هر جمعه ساعت ۹ صبح منتظر قسمت جدید مثنوی معنوی باشید. شماره (٠٢٩) - ١٧ خرداد ماه ١٣٨٩
دفتر اول - ابیات ١٨٨٦ تا ١٩٨٠
قطره ای کو در هوا شد یا بریخت
از خزینه قدرت تو کی گریخت
گر درآید در عدم یا صد عدم
چون بخوانیش او کند سر از قدم
صد هزاران ضد ضد را می کشد
بازشان حکم تو بیرون می کشد
از عدم ها سوی هستی هر زمان
هست یا رب کاروان در کاروان
خاصه هر شب، جمله افکار و عقول
نیست گردد، غرق در بحر نغول
بو قلاوزست و رهبر مر تو را
می برد تا خلد و کوثر مر تو را
بوی گل دیدی که آنجا گل نبود
جوش مل دیدی که آنجا مل نبود
تو که یوسف نیستی، یعقوب باش
همچو او با گریه و آشوب باش
بشنو این پند از حکیم غزنوی
تا بیابی در تن کهنه، نویی
ناز را رویی بباید، همچو ورد
چون نداری، گرد بدخویی نگرد
زشت باشد، روی نازیبا و ناز
سخت باشد چشم نابینا و درد
پیش یوسف، نازش و خوبی نکن
جز نیاز و آه یعقوبی نکن
از بهاران کی شود سرسبز سنگ
خاک شو، تا گل برویی رنگ رنگ
سال ها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون را یک زمانی خاک باش
نفحه دیگر رسید، آگاه باش
تا از این هم وانمانی خواجه تاش
"لیک از تانیث جان را باک نیست
روح را با مرد و زن اشراک نیست
از مونث و ز مذکر برتر ست
این نه آن جانست کز خشک و تر است"
چون شکر گردی ز بسیاری وفا
پس شکر، کی از شکر باشد جدا
تفسیر ماشاء الله کان