Sign up to save your podcastsEmail addressPasswordRegisterOrContinue with GoogleAlready have an account? Log in here.
FAQs about Ganj e Hozour Programs:How many episodes does Ganj e Hozour Programs have?The podcast currently has 1,493 episodes available.
March 28, 2013Ganj e Hozour Program #067برنامه شماره ۶۷ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۸۳۹خشمین بر آن کسی شو کز وی گزیر باشدیا غیر خاک پایش کس دستگیر باشدگیرم کز او بگردی شاه و امیر و فردیناچار مرگ روزی بر تو امیر باشدگر فاضلی و فردی آب خضر نخوردیهر کو نخورد آبش در مرگ اسیر باشدای پیر جان فطرت پیر عیان نه فکرتپیری نه کز قدیدی مویش چو شیر باشدپیری مکن بر آن کس کز مکر و از فضولیخواهد که بازگونه بر پیر پیر باشدپیری بر آن کسی کن کو مرده تو باشدپیش جلالت تو خوار و حقیر باشدچون موی ابروی را وهمش هلال بیندبر چشمش آفتابت کی مستدیر باشدآن کس که از تکبر مالد سبال خود رااز نور کبریایی چون مستنیر باشدعرضه گری رها کن ای خواجه خویش لا کنتا ذره وجودت شمس منیر باشدجلوه مکن جمالت مگشای پر و بالتتا با پر خدایی جان مستطیر باشدبربند پنج حس را زین سیلهای تیرهتا عقل کل ز شش سو بر تو مطیر باشدبی آن خمیرمایه گر تو خمیر تن راصد سال گرم داری نانش فطیر باشدگر قاب قوس خواهی دل راست کن چو تیریدر قوس او درآید کو همچو تیر باشدخاموش اگر توانی بیحرف گو معانیتا بر بساط گفتن حاکم ضمیر باشد...more0minPlay
March 28, 2013Ganj e Hozour Program #066برنامه شماره ۶۶ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۸۴۴گر ساعتی ببری ز اندیشهها چه باشدغوطی خوری چو ماهی در بحر ما چه باشدز اندیشهها نخسپی ز اصحاب کهف باشینوری شوی مقدس از جان و جا چه باشدآخر تو برگ کاهی ما کهربای دولتزین کاهدان بپری تا کهربا چه باشدصد بار عهد کردی کاین بار خاک باشمیک بار پاس داری آن عهد را چه باشدتو گوهری نهفته در کاه گل گرفتهگر رخ ز گل بشویی ای خوش لقا چه باشداز پشت پادشاهی مسجود جبرئیلیملک پدر بجویی ای بینوا چه باشدای اولیای حق را از حق جدا شمردهگر ظن نیک داری بر اولیا چه باشدجزوی ز کل بمانده دستی ز تن بریدهگر زین سپس نباشی از ما جدا چه باشدبی سر شوی و سامان از کبر و حرص خالیآنگه سری برآری از کبریا چه باشداز ذکر نوش شربت تا وارهی ز فکرتدر جنگ اگر نپیچی ای مرتضا چه باشدبس کن که تو چو کوهی در کوه کان زر جوکه را اگر نیاری اندر صدا چه باشدمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، سطر ۳۲۵۹کل عالم صورت عقل کلستکوست بابای هر آنک اهل قل استچون کسی با عقل کل کفران فزودصورت کل پیش او هم سگ نمودصلح کن با این پدر عاقی بهلتا که فرش زر نماید آب و گلپس قیامت نقد حال تو بودپیش تو چرخ و زمین مبدل شودمن که صلحم دایما با این پدراین جهان چون جنتستم در نظرهر زمان نو صورتی و نو جمالتا ز نو دیدن فرو میرد ملالمن همیبینم جهان را پر نعیمآبها از چشمهها جوشان مقیمبانگ آبش میرسد در گوش منمست میگردد ضمیر و هوش منشاخهها رقصان شده چون تایبانبرگها کفزن مثال مطربانبرق آیینهست لامع از نمدگر نماید آینه تا چون بوداز هزاران مینگویم من یکیز آنک آکندست هر گوش از شکیپیش وهم این گفت مژده دادنستعقل گوید مژده چه نقد منست...more0minPlay
March 28, 2013Ganj e Hozour Program #065برنامه شماره ۶۵ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهحافظ، دیوان غزلیات، شماره ۱۷۵صبا به تهنیت پیر می فروش آمدکه موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمدهوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشایدرخت سبز شد و مرغ در خروش آمدتنور لاله چنان برفروخت باد بهارکه غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمدبه گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوشکه این سخن سحر از هاتفم به گوش آمدز فکر تفرقه بازآی تا شوی مجموعبه حکم آن که چو شد اهرمن سروش آمدز مرغ صبح ندانم که سوسن آزادچه گوش کرد که با ده زبان خموش آمدچه جای صحبت نامحرم است مجلس انسسر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمدز خانقاه به میخانه میرود حافظمگر ز مستی زهد ریا به هوش آمدمولوی، مثنوی، دفتر اول، سطر ۲۲۵۲یک شب اعرابی زنی مر شوی راگفت و از حد برد گفت و گوی راکین همه فقر و جفا ما میکشیمجمله عالم در خوشی ما ناخوشیمنانمان نه نان خورشمان درد و رشککوزهمان نه آبمان از دیده اشکجامهٔ ما روز تاب آفتابشب نهالین و لحاف از ماهتابقرص مه را قرص نان پنداشتهدست سوی آسمان برداشتهننگ درویشان ز درویشی ماروز شب از روزی اندیشی ماخویش و بیگانه شده از ما رمانبر مثال سامری از مردمانگر بخواهم از کسی یک مشت نسکمر مرا گوید خمش کن مرگ و جسکمر عرب را فخر غزوست و عطادر عرب تو همچو اندر خط خطاچه غزا ما بیغزا خود کشتهایمما به تیغ فقر بی سر گشتهایمچه عطا ما بر گدایی میتنیممر مگس را در هوا رگ میزنیمگر کسی مهمان رسد گر من منمشب بخسپد دلقش از تن بر کنممولوی، مثنوی، دفتر اول، سطر ۲۸۳۵آن یکی نحوی به کشتی در نشسترو به کشتیبان نهاد آن خودپرستگفت هیچ از نحو خواندی گفت لاگفت نیم عمر تو شد در فنادلشکسته گشت کشتیبان ز تابلیک آن دم کرد خامش از جوابباد کشتی را به گردابی فکندگفت کشتیبان بدان نحوی بلندهیچ دانی آشنا کردن بگوگفت نی ای خوشجواب خوبروگفت کل عمرت ای نحوی فناستزانک کشتی غرق این گردابهاستمحو میباید نه نحو اینجا بدانگر تو محوی بیخطر در آب رانآب دریا مرده را بر سر نهدور بود زنده ز دریا کی رهدچون بمردی تو ز اوصاف بشربحر اسرارت نهد بر فرق سرای که خلقان را تو خر میخواندهایاین زمان چون خر برین یخ ماندهایگر تو علامه زمانی در جهاننک فنای این جهان بین وین زمانمرد نحوی را از آن در دوختیمتا شما را نحو محو آموختیمفقه فقه و نحو نحو و صرف صرفدر کم آمد یابی ای یار شگرفآن سبوی آب دانشهای ماستوان خلیفه دجلهٔ علم خداستما سبوها پر به دجله میبریمگرنه خر دانیم خود را ما خریمباری اعرابی بدان معذور بودکو ز دجله غافل و بس دور بودگر ز دجله با خبر بودی چو مااو نبردی آن سبو را جا بجابلک از دجله چو واقف آمدیآن سبو را بر سر سنگی زدی...more0minPlay
March 28, 2013Ganj e Hozour Program #062برنامه شماره ۶۲ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۲۲۸۴باده بده باد مده وز خودمان یاد مدهروز نشاط است و طرب برمنشین داد مدهآمدهام مست لقا کشته شمشیر فناگر نه چنینم تو مرا هیچ دل شاد مدهخواجه تو عارف بدهای نوبت دولت زدهایکامل جان آمدهای دست به استاد مدهدر ده ویرانه تو گنج نهان است ز هوهین ده ویران تو را نیز به بغداد مدهوالله تیره شب تو به ز دو صد روز نکوشب مده و روز مجو عاج به شمشاد مدهغیر خدا نیست کسی در دو جهان همنفسیهر چه وجود است تو را جز که به ایجاد مدهگر چه در این خیمه دری دانک تو با خیمه گریلیک طناب دل خود جز که به اوتاد مدهساقی جان صرفه مکن روز ببردی به سخنمال یتیمان بمخور دست به فریاد مدهای صنم خفته ستان در چمن و لاله ستانباده ز مستان مستان در کف آحاد مدهدانه به صحرا مکشان بر سر زاغان مفشانجوهر فردیت خود هرزه به افراد مدهچون بود ای دلشده چون نقد بر از کن فیکوننقد تو نقد است کنون گوش به میعاد مدههم تو تویی هم تو منم هیچ مرو از وطنممرغ تویی چوژه منم چوزه به هر خاد مدهآنک به خویش است گرو علم و فریبش مشنوهست تو را دانش نو هوش به اسناد مدهخسرو جانی و جهان وز جهت کوهکنانبا تو کلندی است گران جز که به فرهاد مدهبس کن کاین نطق خرد جنبش طفلانه بودعارف کامل شده را سبحه عباد مده...more0minPlay
March 28, 2013Ganj e Hozour Program #060برنامه شماره ۶۰ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۹۲۱سخن که خیزد از جان ز جان حجاب کندز گوهر و لب دریا زبان حجاب کندبیان حکمت اگر چه شگرف مشعله ایستز آفتاب حقایق بیان حجاب کندجهان کفست و صفات خداست چون دریاز صاف بحر کف این جهان حجاب کندهمیشکاف تو کف را که تا به آب رسیبه کف بحر بمنگر که آن حجاب کندز نقشهای زمین و ز آسمان مندیشکه نقشهای زمین و زمان حجاب کندبرای مغز سخن قشر حرف را بشکافکه زلفها ز جمال بتان حجاب کندتو هر خیال که کشف حجاب پنداریبیفکنش که تو را خود همان حجاب کندنشان آیت حقست این جهان فناولی ز خوبی حق این نشان حجاب کندز شمس تبریز ار چه قرضه ایست وجودقراضه ایست که جان را ز کان حجاب کند ...more0minPlay
March 28, 2013Ganj e Hozour Program #061برنامه شماره ۶۱ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۱۳۲در میان پرده خون عشق را گلزارهاعاشقان را با جمال عشق بیچون کارهاعقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیستعشق گوید راه هست و رفتهام من بارهاعقل بازاری بدید و تاجری آغاز کردعشق دیده زان سوی بازار او بازارهاای بسا منصور پنهان ز اعتماد جان عشقترک منبرها بگفته برشده بر دارهاعاشقان دردکش را در درونه ذوقهاعاقلان تیره دل را در درون انکارهاعقل گوید پا منه کاندر فنا جز خار نیستعشق گوید عقل را کاندر توست آن خارهاهین خمش کن خار هستی را ز پای دل بکنتا ببینی در درون خویشتن گلزارهاشمس تبریزی تویی خورشید اندر ابر حرفچون برآمد آفتابت محو شد گفتارها...more0minPlay
March 27, 2013Ganj e Hozour Program #059برنامه شماره ۵۹ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۲۴۸۶ای زده مطرب غمت در دل ما ترانهایدر سر و در دماغ جان جسته ز تو فسانهایچونک خیال خوش دمت از سوی غیب دردمدز آتش عشق برجهد تا به فلک زبانهایزهره عشق چون بزد پنجه خود در آب و گلقامت ما چو چنگ شد سینه ما چغانهایآهوی لنگ چون جهد از کف شیر شرزهایچون برهد ز باز جان قالب چون سمانهایای گل و ای بهار جان وی می و ای خمار جانشاه و یگانه او بود کز تو خورد یگانهایباغ و بهار و بخت بین عالم پردرخت بینوین همگی درختها رسته شده ز دانهایاز دهش و عطای تو فقر فقیر فخر شدتا که نماند مرگ را بر فقرا دهانهایلطف و عطا و رحمتت طبل وصال میزندگر نکند وصال تو بار دگر بهانهایروزه مریم مرا خوان مسیحیت نواتر کنم از فرات تو امشب خشک نانهایگشته کمان سرمدی سرده تیرهای ماگشته خدنگ احمدی فخر بنی کنانهایپیش کشیی آن کمان هر کس میکند زهیبهر قدوم تیر تو رقعه دل نشانهایجذبه حق یک رسن تافت ز آه تو و منیوسف جان ز چاه تن رفت به آشیانهایخامش کن اگر سرت خارش نطق میدهدهست برای جعد تو صبر گزیده شانهای ...more0minPlay
March 27, 2013Ganj e Hozour Program #058برنامه شماره ۵۸ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهحافظ، دیوان غزلیات، شماره ۳۹۳منم که شهره شهرم به عشق ورزیدنمنم که دیده نیالودهام به بد دیدنوفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیمکه در طریقت ما کافریست رنجیدنبه پیر میکده گفتم که چیست راه نجاتبخواست جام می و گفت عیب پوشیدنمراد دل ز تماشای باغ عالم چیستبه دست مردم چشم از رخ تو گل چیدنبه می پرستی از آن نقش خود زدم بر آبکه تا خراب کنم نقش خود پرستیدنبه رحمت سر زلف تو واثقم ور نهکشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدنعنان به میکده خواهیم تافت زین مجلسکه وعظ بی عملان واجب است نشنیدنز خط یار بیاموز مهر با رخ خوبکه گرد عارض خوبان خوش است گردیدنمبوس جز لب ساقی و جام می حافظکه دست زهدفروشان خطاست بوسیدن ...more0minPlay
March 27, 2013Ganj e Hozour Program #057برنامه شماره ۵۷ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۶۴۲در خانه نشسته بت عیار کی داردمعشوق قمرروی شکربار کی داردبی زحمت دیده رخ خورشید که بیندبی پرده عیان طاقت دیدار کی داردگفتی به خرابات دگر کار ندارمخود کار تو داری و دگر کار کی داردزندان صبوحی همه مخمور خمارندای زهره کلید در خمار کی داردما طوطی غیبیم شکرخواره و عاشقآن کان شکرهای به قنطار کی داردیک غمزه دیدار به از دامن دیناردیدار چو باشد غم دینار کی داردجانها چو از آن شیر ره صید بدیدنداکنون چو سگان میل به مردار کی داردچون عین عیانست ز اقرار کی لافداقرار چو کاسد شود انکار کی داردای در رخ تو زلزله روز قیامتدر جنت حسن تو غم نار کی داردبا غمزه غمازه آن یار وفاداراندیشه این عالم غدار کی داردگفتی که ز احوال عزیزان خبری دهبا مخبر خوبت سر اخبار کی داردای مطرب خوش لهجه شیرین دم عارفیاری ده و برگو که چنین یار کی داردبازار بتان از تو خرابست و کسادستبازار چه باشد دل بازار کی داردامروز ز سودای تو کس را سر سر نیستدستار کی دارد سر دستار کی داردشمس الحق تبریز چو نقد آمد و پیدااز پار کی گوید غم پیرار کی دارد...more0minPlay
FAQs about Ganj e Hozour Programs:How many episodes does Ganj e Hozour Programs have?The podcast currently has 1,493 episodes available.