داستان گشتاسپ و نبرد با گرگ یکی از بخشهای جذاب و حماسی شاهنامه فردوسی است که در جریان ماجراهای زندگی گشتاسپ، پدر اسفندیار، روایت میشود. این نبرد نشاندهندهی دلاوری و تواناییهای او در جنگاوری است.
در روایات شاهنامه، گشتاسپ، پسر لهراسب، پادشاه ایران، به دلیل برخی اختلافات از دربار پدر رانده میشود و سرگردان به دیار روم میرود. او در آنجا نزد قیصر روم پناه میگیرد و به عنوان یک جوان ناشناس زندگی میکند. قیصر که از مهارتها و شجاعت او آگاه نبود، ابتدا او را به کارهای پست میگمارد.
در یکی از ماجراها، منطقهای از سرزمین روم گرفتار حملات یک گرگ بزرگ و هولناک میشود که به مردم و احشام آسیب میزند. هیچکس توان مقابله با این گرگ را ندارد و قیصر در جستجوی پهلوانی برای کشتن این موجود است.
گشتاسپ داوطلب میشود تا با گرگ بجنگد. او که فرزند شاه ایران و مردی نیرومند بود، با تیر و کمان، شمشیر و گرز به نبرد با گرگ میرود. در یک درگیری سخت، با نیروی بازو و مهارت جنگی خود گرگ را از پای در میآورد و بدین ترتیب نام خود را در دربار روم بلندآوازه میکند. پس از این دلاوری، قیصر به او توجه بیشتری نشان میدهد و او را به مقام بالاتری میرساند.