1) آن ماه دو هفته در نقاب است ؟ / یا حوریِ دست در خضاب است ؟
2) وآن وسمه بر ابروان دلبند ؟ / یا قوس قُزَح بر آفتاب است ؟
***
3) سیلاب ز سر گذشت یارا / زاندازه به در مبَر جفا را
4) بازآی که از غم تو ما را / چشمی و هزار چشمه آب است
***
5) تندی و جفا و زشت خویی / هر چند که می کنی ، نکویی
6) فرمان برمت به هر چه گویی / جان بر لب و چشم بر خطاب است
***
7) ای روی تو از بهشت بابی / دل بر نمک لبت کبابی
8) گفتم بزنم بر آتش آبی / وِاین آتش دل نه جای اب است
***
9) صبر از تو کسی نیاورَد تاب / چشمم ز غمت نمی بَرد خواب
10) شک نیست که بر مَمّر سیلاب / چندانکه بنا کنی ، خراب است
***
11) ای شهرۀ شهر و فتنۀ خیل / فی مَنظَرِکِ النَّهارُ وَالّیل
12) هر کُاو نکند به صورتت میل / در صورت آدمی دَواب است
***
13) ای داروی دلپذیر دردم / اقرار به بندگیت کردم
14) دانی که من از تو برنگردم / چندانکه خطا کنی ، صواب است
***
15) گرچه تو امیر و ، ما اسیریم / گرچه تو بزرگ و ، ما حقیریم
16) گرچه تو غنی و ، ما فقیریم / دلداری دوستان ثواب است
***
17) ای سروِ روان و گل بن نو / مه پیکر آفتاب پرتو
18) بستان و بِده ، بگوی و بشنو / شب های چنین نه وقت خواب است
***
19) امشب شب خلوت است تا روز / ای طالع سعد و بخت فیروز
20) شمعی به میان ما برافروز / یا شمع مکُن که ماهتاب است
***
21) ساقی ، قَدَحی قلندری وار / در دِه به معاشران هشیار
22) دیوانه به حال خویش بگذار / کِاین مستی ما نه از شراب است
***
23) باد است غرور زندگانی / برق است لوامع جوانی
24) دریاب دَمی که می توانی / بشتاب که عمر در شتاب است
***
25) این گرسنه گرگ بی ترّحم / خود سیر نمی شود ز مردم
26) ابنای زمان ، مثال گندم / وِاین دَورِ فلک چو آسیاب است
***
27) سعدی ، تو نه مرد وصلِ اویی / تا لاف زنی و قرب جویی
28) ای تشنه ، به خیره چند پویی ؟ / کِاین ره که تو می روی ، سراب است