▨ نام شعر: زمستان
▨ شاعر: مهدی اخوان ثالث
▨ با صدای: مهدی اخوان ثالث
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــ
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیشِ پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آوَرَد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس کز گرمگاهِ سینه میآید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیشِ چشمانت
نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوان مردِ من
ای ترسای پیرِ پیرهنچرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است...آی...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای!
منم من میهمان هر شبت لولیوشِ مغموم
منم من سنگ تیپاخوردهی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش نغمهی ناجور
نه از رومم نه از زنگم همان بیرنگِ بیرنگم
بیا بگشای در بگشای دلتنگم
حریفا میزبانا میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست مرگی نیست
صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد سحر شد بامداد آمد
فریبت میدهد برآسمان، این سرخیِ بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوشِ سرما برده است این
یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگمیدان مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نُه توی مرگ اندود پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر درها بسته سرها در گریبان دستها پنهان
نفسها، ابر دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلورآجین
زمین دلمرده سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
▨
مهدی اخوان ثالث
متخلص به م. امید
از دفتر شعر زمستان
منتشر شده به سال ۱۳۳۵