقصود اصلی نویسنده؛ یعنی مرگ و مرگاندیشی، مواجهه با مرگ، تقابل آن با زندگی و شیوه مبارزه با آن.
در بخش دوم زاویه دید از دانای کل به اول شخص تغییر میکند. داستان راوی و دوستش بیان و با این جمله آغاز میشود: «یکی از دوستان من عادت دارد هر وقت طوفان میآید به باغ وحش برود.» عادتی عجیب که ۱۰ سالی است دوست راوی دنبال میکند. هنگام طوفان به باغ وحش میرود و اولین نوشیدنی خود را مقابل قفس ببرهای بنگال و دومی را مقابل قفس گوریلها مینوشد که به ترتیب وحشیانهترین و آرامترین واکنشها را در مواجهه با طوفان دارند. دوست راوی ویژگیهای دیگری نیز دارد: هر شش ماه یکبار دوست جدیدی پیدا میکند، مرتب مینوشد و کت و شلواری دارد مناسب مراسم تدفین که هیچگاه از آن استفاده نکرده است و بهانه دیدار راوی با او میشود.
بحث تقابل، مرگاندیشی و نحوه مواجهه با مرگ در این دو شخصیت کاملا دیده میشود؛ دوست راوی از مرگهای مختلف سخن میگوید؛ مرگی شبیه به خاموشی تلویزیون و مرگهایی که به مراسم تدفین ختم نمیشوند؛ و شیوه مبارزه خود را پیدا کرده است: مواجهه با آن هنگام طوفان (خشم و مرگ طبیعت) و پناهبردن به خوشیهای کوچک زندگی؛ یا نیمهشبها با تمیزکردن خانه. از نظر او حیوانات هم سه صبح به اینجور چیزها فکر میکنند و همه در این مرگاندیشی یا مرگهراسی شریکاند. او تعریف میکند در یکی از پرسههای شبانه در باغ وحش مرگ را احساس کرده است و حتی حیوانات هم متوجه حضور آن شدهاند.
درمقابل او راوی و شخصیت اصلی داستان قرار دارد؛ کت و شلوار نمیخرد، چون میترسد کسی بمیرد؛ اما درست امسال برای او سال تشییع جنازه است؛ سال مرگ پنج تن از بستگانش که همه در سنین ۲۷، ۲۸ و ۲۹ هستند (جز زنی که ۲۴ ساله است)؛ درست مانند راوی، درست مانند دوست راوی و زنی که در پایان میبیند؛ این شباهتهای ضمنی معنادار که در بیشتر داستانهای موراکامی به چشم میخورد، ضمن عمیق و جاندارکردن موضوع نشان میدهد همه در این امر مشترکاند. همه مرگها کاملا غافلگیرکننده و ناگهانی روی میدهند؛ براثر تصادف، خودکشی و حمله قلبی.
راوی در این شرایط کت و شلوار معروف را قرض میگیرد، در مراسم شرکت میکند و مدام به مرگ میاندیشد و آن را باور کرده است؛ اما راهی برای مبارزه با آن یا واکنش به آن ندارد. «مرگ همین است. یک خرگوش، یک خرگوش است، چه از کلاه بیرون بیاید، چه از مزرعه گندم. یک اجاق، یک اجاق است و دود سیاهی که از دودکش به هوا بلند میشود، همان است که هست – دود سیاهی که از دودکش به هوا بلند میشود.»
در این حالت مرگ را هسته زمین میداند که مقداری باورنکردنی از زمان را در خود مکیده است: «تجربه عجیبی بود. انگار زمین بهآرامی دهن باز کرده بود و چیزی از آن بیرون میخزید. بعد، این چیز نامرئی در تاریکی از این سو به آن سو حمله میکرد. انگار هوای سرد شبانه منعقد شده بود. نمیتوانستم او را ببینم، اما احساسش میکردم. حیوانها هم او را احساس میکردند. این من را واداشت به این نکته فکر کنم زمینی که ما روی آن راه میرویم تا هسته مرکزی ادامه دارد و ناگهان فهمیدم که آن هسته مقداری باورنکردنی از زمان را در خود مکیده است.»
در بخش سوم به نظر میرسد راوی با مرگ روبهرو شده است؛ زنی که خود را قاتل شخصی شبیه به راوی معرفی میکند؛ اما نوید زندگیای طولانی را به او میدهد و درنهایت خداحافظی میکند. در انتهای داستان شخصیت اصلی به یاد دوستش، حیوانات و باغ وحش و کت و شلوار او میافتد. شباهتهای ضمنی و وقوع حوادث در مکانهای مختلف بر اشتراک این اندیشه (مرگاندیشی) و همگانیبودن آن تأکید دارد؛ اندیشهای که باید تنها شیوه مبارزه با آن را پیدا کرد؛ با امید به زندگی (معدنچیان) یا مواجهه با مرگ و پناهبردن به زندگی (دوست راوی).
ماه پیشانی از احمد شاملو
از جنس قصههای پریشان کودکی، در همان فضای نمور و کمی تاریک و غروب صورتی. مرا برد به سه چهار سالگی و قصههای پریشانی که مادربزرگم برایم تعریف میکرد. همانهایی که همیشه تهش برایم کمی ترس بود. فضای مبهم داستانی که یک پسری بود و سر مادرش را برید و در سینی بالای درخت گذاشت یا شاید در کمد قایم کرد یا شاید هم برای ناهار بار گذاشت. چیزی در همین حوالی. کلمات و اصطلاحات و فضاسازی یادآور همان متکاهای لولهای با مخمل قرمز و بوی کبریت سوخته و صندلیهای فلزی آبی فیروزهای و صدای تیز سکوت است.
احمد شاملو ۲۱ آذر ۱۳۰۴ در تهران به دنیا آمد. وی متخلص به الف. بامداد یا الف. صبح، شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم و فرهنگنویس ایرانی بود. شهرت اصلی شاملو به خاطر نوآوری در شعر معاصر فارسی و سرودن گونهای شعر است که با نام شعر سپید یا شعر شاملویی که هماکنون یکی از مهمترین قالبهای شعری مورد استفاده ایران به شمار میرود و تقلیدی است از شعر سپید فرانسوی یا شعر منثور شناخته میشود. احمد شاملو پس از تحمل سالها رنج و بیماری، در تاریخ ۲ مرداد ۱۳۷۹ درگذشت و پیکرش در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
به پرواز شک کرده بودم
به هنگامیکه شانههایم
از توان سنگین بال
خمیده بود،
و در پاکبازی معصومانه گرگومیش
شبکور گرسنه چشم حریص
بال میزد
به پرواز شک کرده بودم من
سحرگاهان
سحر شیریرنگی نام بزرگ
در تجلی بود
با مریمی که میشکفت گفتم:«شوق دیدار خدایت هست؟»
بی که به پاسخ آوایی برآورد
خستگی باز زادن را
به خوابی سنگین
فروشد
همچنان
که تجلی ساحرانِ نام بزرگ؛
و شک
بر شانههای خمیدهام
جای نشین سنگینی توانمند
بالی شد
که دیگر بارش
به پرواز
احساس نیازی
نبود
معرفی کتاب گزارش یک مرگ اثر گابریل گارسیا مارکز
رمز موفقیت یک داستان جنایی، نقشه ی بی نقص یک آدمکشی است؛ قتلی آن قدر فکر شده و با اجرایی دقیق که هیچ اثر و نشانی از مرتکب شونده ی آن باقی نماند. باید به شما بگوییم که هیچ کدام از این ها را در رمان گزارش یک مرگ، اثر گابریل گارسیا مارکز، پیدا نخواهید کرد. در واقع، نبوغ مارکز در دستیابی به نقطه ی مقابل موارد ذکر شده، نهفته است،توصیفی دقیق از قتلی با بدترین و ساده لوحانه ترین نقشه ی ممکن در تمامی تاریخچه ی ادبیات مدرن. مردی با قصد سر درآوردن از حقیقت، به محله ای باز می گردد که 27 سال پیش، قتلی گیج کننده و توجیه ناپذیر در آن به وقوع پیوسته است. بایاردو سن رومن، تنها ساعاتی پس از ازدواج با دختری زیبا به اسم آنجلا ویکاریو، او را با بی آبرویی به نزد والدینش برده و تازه عروسش را ترک می کند. خانواده ی پریشان آنجلا، او را وادار به افشای هویت معشوق اولش می کنند. برادران دوقلوی او نیز، قصد کرده اند تا سانتیاگو ناصر را به جرم بی آبرو کردن خواهرشان بکشند. اما اگر همه از نقشه برای کشتن یک انسان باخبر بوده اند، چرا هیچ کس تلاشی برای جلوگیری از آن نکرد؟ با پیشروی داستان به سوی پایانی غیرقابل توضیح، سوالات بیشتری در ذهن مخاطب شکل می گیرد و درنهایت، تمام یک جامعه[و نه فقط دو آدمکش]به میز محاکمه کشیده می شود.
کتاب چهل نامهی کوتاه به همسرم اثری عاشقانه و شاعرانه از نادر ابراهیمی است که نثری دلنشین و تاثیرگذار دارد. این کتاب دربرگیرندهی چهل نامهی کوتاه است که نادر ابراهیمی در مدت دو سال دوری ۶۳-۶۵ با خط نستعلیق برای همسر خود «فرزانه منصوری» نوشته است. نادر ابراهیمی دربارهی روزهای نوشتن چهل نامهی کوتاه به همسرم، در مقدمهی کتاب آورده است: «آن روزها که تازه تمرین خطاطی را شروع کرده بودم، حدود سالهای ۶۳-۶۵، به هنگام نوشتن، در تنهایی، در فضایی که بوی تلخ مرکب ایرانی در آن میپیچید و صدای سنتی قلم نی، تسکین دهندهی خاطرم میشد. غالبا به یاد همسرم میافتادم که او نیز همچون من و شاید نه همچون من اما به شکلی، گهگاه و بیش از گهگاه، دلگرفتگی، قلبش را خاکستری رنگ میکرد و میکوشیدم که به جستجو در به امید رسیدن به ریشههای گیاه بالنده و سرسخت اندوه و دانستن این که این رویندهی بی پروا از چه چیزها تغذیه میکند و شناختن شرایط رشد و دوامش آن را نابود کنم بل زیر سلطه و در اختیار بگیرم. پس، یکی از خوب ترین راههای رسیدن به این مقصود را در این دیدم که متن تمرینهای خطاطیام را تا آن جا که مقدور باشد اختصاص دهم به نامهی کوتاهی به همسرم».
بعدها نادر ابراهیمی تصمیم گرفت این نامهها را تبدیل به کتاب کند تا عموم مردم از عاشقانههای او و مسائلی که برای همسرش بازگو میکرد، استفاده کنند. خواندن کتاب چهل نامهی کوتاه به همسرم، نه تنها برای فارسی زبانان بسیار دوستداشتنی و لذتبخش است بلکه «امیر مرعشی» کتاب چهل نامهی کوتاه به همسرم را به زبان انگلیسی ترجمه کرد تا گروه بیشتری از ککتابخوانها از خواندن عاشقانههای نادر ابراهیمی مسرور شوند.
تنها با یک بار تورق کتابهای معروف نادر ابراهیمی متوجه هجوم کلمات و تعبیرات شاعرانه و لطیف او میشویم. به عبارتی سبک نادر ابراهیمی در لحن منحصربه فرد اوست. لحن ابراهیمی هرچند که نثر است و ویژگیهای تکنیکی شعر را ندارند اما حالت وزین و شعرگونهی آن، متن را از حالت روایت خارج کرده و به نثری شاعرانه و لطیف تبدیل کرده است.
ابراهیمی معمولا از توصیفات طولانی، مفاهیم عاشقانه و اخلاقی در نوشتههایش استفاده میکند. با این حال محتوای مطالب او شیرین و دلنشین هستند و هربار روح مخاطب را با خود همراه میکنند. نثر شاعرانه و خیالانگیز نادرابراهیمی دریچهای برای اوست تا مخاطب خود را به جهانی از دغدغهها و افکار بزرگ انسانی هدایت کند.
نادر ابراهیمی در کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم با حفظ لحن و نثر شاعرانهاش دربارهی مسائل مختلفی مثل امور روزمره سخن میگوید، او در بعضی از نامهها از زبان نصیحت و فلسفه وارد میشود اما مضمونی که در همهی نامهها به زیبایی و سادگی خلاصه میشود، «عشق» است.
برخی از نامههای کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم نه تنها سرشار از عشق خالص و پاک است بلکه مفاهیم ناب زندگی را هم مطرح میکند. مفاهیمی چون اینکه با وجود سختیها در زندگی نباید تسلیم شد و نباید گذاشت سختی و مشکلات بین عاشق و معشوق فاصله بیندازد، با عشق میتوان زندگی را ساخت. عشق عنصری حیاتی است که مرزهای جهان نادر ابراهیمی را جابهجا میکند و زبان روایت او را متفاوت و غیرقابل تکرار جلوه میدهد: «زندگی، بدون روزهای بد نمی شود؛ بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم. اما، روزهای بد، همچون برگهای پائیزی، باور کن که شتابان فرو میریزند، و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان میشکنند، و درخت، استوار و مقاوم بر جای میماند».
یا در جایی برای همسر خود مینویسد که نباید از قضاوتهای دیگران ناراحت شد: «در شرایطی که امکان وصول به قضاوتی عادلانه برای همه کس وجود ندارد، این مطلقا مهم نیست که دیگران ما را چگونه قضاوت میکنند؛ بلکه مهم این است که ما، در خلوتی سرشار از صداقت، و در نهایتِ قلبمان، خویشتن را چگونه داوری میکنیم».
تاریخ جامع ادیان اثر جان بی ناس
کتاب تاریخ جامع ادیان یا ادیان بشر، تألیف جان بی ناس در نوع خود کتاب منحصر به فردی است که در زمینة تاریخ جمیع ادیان، در دسترس دین پژوهان و دانشجویان فارسی زبان قرار دارد. این کتاب دارای چهار بخش است:
• بخش نخست: ادیان بدویه و منقرضه
نویسنده دراین بخش، جایگاه دین در دوره های پیش از تاریخ و فرهنگهای ابتدایی و نیز ادیان اقوام پیشین را بررسی کرده و در کنار این موضوع، دوازده ویژگی مشترک ادیان ابتدایی را که برخی از این ویژگی ها به گونه ای در ادیان بزرگ امروزی نیز وجود دارند، بررسی کرده است.
• بخش دوم: مذاهب هندوستان
در این بخش، به پیشینه تاریخی، مناسک، فرقه ها و تحولات ادیانی پرداخته است که خاستگاه آنها شبه جزیره هند می باشد؛ دینهایی چون هندوئیسم، جینیزم، بودیسم و آیین سیک.
• بخش سوم: ادیان خاور دور
این بخش درباره ادیان خاور دور است که مباحث آن به دینهای چینیان مانند مذهب تائو، کنفوسیوس و شینتو اختصاص دارد.
• بخش چهارم: ادیان خاور نزدیک
چهار دینی که ظهور آنها در منطقه خاور نزدیک (ایران، جزیرة العرب، منطقه عمومی بیت المقدس و شام و مصر قدیم) بوده، در این بخش آمده اند. کیش زردشتی، مذهب یهود، آیین مسیحیت و دین اسلام، موضوع این بخش می باشند.
کتاب تاریخ جامع ادیان، بیش از چهار دهه است که در ایران ترجمه و چاپ شده است و با آنکه اکنون به چاپ جهاردهم رسیده، ولی همچنان یکی از متون پر مراجعه تحقیقی و آموزشی به شمار می رود.
امروزه با رشد آگاهی و پیچیدهتر شدن ذهن انسانها، یافتن رابطهی اجتماعی و عاشقانهای که در بستری سالم شکل بگیرد، دشوار شده است. دغدغهای که بسیاری از مردم، راهحل مناسبی برای آن پیدا نمیکنند. «میلان کوندرا» برای پاسخ به این پرسش، کتاب بار هستی که روایت ارتباط میان آدمهاست را نوشته است.
کتاب بار هستی روایتی منسجم از روابط انسانهاست که درونمایهای فلسفی و روانکاوانه دارد. او گذشته و سابقهی خانوادگی آدمها را در شکلگیری شخصیتشان موثر میداند. کوندرا تاثیر ناخوداگاه که در سن پایین معمولا به شکل نادرستی شکل میگیرد را در برداشتی که هر کدام از شخصیتهای داستان از محیط بیرون دارند را واکاوی میکند.
کوندرا وزن زندگی را به دو کفهی ترازو شبیه میداند؛ سنگینی یا سبکی بار هستی روی بشر؟
او چهار شخصیت اصلی کتاب یعنی توما، ترزا، سابینا و فرانز را در موقعیتهایی قرار میدهد تا جوابی برای این سوال که بخشی از متن کتاب است، پیدا کند.
«چگونه بار هستی را به دوش میکشیم؟ آیا سنگینی بار، هولانگیز و سبکی آن دلپذیر است؟
سنگینترین بار، ما را در هم میشکند، به زیر خود خم میکند و به روی زمین میفشارد. بار، هر چه سنگینتر باشد، زندگی ما به زمین نزدیکتر، واقعیتر و حقیقیتر است.
در عوض فقدان کامل بار موجب میشود که انسان از هوا هم سبکتر شود، به پرواز درآید، از زمین و انسان دور گردد و به صورت یک موجود نیمه واقعی درآید و حرکاتش هم آزاد و بی معنا شود.
بنابراین کدامیک را باید انتخاب کرد: سبکی یا سنگینی؟»
توما، پزشک و جراح توانمندیست که با نقدهای زیادش به کمونیستهای چک شغلش را از دست میدهد. او پس از ازدواج ناموفقش، روابط آزاد و متعددی را شکل داده است. معشوقهاش سابینا، هنرمندیست که عصیان زنانه را ستایش میکند. توما به طور اتفاقی با ترزا دیدار میکند و به او دل میبندد. ترزا پیشخدمت رستوران است و بعد از سختیهایی که در زندگی با مادرش داشته، یک شبه آنجا را ترک میکند و به پراگ میرود. توما و ترزا ازدواج میکنند و معنی بسیاری از مفاهیم، به دغدغهای بین شخصیتهای داستان تبدیل میشود.
کوندرا در این کتاب موضعگیری اخلاقی نمیکند. او جهانبینی خود که «خرد تردید در یقین» و «نسبی بودن مسائل بشری» است را در بستر قصهگوییاش برای خواننده روشن میکند.
واقعهی هولناک یک زندگی را میتوان به کمک استعارهی سنگینی توضیح داد. میگویند بار سنگینی بر دوش داریم و این بار را حمل میکنیم، خواه قدرت تحمل آن را داشته و خواه نداشته باشیم. با آن مبارزه میکنیم، خواه بازنده باشیم، خواه برنده شویم. اما بهراستی چه اتفاقی برای سابینا روی داده بود؟ در واقع هیچ. مردی را ترک کرده بود که خودش نخواسته بود با او بماند. آیا او را دنبال کرده بود؟ آیا کوشیده بود از او انتقام بگیرد؟ نه، او دست به هیچ کاری نزده بود. واقعهی هولناک زندگی سابینا فاجعهی سنگینی نبود، بلکه عارضهای بود که از سبکی ناشی میشد. آنچه بر شانههای او فرو ریخت بار سنگینی نبود، بلکه «سبکی تحملناپذیر هستی» بود...
توما به دیوار کثیف حیاط نگاه میکرد و نمیدانست که این حال، احساس عصبی زودگذری است یا عشق.
و در این شرایط که یک مرد واقعی میداند چگونه سریعا تصمیم بگیرد، توما از شک و دو دلی خود شرمسار بود. این تردید زیباترین لحظهی عمرش را از هر معنایی تهی میساخت.
توما خود را سرزنش میکرد، اما سرانجام دریافت که شک و تردید امری کاملا طبیعی است: آدمی هرگز از آنچه باید بخواهد، آگاهی ندارد، زیرا زندگی یکبار بیش نیست و نمیتوان آن را با زندگیهای گذشته مقایسه کرد و یا در آینده تصحیح نمود.
-با ترزا بودن بهتر است یا تنها ماندن؟
The podcast currently has 33 episodes available.
476 Listeners
390 Listeners
1,778 Listeners
1,109 Listeners
3 Listeners
226 Listeners
2,376 Listeners
427 Listeners
282 Listeners
25 Listeners
2,601 Listeners
149 Listeners
1,660 Listeners
94 Listeners
424 Listeners